مطالعه رهبری در عصر جهانی شدن بسیار مهم است، زیرا رهبران جهان معاصر بیش از هر زمان دیگری باید اطمینان حاصل کنند که چشم انداز جهانی دارند زیرا باید با سایر کشورها و مشاغل جهانی رقابت کنند. در واقع، از آنجایی که این مقاله تأثیری را که جهانیسازی بر رهبری داشته است، مورد بحث قرار میدهد، مضامین کلیدی که ظاهر میشوند این است که جهانیسازی هم تأثیری همگنکننده و متنوعکننده بر رهبران شرکتها، دولتها و مناطق داشته است.
تفاوت ها و شباهت ها در رهبری بین ایالات متحده، چین و هند
رهبران، چه مدیران اجرایی شرکتها یا سیاستمداران در ایالات متحده، چین و هند، با سبکهای رهبری متفاوت و نگرشهای متفاوت نسبت به عملکرد رهبری و همچنین خلق و خوی متفاوت مشخص میشوند . به عنوان مثال، در بسیاری از قرن بیستم و قبل از آن، مشاغل هندی تمایل داشتند که متعلق به خانواده و توسط اعضای خانواده اداره شوند، که نشانه روشنی است که خانواده های تجاری شرکت های خود را به همان شیوه ای که خانواده خود را اداره می کردند، کنترل می کردند.
این امر منجر به معرفی رهبری اقتدارگرا، مردسالار و غیرشفاف میشود، زیرا خانوادههایی که شرکتها را اداره میکردند تصمیمهای یک جانبه میگرفتند، ایده تصمیمگیری توافقی را نداشتند، و تمایلی به اجازه دادن افراد خارجی به سمتهای بالای رهبری نداشتند. علاوه بر این، آنها تمایل داشتند که زنان را از شرکتها بهویژه در پستهای مدیریتی دور نگه دارند، که این نتیجه تعصبات ریشهدار و ریشهدار علیه زنان در جامعه هند و همچنین موقعیت نسبتاً پستی بود که زنان در هند داشتند.
از سوی دیگر، در ایالات متحده، سبکهای رهبری با پذیرش اصول علمی مدیریت و پیشرفت تولید انبوه به این معنا بود که رهبران شرکتها به نظرات دیگران باز هستند. هنگامی که بخش خدمات شروع به رشد کرد، رهبران تجاری در ایالات متحده دریافتند که باید با زمان تغییر کنند و از این رو، ساختارهای سازمانی مسطحی را به فعلیت رساندند که در آن کارمندان یکدیگر و مدیران را با نام کوچک خطاب می کردند.
جدای از این، رهبران تجاری در ایالات متحده تمایل به استقبال از مشارکت زنان داشتند، اگرچه «سقف شیشهای» تا به امروز یک جنبه بسیار واقعی از دنیای شرکتها بوده و باقی مانده است. نکته اینجاست که وقتی سبکهای رهبری را در ایالات متحده و هند مقایسه کنیم، متوجه میشویم که اولی از هنجارهایی پیروی میکند که کارشناسان مدیریت تجویز میکنند، در حالی که دومی از رویهها و هنجارهایی پیروی میکنند که توسط پدرانشان به آنها منتقل شده است. مشاغل خانوادگی اداره می شدند.
از سوی دیگر، ایالات متحده با حضور شرکت های حرفه ای مدیریت می شود که بر اساس سبک های مدیریتی شایسته، باز، دموکراتیک و توافقی اداره می شوند.
اثر متنوع سازی جهانی شدن
جهانی شدن به عنوان ادغام نزدیکتر اقتصادهای کشورهای جهان و افزایش تجارت و بازرگانی بین این نهادها که منجر به تعامل بیشتر بین مردم جهان می شود، تعریف شده است. این امر بر سبکهای رهبری مدیران عامل و همچنین سیاستمدارانی که یا دیدگاه جهانی را اتخاذ کردهاند یا به درون پوستههای خود گوشهنشینی کردهاند و به دروننگر و کمنظیر تبدیل شدهاند، تأثیر گذاشته است.
در حالی که آن دسته از رهبرانی که نگرش جهانی را اتخاذ کردهاند در بخش بعدی مورد بحث قرار میگیرند، این بخش به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه جهانیشدن منجر به این شده است که رهبران هند به جای جهانی بودن یا پذیرفتن چشمانداز و چشمانداز بیرونی، جنجالیتر و منطقهایتر شوند.
این عمدتاً به این دلیل است که جهانی شدن به نفع افراد ماهر و آگاه نسبت به کسانی است که مهارتهای مکالمه انگلیسی و بدون تواناییهای محاسباتی اولیه را ندارند. بهعلاوه، جهانیسازی در هند به ضرر عدهای به ضرر عدهای بوده است، زیرا ثمرههای این فرآیند و دستاوردهای حاصل از آن به پایان نرسیده است.
این امر منجر به ایجاد « جزایر رفاه » در میان فقر و محرومیت شده است که به دلیل جنبههای قومی و نژادی که در آن برخی از گروهها بیشتر از سایرین سود میبرند، در مناطقی در هند به «جهان در آتش» منجر شده است. .
