در مقاله قبلی در مورد چگونگی تشویق سیستم تولید ناخالص داخلی به استقراض بی وقفه و بی پروا از سوی دولت ها خواندیم. این سیستم هم به دولت ها و هم به تک تک سیاستمداران به خاطر انجام رفتارهای غیر محتاطانه مالی پاداش می دهد. با این حال، مشکل به همین جا ختم نمی شود. سیستم تولید ناخالص داخلی نه تنها وام گرفتن پول را پیشنهادی جذاب می کند. همچنین باعث می شود پرداخت بدهی کار بدی به نظر برسد. وقتی هر دوی این عوامل با هم ترکیب شوند، میتوان دید که چرا سیستم تولید ناخالص داخلی به طور ضمنی دولتها را تشویق کرده و حتی به دام بدهی همیشگی سوق داده است. در این مقاله به تفصیل این موضوع را بررسی خواهیم کرد:
قرض بگیرید و تولید ناخالص داخلی را افزایش دهید!
همانطور که می دانیم هزینه های دولت بخش عمده ای از تولید ناخالص داخلی را در اکثر کشورها تشکیل می دهد. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، مخارج دولت تا 40 درصد از کل تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد! این بدان معناست که دولت این قدرت را دارد که به سادگی پول قرض کند و توهم رونق اقتصادی را حداقل به صورت لحظه ای ایجاد کند. نیازی به گفتن نیست که این اختیارات به طور گسترده توسط دولت ها در سراسر جهان اعمال می شود. بحث های اخیر و افزایش سقف بدهی ها توسط دولت اوباما گواه این واقعیت است. همچنین، باید در نظر داشت که ایالات متحده، که مسلماً بزرگترین اقتصاد جهان با تولید ناخالص داخلی 45 تریلیون دلاری است، صرفاً برای سرپا ماندن، باید روزانه 2 میلیارد دلار وام بگیرد.
اگر دولت ایالات متحده به سادگی نتواند این 2 میلیارد دلار را در هر روز جمع آوری کند، در نهایت به تعهدات بدهی قبلی خود نپرداخت و یک مارپیچ آبشاری از شکست های اقتصادی فوران می کرد.
افزایش مصنوعی در مقابل افزایش قانونی:
بنابراین، اکنون ما یک مشکل داریم. ما دو نوع رشد متفاوت در اقتصاد داریم. یکی نوع خوب رشد یعنی رشد مشروع است. این بدان معناست که این رشد با استفاده کارآمدتر از منابع انجام شده است. به عنوان مثال، وقتی خودرویی ساخته میشود که مصرف سوخت بیشتری داشته باشد، رشد اتفاق افتاده است. فناوری باعث شده است که حمل و نقل بیشتری با همان مقدار گاز مصرف شده یا کمتر انجام شود! این رشد واقعی است.
از طرفی ما این رشد مصنوعی دولت را داریم. هیچ نگرانی برای کارایی وجود ندارد. مهم نیست که مصرف سوخت خودرو بیشتر باشد یا کمتر. ایده این است که تا آنجا که ممکن است ماشین تولید کنیم. این نوع رشد، رشد مصنوعی است و باعث هدر رفتن منابع می شود.
با این حال، تولید ناخالص داخلی تفاوتی بین انواع رشد قائل نیست. هر رشدی افزایشی در تولید ناخالص داخلی در نظر گرفته می شود.
فردا چه اتفاقی می افتد؟
زمانی که دولت ها رشد مصنوعی را با پول قرض گرفته شده تامین می کنند، مشکلات بزرگی در آینده پدیدار می شود. رشد مصنوعی اساساً هدر دادن پول بود. این بدان معناست که پایدار نیست، یعنی نمی تواند هزینه خود را بپردازد. از آنجایی که نمی تواند هزینه های خود را پرداخت کند، اما دولت پول را قرض کرده است، اکنون مالیات دهندگان باید صورت حساب را بپردازند.
بنابراین، تصمیمات ضعیف برای استقراض دولت منجر به پرداخت سود و اصل پول بالا در آینده می شود. از آنجایی که این پروژه ها در وهله اول هرگز از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبودند، مالیات دهندگان مجبورند با گذشت زمان بیشتر و بیشتر مالیات بپردازند.
عوامل بازدارنده برای پرداخت بدهی:
بیایید بگوییم که دولت ها و مالیات دهندگان خود را در مارپیچ بدهی نزولی می بینند. آنها متوجه می شوند که هزینه ها بیهوده بوده است و همچنین متوجه می شوند که باید بدهی خود را پس بدهند، پس چه می شود.
خوب، اگر دولت بدهی بیشتری بپردازد، به معنای هزینه کمتر است. مخارج کمتر دولت به معنای تولید ناخالص داخلی کمتر است. کاهش در نرخ تولید ناخالص داخلی به عنوان رکود تعریف می شود. بنابراین، اگر دولت تصمیم بگیرد کار درستی انجام دهد و بدهی را پرداخت کند، در نهایت رکود ایجاد می کند! پیامدهای رکود یک بار دیگر باید در قالب بیکاری و از دست دادن شغل بر عهده مردم عادی باشد.
بنابراین، هر دولتی که به استقراض بیش از حد متکی باشد، حتی در کوتاه مدت، منجر به ایجاد یک مارپیچ بدهی می شود. اولاً کاهش مخارج به دلیل افزایش هزینه بهره بسیار سخت می شود. حتی اگر دولت گام های سختی برمی داشت، در نهایت رکود ایجاد می کرد و از قدرت خارج می شد! جای تعجب نیست که دولتها در سرتاسر جهان برای کاهش بدهیها تلاش نمیکنند، مگر اینکه کاملاً ضروری باشد.
انگیزه برای وام گرفتن بیشتر:
دولت ها باید اقدامات شدید و غیرمحبوب زیادی برای احیای نظام اقتصادی انجام دهند. با این حال، از سوی دیگر، اگر دولت صرفا به استقراض بیشتر ادامه دهد، توهم رفاه را حفظ خواهد کرد. استقراض بیشتر به عنوان هزینه بیشتر نشان داده می شود و بنابراین تولید ناخالص داخلی را افزایش می دهد! دولتها و سیاستمداران برای بهبود نرخ رشد در حالی که در واقعیت تصمیمهای بیملاحظهای گرفتهاند، جایزههایی را به دست خواهند آورد.
بنابراین، سیستم تولید ناخالص داخلی موظف است برای هر کشوری که حداکثر سازی تولید ناخالص داخلی را به عنوان هدف خود انتخاب می کند، یک مارپیچ بدهی ایجاد کند. حداکثر سازی تولید ناخالص داخلی مانند یک دارو، کشورها را درگیر بدهی نگه می دارد. هر گونه تلاش برای بازگرداندن پایه های اقتصادی زیربنایی در کوتاه مدت بسیار دشوار است.
بدون نظر