پروژه های زیرساختی معمولاً برای چندین سال دوام می آورند. غیر معمول نیست که این پروژه ها برای چندین دهه ادامه داشته باشند. این پروژه های بلندمدت مراحل مختلفی دارند. هر یک از این فازها از نظر مالی نیز نیازهای منحصر به فردی دارند. در این مقاله چگونگی نیازهای مالی یک پروژه زیربنایی بسته به فاز پروژه مورد نظر را توضیح خواهیم داد .
فاز شماره 1: برنامه ریزی
پروژه های زیرساختی یک شبه اجرا نمی شوند. از آنجایی که سرمایه زیادی وجود دارد و انتظار می رود بسیاری از طرف های مختلف با یکدیگر همکاری کنند، برنامه ریزی این پروژه ها بسیار دقیق است. در مرحله برنامه ریزی، محصولات قابل تحویل و وابستگی های همه ذینفعان بررسی می شود. سپس همه طرفین سعی می کنند برای به دست آوردن زمان یا منابع بیشتر مذاکره کنند تا بخشی از پروژه خود را بهتر اجرا کنند.
در نتیجه این رفت و برگشت ثابت، غیر معمول نیست که مرحله برنامه ریزی هر پروژه بین 15 تا 30 ماه طول بکشد! تامین مالی بلندمدت پروژه در این مرحله انجام می شود. معمولاً مرجع برنامه ریزی پروژه، سرمایه گذاران سهام را پیدا می کند. به طور کلی، سرمایه گذاران سهام سهامدارانی هستند که دارای نوعی تخصص فنی مورد نیاز برای پروژه هستند. سپس وظیفه یافتن سرمایه گذاران بدهی برای پروژه به این سرمایه گذاران سهام سپرده می شود. در این مرحله، شناور کردن هر اوراقی در بازار آزاد دشوار است. این به این دلیل است که جریان نقدی در تاریخ بعدی محقق می شود و همچنین چنین پروژه هایی مملو از عدم اطمینان هستند. به همین دلیل است که تأمین مالی بدهی در این مرحله تقریباً منحصراً توسط بانک ها انجام می شود. در واقع، هیچ بانکی نیز حاضر به قبول تمام ریسک در این مرحله نیست.
فاز شماره 2: اجرا
این طولانی ترین مرحله پروژه است. در اینجا، ذینفعان مختلف قرار است طرح مورد توافق را عملی کنند. معمولاً تاخیر در این مرحله اتفاق می افتد. تاخیر ممکن است به دلیل سهل انگاری طرف های درگیر باشد. از طرف دیگر، تأخیرها میتواند به دلیل عواملی باشد که خارج از کنترل ذینفعان است. دردسرهای حقوقی تنظیم قراردادها برای مجازات کارهای نامرغوب مهم است. اجرای صحیح را می توان با تعیین جریمه هایی از قبیل رد صلاحیت برای تاخیر در اجرا یا کار با کیفیت پایین تضمین کرد. با این حال، تا آنجا که به عوامل خارج از کنترل ذینفعان مربوط می شود، تنها راه این است که اطمینان حاصل شود که بودجه اضافی قبلاً برای برآورده کردن موارد احتمالی تخصیص داده شده است. همچنین می توان از بیمه برای محدود کردن خسارت ناشی از چنین تاخیری استفاده کرد.
از نقطه نظر مالی، این پرخطرترین مرحله پروژه است. اینجاست که تمام جریان های نقدی منفی وارد می شود. همچنین، اینجاست که سوء مدیریت پروژه توسط سهامداران مختلف می تواند تأثیر زیادی بر سرمایه گذاران سهام داشته باشد. مهم است که سرمایه گذاران بدهی را انتخاب کنید که در صورت نیاز می توانند سرمایه اضافی را در این مرحله ارائه دهند. اگر شرکتی در این مرحله سعی کند سرمایه اضافی از بازار به دست آورد، باید حق بیمه سنگینی بپردازد. این به این دلیل است که سرمایه گذاران بر این عقیده خواهند بود که پروژه نقدینگی ندارد زیرا برنامه ریزی قبلاً شکست خورده است. بنابراین پروژه به عنوان یک پروژه پرخطر تلقی می شود حتی اگر اینطور نباشد.
در این مرحله، خروج از پروژه بدون متحمل شدن زیان مالی، هم برای سرمایه گذاران دارایی و هم برای سرمایه گذاران بدهی دشوار است. این به این دلیل است که تنها تعداد انگشت شماری از شرکت های دیگر وجود دارند که ممکن است منابع لازم برای تصاحب چنین پروژه ای را داشته باشند. هر یک از آنها ممکن است به دنبال یک تخفیف قابل توجه برای تصاحب پروژه در این وسط باشند. بار دیگر، این ممکن است به دلیل عدم اطمینان باشد.
فاز شماره 3: عملیات
این مرحله ای است که پروژه به طور کامل اجرا شده است. در این مرحله نیز جریان نقدی پروژه منفی است. با این حال، از آنجایی که جریان های نقدی از قبل شروع به نمایش کرده اند، خطر نکول تا حد زیادی کاهش می یابد.
این مرحله ای است که سرمایه گذاران بدهی یا سهام می توانند با تخلیه سهام خود در بازار آزاد از پروژه خارج شوند. از آنجایی که این پروژه در حال حاضر یک فعالیت مداوم است، سرمایه گذاران فردی شروع به سرمایه گذاری در آن می کنند. برای مثال، رایج است که بانکها در این مرحله قرار گرفتن در معرض پروژه را به اوراق بهادار میگذارند و اوراق قرضه را در بازار آزاد میفروشند. این بدان معناست که اگر بانکی بخواهد 100 دلار سرمایه گذاری در پروژه را نقد کند. آنها می توانند 100 اوراق قرضه 1 دلاری ایجاد کنند و از پروژه خارج شوند.
اگر سرمایهگذار بدهی نمیخواهد اوراق قرضه یا سایر اوراق بهادار را بفروشد، میتوان یک ترتیب ساده برای تامین مالی مجدد ایجاد کرد. از آنجایی که مرحله پر ریسک پروژه به پایان رسیده است، کاهش هزینه سرمایه منطقی است تا بتوان پول اضافی را برای افزایش سود سهامداران منحرف کرد.
نکته اصلی این است که پروژه های زیرساختی می توانند نیازهای مالی بسیار متفاوتی در مراحل مختلف پروژه داشته باشند. برخی از سیاست های آزمایش شده وجود دارد که باید در مراحل مختلف پروژه دنبال شود. نوآوری مالی نیز به طور ایده آل باید در چارچوب این سیاست ها انجام شود.
بدون نظر