مقاله قبلی به فقدان مقررات به عنوان دلیلی برای بحران مالی جهانی اشاره کرده بود. این مقاله با جزئیات به این جنبه می پردازد. برای درک اینکه چرا فقدان مقررات یکی از عوامل مؤثر در بحران بود، باید موضوع را با لغو قانون گلس استگال در ایالات متحده در اواخر دهه 1990 مشاهده کرد.. قانون گلس استگال پس از رکود بزرگ در دهه 1930 به تصویب رسید و این قانون بانکداری تجاری را از بانکداری سرمایه گذاری جدا کرد و تدابیری را در برابر اهرم بیش از حد و ریسک بیش از حد ارائه کرد. این نقطه اوج فشار نظارتی برای اطمینان از اینکه بخش مالی با پول مردم بازی نمی کند، بود. با این حال، پس از لغو این قانون، بانک های وال استریت بلافاصله شروع به ادغام کردند که منجر به پدیده موسسات مالی «بسیار بزرگ برای شکست» در زمان کنونی شد. نمونه ای از این ادغام Citicorp و Travelers Group به همراه Salmon Smith Barney است که نشان دهنده پیروزی مالی بالا بر سایر بخش ها بود.
جدای از این، رگولاتورها به بازار اوراق مشتقه اجازه رونق دادند که منجر به معامله اوراق مشتقه از طریق بورس بهجای تهاتر شد.. نکته اینجاست که تجارت هر گونه اوراق بهادار و ابزار مالی معمولاً از طریق یک مکانیسم متمرکز انجام می شود که به این معنی است که تنظیم کننده ها می توانند اقدامات مشکوک را ردیابی و مهار کنند. به عنوان مثال، بازار سهام را به عنوان مثال در نظر بگیرید. از آنجایی که سهام از طریق مکانیسم بازار به صورت عمومی معامله می شود، SEC (کمیسیون اوراق بهادار و بورس) در ایالات متحده و SEBI (هیئت بورس اوراق بهادار هند) در هند قدرت نظارت و تنظیم بر معاملات را دارند و از این رو می توانند حس کنند. اگر چیزی اشتباه است و بر این اساس سرکوب شود. البته، همانطور که هر شرکت کننده بازار سهام می داند، این بیشتر در تئوری اتفاق می افتد تا در عمل.
با این حال، حتی این مکانیسمی که در زمان بحران عمل می کند، در بازار مشتقه وجود نداشت، به این معنی که “غرب وحشی” در واقع در بازار مشتقه با معاملات تفنگ ساچمه ای و رایگان برای همه شیوه های تجاری بازپخش می شد. این بدان معنا بود که وقتی بحران شروع شد، هیچ کس سرنخی در مورد اندازه دقیق بازار مشتقه نداشت و این به دورهای متوالی کمک مالی بانک ها منجر شد زیرا هر مرحله نشان دهنده بخش خاصی از بازار مشتقه در حال رکود بود. جای تعجب نیست که سرمایه گذار افسانه ای، وارن بافت، مشتقات را “سلاح های مالی کشتار جمعی” نامید. در واقع، همانطور که اقتصاد جهانی پس از سال 2008 متوجه شد و هنوز در حال کشف است، این توصیف مشتقات در واقع درست و واقعی است.
در نهایت، جدای از این عوامل، رگولاتورها نیز مقصر بودند که در طول سالهای رونق به خواب رفتهاند، زیرا هیچکس نمیخواست از بازار گاوی گسترده خارج شود. علاوه بر این، حتی اقلیت کوچک افشاگران نیز عملاً به حاشیه رانده شدند و صدای آنها در غرش سرمایه داری کابوی غرق شد. اینها برخی از جنبههایی است که تنظیمکنندهها در انجام وظایف خود کوتاهی کردهاند و همچنین جنبههایی است که از زمانی که قوانین به نفع وال استریت اصلاح شد، نتوانستند کار زیادی انجام دهند.
بدون نظر