عنوان این مقاله ممکن است در نگاه اول گمراه کننده به نظر برسد. به هر حال، ارتباط نزدیک بین اقتصاد و امور مالی به این معنی است که هر بحران اقتصادی ماهیت مالی دارد و بالعکس. با این حال، برای تنظیم این سوال در چارچوب، شایان ذکر است که رکود ممکن است به دلیل کاهش فعالیت های اقتصادی به دلیل چرخه رکود رونق یا به دلیل چرخش بازارهای مالی رخ دهد. اغلب، رکودها به دلیل ترکیبی از هر دو یا کنار هم قرار گرفتن عوامل اقتصادی و مالی ایجاد می شوند . در مورد رکود بزرگ سال 2007 – تاکنون، واضح است که باز هم افت بازار وام مسکن یکی از دلایل تشدید بحران بود که به دلیل سفته بازی بی رویه بازار مسکن از سوی شرکت های بزرگ در بازار مسکن، تشدید شد. بانک های سرمایه گذاری در ایالات متحده
چیزی که این موضوع را پیچیده تر کرد این بود که به دلیل جریان پول داغ در سراسر جهان، زمانی که بازارهای ایالات متحده مختل شد، سرایت به سایر نقاط جهان سرایت کرد و بحران ساخته شده در ایالات متحده را به یک بحران جهانی تبدیل کرد. نکته قابل توجه این واقعیت است که خدمات مالی به عنوان مؤلفه اصلی در اقتصادهای غرب در طول سی سال گذشته رشد کرده است که منجر به وابستگی اقتصاد به سفته بازی و ریسک بیش از حد شده است.
نکته اینجاست که دستاوردهای ثروت در سی سال گذشته تقریباً منحصراً به بخش مالی و نه به اقتصاد واقعی رسیده است. با برون سپاری تولید به چین و خدمات فناوری اطلاعات به هند، آنچه از «اقتصاد واقعی» باقی مانده بود در غرب از بین رفت. این بدان معنا بود که بحرانی که با رکود قیمت مسکن آغاز شد و به دلیل مشتقات ساخته شده در بالای این بازار تشدید شد، به زودی کل اقتصاد را فرا گرفت.
علاوه بر این، حتی دولتها نیز در ایجاد بحران کاری انجام ندادند و در واقع با کسری بودجه و درگیر شدن در رفتارهای اقتصادی پرخطر، به آن کمک کردند. به عنوان مثال، این واقعیت که نرخ بهره در بیشتر دهه قبل از بحران در سطوح نزدیک به صفر نگه داشته شد، به این معنی بود که دولتهای غرب سفتهبازی و ریسکپذیری را تشویق میکردند. علاوه بر این، مقادیر هنگفتی پولی بود که آنها برای ادامه کار دولت در غیاب رشد اقتصادی واقعی قرض گرفتند به این معنی بود که در نهایت وقتی حباب ترکید، هیچ بازماندهای وجود نداشت. این پیامدهای مهمی برای نحوه برخورد سیاستگذاران با امور مالی و ارتباط آن با اقتصاد دارد.
اگرچه نمی توان یکی را بدون دیگری نادیده گرفت، اما به دلیل فعالیت واقعی اقتصادی و نه صرفاً به دلیل حدس و گمان، باید مقداری اعتدال بر اساس رشد اقتصادی وجود داشته باشد. این نکته کلیدی برای هر کسی است که نگران اقتصاد از این بحران است. امیدوارم از این بحران درس گرفته شود و اشتباهات تکرار نشود. برای اینکه این اتفاق بیفتد، ابتدا باید بهبودی مبتنی بر رشد واقعی و نه توهمات نادرست وجود داشته باشد.
بدون نظر