بدهی زمانی یک رذیله فردی و اجتماعی بود. افراد و سازمان هایی که بدهی سنگینی داشتند ناکارآمد و به سمت فاجعه پیش می روند. با این حال، سیستم تولید ناخالص داخلی این سیستم قدیمی را تبدیل کرده است که صرفه جویی یک پس انداز و بدهی یک فضیلت است. سیستم تولید ناخالص داخلی امروزی نه تنها مشوق بدهی است، بلکه مقروض ترین کشورها را به عنوان الگوهایی برای سایر کشورها معرفی می کند.
دنیایی بدهکار!
برای دیدن تأثیرات این سیستم لازم نیست خیلی دور رفت. دولتها در سرتاسر جهان، چه کوچک و چه بزرگ، یک چیز مشترک دارند. همه بدهکارند! فرقی نمی کند دولت قدرتمند فدرال ایالات متحده باشد یا شهرداری در کشوری در حال توسعه مانند هند، همه آنها بیشتر از درآمدشان بدهکار هستند.
در واقع، دولت های توسعه یافته ترین کشورها، یعنی ایالات متحده، ژاپن و منطقه یورو دارای سطوح خطرناکی از بدهی هستند. بسیاری از این کشورها صرفاً برای پرداخت سود بدهی قدیمی وام می گیرند. حداقل بگویم وضعیت نگران کننده است! با این حال، هنگامی که فهرست نظام تولید ناخالص داخلی از کشورهای با عملکرد برتر را می بینید، این کشورها رتبه های برتر را در این فهرست اشغال می کنند!
بدهی خطرناک است:
وضعیت فوق به همان اندازه طعنه آمیز و خطرناک است. درست است که اقتصاد کشورهایی مانند ایالات متحده به مراتب بهتر از اقتصاد یک کشور جهان سوم خواهد بود. با این حال، هیچ جایی به قوی یا قوی بودن نزدیک نیست. در واقع همه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه با یک بحران بدهی جدی در حال ظهور هستند. با بروز مشکلات جزئی در منطقه یورو و ژاپن، اجمالی از این را دیده ایم. یک تحلیل ساده از حقایق زیربنایی توضیح می دهد که بدترین چیزها هنوز در راه است!
دلیل خطرناک بودن محاسبه بدهی سیستم های تولید ناخالص داخلی این است که باعث ایجاد حس کاذب رضایت خاطر می شود. سیستم تولید ناخالص داخلی گرانش سیستم را توضیح نمی دهد. اگر اقتصادهایی مانند ایالات متحده و ژاپن سقوط کنند، بسیاری از اقتصادهای کوچک که مبتنی بر صادرات کالا به این کشورها هستند نیز سقوط خواهند کرد. یک بحران تمام عیار قابل مقایسه با رکود بزرگ ممکن است بسیار نزدیک باشد، اما سیستم هیچ هشداری ارائه نمی دهد!
دولت ها و بدهی ها:
بدهی در سطح فردی خطرناک است. اما در سطح دولتی، به سادگی از کنترل خارج می شود. دلیل آن این است که به عنوان یک فرد، اگر پول قرض میکنید، پس شما هستید که قرار است آن را پس بدهید. با این حال، به عنوان یک دولت، می توانید پول را از طرف مردم قرض کنید. تا زمانی که پول باید بازپرداخت شود و یک بحران پدیدار شود، گروه بسیار متفاوتی از افراد مسئول خواهند بود.
همانطور که اقتصاددان برجسته میلتون فریدمن می گوید: “هیچکس پول دیگران را آنطور که پول خودش است خرج نمی کند!” بنابراین یک فشارسنج واقعی اقتصاد باید این گرایش را توضیح دهد و باید برای دولت هایی که تصمیم به استقراض بی وقفه و بیش از حد پول می گیرند، مجازات سنگینی در نظر بگیرد.
بدهی دولت و نابرابری اجتماعی:
گرایش سیستم تولید ناخالص داخلی به تشویق استقراض بی پروا نه تنها منجر به هدر رفتن منابع دولتی می شود، بلکه همگی منجر به نابرابری اجتماعی می شود. سیستم و پیگیری کورکورانه تولید ناخالص داخلی بالاتر، وضعیتی را ایجاد می کند که در آن ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر به روش های زیر می شوند:
- فساد:
کشورهایی که بالاترین تولید ناخالص داخلی را دارند امروز نیز بالاترین هزینه های دولتی را دارند. این یک اتفاق همزمان نیست، بلکه یک نتیجه منطقی از سیستم تولید ناخالص داخلی است. دولت ها می خواهند اطمینان حاصل کنند که بر تولید ناخالص داخلی کنترل دارند و از این رو بر جمعیت عمومی مالیات می دهند و سپس همان پول را خودشان خرج می کنند. به این ترتیب آنها می توانند اطمینان حاصل کنند که هزینه ها و بنابراین تولید ناخالص داخلی همیشه در حال افزایش هستند.
مشکل این است که وقتی از پول مالیات گرفته می شود، در دست سیاستمداران فاسد است که ادعا می کنند از آن برای اهداف اجتماعی استفاده می کنند. با این حال، در سراسر جهان پول در نظر گرفته شده برای فقرا هرگز به طور کامل به آنها نمی رسد. همیشه مقداری نشت به دلیل فساد وجود دارد. اگر نظام تولید ناخالص داخلی وجود نداشت، دولتها بهانهای برای توجیه مالیات و هزینهها نداشتند و در نتیجه میتوانست تا حد زیادی از فساد جلوگیری شود.
- تورم:
همچنین، دولتها در سراسر جهان زمانی که با کمبود بودجه مواجه میشوند به پولسازی یعنی چاپ پول روی میآورند. پول ایجاد شده به نفع افرادی است که ابتدا آن را دارند. این به این دلیل است که آنها می توانند قبل از افزایش سطح قیمت ها در اقتصاد از پول استفاده کنند.
سیستم تولید ناخالص داخلی بار دیگر بهانه هایی برای پولی شدن و تورم ایجاد می کند. سیاستمداران فاسد و دستفروشان آنها اولین کسانی هستند که دستشان به پول های تازه ایجاد شده می رسد. از این رو آنها از نظر قدرت خرید بیشتر از شهروندان عادی از آن بهره می برند. تا زمانی که پول به یک شهروند عادی برسد، قیمت ها قبلاً افزایش یافته است.
بنابراین چگونه باید اقتصاد را اندازه گیری کنیم؟
عوامل فوق به نیاز فوری و مهم برای بازنگری سیستم تولید ناخالص داخلی اشاره دارد. مطالعه تاریخ پول کاملاً واضح است. درست از زمان امپراتوری روم، بدهی علت اصلی سقوط ملت ها بوده است. بنابراین یک فشارسنج اقتصادی نمی تواند بدهی را در محاسبات خود نادیده بگیرد!
یک معیار جدید برای جایگزینی سیستم تولید ناخالص داخلی مورد نیاز است. این معیار جدید نباید کورکورانه بر افزایش تولید تمرکز کند. همچنین باید اطمینان حاصل کند که حداقل بدهی با شرایط معقول دریافت می شود. این معیار جدید باید به دولت ها و عموم مردم در مورد احتمال بروز بحران بدهی در آینده هشدار دهد.
بدون نظر