در مقاله قبلی، دلایل بحران اروپا و اینکه چگونه استفاده از تولید ناخالص داخلی به عنوان فشارسنج عامل اصلی پیشروی به آن بود، فهمیدیم. در این مقاله به پیامدهای بحران اروپا و تأثیر آن بر فعالیت اقتصادی اروپا در آینده خواهیم پرداخت. ما همچنین سعی خواهیم کرد رفتار تولید ناخالص داخلی را در دوران پس از این بحران ردیابی کنیم.
عواقب:
✓ریاضت اجباری: بحران اروپا با بیداری ناگهانی شروع شد که دولتهای اروپایی در گذشته در هزینههای هنگفتی بودند. این امر باعث درک این موضوع شد که این رشد هزینه های دائمی نمی تواند برای همیشه ادامه یابد. وام دهندگان خارجی و موسسات بین المللی مانند صندوق بین المللی پول در این روند دخالت کردند. این مؤسسات تنها در صورتی موافقت کردهاند که به اقتصادها کمک کنند که اقدامات ریاضتی مانند کاهش هزینهها را اجرا کنند. این کمکها کل مشکل این اقتصادها را حل نمیکند، اما برای رفع مشکلات اساسی برای آنها زمان خواهد خرید.
در این مقطع باید یادآوری شود که تولید ناخالص داخلی هزینه را به عنوان تولید تعریف می کند. بنابراین هرگونه تلاش برای کاهش هزینه ها، حتی هزینه های بیهوده به عنوان کاهش تولید ناخالص داخلی به تصویر کشیده می شود. بنابراین، اقدامات ریاضتی اجباری باعث کاهش بیسابقه تولید ناخالص داخلی در تمام کشورهای بزرگ اروپایی شده است. همچنین از آنجایی که کاهش تولید ناخالص داخلی به عنوان رکود تعریف می شود، اقتصادهای اروپایی در حال حاضر در رکود به حساب می آیند.
حالا بیایید برای لحظه ای به آنچه واقعاً در حال رخ دادن است توجه کنیم. دولتها ابتدا به نام افزایش تولید ناخالص داخلی دست به ولگردی و هزینههای گسترده زدهاند. بسیاری از هزینه هایی که آنها متحمل شدند هدر رفت. تولید ناخالص داخلی به آنها پاداش داد تا زمانی که کل سیستم منفجر شود! اکنون، زمانی که کشورها منطقی عمل می کنند و هزینه های بیهوده را کاهش می دهند، سیستم تولید ناخالص داخلی آنها را جریمه می کند. سیستم وارونه کار می کند. تشویق به اقدامات نادرست و دلسرد کردن اقدامات درست است!
✓بیکاری گسترده: یکی دیگر از پیامدهای نابسامانی اروپا، نرخ بیکاری گسترده در کشورهای اروپایی است. شایعه شده است که بسیاری از این کشورها نرخ بیکاری تا 25 درصد دارند. تراز 75 درصد شامل کارمندان پاره وقت و افراد کم کار است. بنابراین وضعیت اشتغال در این کشورها بسیار بد است. بار دیگر، زمانی که مشاغل غیرضروری ایجاد میشد و حقوقهای کلان توسط دولتها با استفاده از پول مالیاتدهندگان برای استخدام کارمندان غیرمولد پرداخت میشد، سیستم تولید ناخالص داخلی به این اقدامات پاداش داد. اکنون، زمانی که واقعیت غرق شده است و این اقتصادها در تلاش هستند تا اقدامات گذشته خود را اصلاح کنند، سیستم از این امر جلوگیری می کند.
باید توجه داشت که افرادی که به عنوان کارمند کار می کردند در واقع قربانیان نظام هستند. مطمئناً به آنها دستمزدهای سنگین داده شد که کار زیادی برای انجام دادن نداشتند. با این حال، چه کسی به چنین شغلی نه می گوید؟ مسئولیت بر عهده دولت و اقتصاددانانی است که از چنان معیار معیوبی برای اندازه گیری فعالیت های اقتصادی استفاده می کردند که تا دیر نشده به آنها در مورد خطراتی که در انتظار آنها بود هشدار نمی داد!
✓خصوصی سازی اجباری: یکی دیگر از پیامدهای بزرگ سیستم تولید ناخالص داخلی، خصوصی سازی اجباری بسیاری از خدمات ضروری مانند آب، برق و غیره است. این خدمات به طور ایده آل باید با هزینه کم در هر کشوری ارائه شوند. با این حال، از آنجایی که دولت یونان پول زیادی به خارجی ها بدهکار بود، در بسیاری از موارد مجبور شد این خدمات عمومی را به شرکت های خارجی که در بیشتر کشورهای جهان به حداکثر رساندن سود معروف هستند، بدهند. بنابراین پیروی از سیستم تولید ناخالص داخلی بر کیفیت تأثیر منفی گذاشته است. زندگی یک شهروند متوسط اروپایی آنها اکنون حفظ استانداردهای اولیه زندگی را گرانتر خواهند یافت، زیرا دولت هایشان در گذشته با موفقیت رویای افزایش تولید ناخالص داخلی خود را دنبال کرده بودند.
✓شکست نظم و قانون: در نهایت، این کشورها نیز با وضعیت شکست نظم و قانون مواجه هستند. شورش و اعتراض علیه دولت بسیار رایج شده است. همچنین، از آنجایی که تعداد زیادی از مردم بیکار هستند، فعالیت های مجرمانه نیز افزایش نگران کننده ای را نشان داده است. یک بار دیگر استاندارد زندگی مردم عادی تحت تأثیر رویای تولید ناخالص داخلی قرار گرفته است
از مثال های بالا، می توان به وضوح این واقعیت را دریافت کرد که تولید ناخالص داخلی معیار قابل اعتمادی برای اقتصاد نیست. همچنین از آنجایی که عدد تولید ناخالص داخلی دارای چنین پیامدهای عظیمی است، نویسندگان برنده جایزه نوبل نام کتاب خود را «سنجش نادرست زندگی ما» گذاشتهاند که مشکل تولید ناخالص داخلی واقعاً چقدر مهم و جدی است.
در نهایت، ممکن است به نظر برسد که صندوق بین المللی پول و منطقه یورو مشکل را در کنترل دارند. در واقع آنها این کار را نمی کنند. ممکن است بسیاری از خوانندگان را شگفت زده کند که مشکلی که در وهله اول ناشی از بدهی های کلان بود با بدهی های بیشتر حل می شود! کشورهای سراسر اروپا برای پرداخت سود وام های قبلی خود وام می گیرند!
صندوق ثبات مالی اروپا (EFSF) این کشورها را قادر می سازد تا بیشتر وام بگیرند در حالی که مردم عادی و مالیات دهندگان در حال خونریزی هستند. جالب است که ببینیم این بحران در نهایت به کجا ختم می شود. با این حال، در حال حاضر، بحران اروپا به پایان رسیده است.
بدون نظر