تأثیرات متنوع جهانی شدن را می توان در نحوه اداره شهر بنگلور هند که به «دره سیلیکون» هند معروف است، مشاهده کرد. از آنجایی که متخصصان فناوری اطلاعات در بنگلور در بلندمرتبهها زندگی و کار میکنند و از جدیدترین فناوریها استفاده میکنند، محیط بیرون محیطی است که حتی زبالهها در آن جمعآوری نمیشود، زیرا رهبران فعلی ایالت نمیتوانند در مورد نحوه دفع به توافق برسند. از آن
وقتی این رهبران توسط کاپیتانهای صنعت و رهبران تجاری شرکتهای فناوری اطلاعات مورد سوال قرار میگیرند، پاسخی که دریافت میکنند این است که به نظر میرسد فقط متخصصان فناوری اطلاعات در مورد این مشکل اذیت میشوند و نمیتوانند همه چیز را بپرسند و به دست آورند. دلیل ذکر این مثال جلب توجه به این واقعیت است که «جیبهای ثروت» نمیتوانند با «مناطق فلاکت و کثیفی» همزیستی داشته باشند و از آنجایی که رهبران خود را مشغول مسائل مربوط به چیزهای دیگری میکنند که به زعم آنها آرای آنها را میآورد، تنوعبخشی تأثیر جهانی شدن بر سبک های رهبری به وضوح قابل مشاهده است.
از سوی دیگر، چین که کشوری متحجر و دروننگر بود و به جهان خارج بیاعتماد بود، نمونهای از کشوری است که از این سناریو به حالتی رسیده است که رهبران آن جهانیسازی را به طور کامل پذیرفته و تضمین کردهاند. که منافع جهانی شدن به توده ها سرایت می کند.
اثر همگن کننده جهانی شدن
در سالهای اخیر، به لطف جهانیسازی، رهبران هند و چین در مقایسه با دوره قبلی رهبری الگوهای رهبری مردسالارانه و غیرشفاف، سبک رهبری دموکراتیک و بازتری را اتخاذ کردهاند . میتوان گفت که جهانیسازی نقش و نقشی در برجسته کردن سبک رهبری دموکراتیکتر در میان مدیران اجرایی شرکتهای برتر، بلکه در بین سیاستمدارانی نیز داشته است که اکنون متوجه شدهاند برای بقای خود باید جهانی فکر کنند. چشم انداز تجاری به شدت رقابتی قرن بیست و یکم.
به عنوان مثال، اکثر مدیران عامل و رهبران تجاری در هند و چین به طور معمول به نیاز به تصمیم گیری توافقی اشاره می کنند و تاکید قبلی بر اتخاذ تصمیمات یکجانبه و ایجاد یک مسیر جدید برای تجارت خود را نادیده می گیرند.
حتی سیاستمداران نیز شروع به قدردانی از مزایای جهانی شدن کرده اند (به ویژه در هند که همانطور که قبلاً در مورد آن بحث کردیم، آنها متمایل به نژادپرستانه بودن و جنون گرایی بودند) و از این رو، آنها برای جذب سرمایه گذاری خارجی که به نظر آنها کلیدی برای نسل است، سازگارتر هستند. فرصت های شغلی که برای موفقیت اقتصادی کشورهایشان بسیار حیاتی است.
علاوه بر این، جهانی شدن همچنین تأثیری بر این دارد که رهبران تجارت و سیاستمداران در هند و چین جهانی بیندیشند و محلی عمل کنند یا سبک رهبری «جهانی» را اتخاذ کنند که در آن استراتژیهای محلی را برای محرکهای کسبوکار جهانی به فعلیت میرسانند.
بهترین نمونه از این نوع رهبران، نارندرا مودی در هند و لی ژیپینگ در چین هستند که به طور فزاینده ای در مورد چگونگی انجام جهانی شدن برای آنها در کشورهایشان صحبت می کنند.
نکته کلیدی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که این رهبران می خواهند بر جنبه های اقتصادی و همچنین جنبه های سیاسی و فرهنگی تمرکز کنند، که نشان دهنده انحراف از تاکید قبلی بر جداسازی اقتصاد از سیاست و فرهنگ است. به عبارت دیگر، جهانیشدن تأثیری بر این داشته است که این رهبران سبکهای رهبری اقتدارگرایانه و محدود خود را به نفع یک رویکرد توافقی و دموکراتیک به رهبری کنار بگذارند.
نتیجه
تغییرات اخیر به دلیل جهانی شدن در سبک های رهبری را می توان به دو صورت خلاصه کرد. یک راه چین است که در آن رهبران در همه سطوح جهانیسازی را پذیرفتهاند، و راه دیگر هند است که در آن برخی از رهبران ذهنیت جهانی ایجاد کردهاند، در حالی که رهبران دیگر به درون نگاه میکنند و به رایدهندگان خود که برای ساختن آنها یارانهها و یارانههای رایگان میدهند پاسخ میدهند. به احزاب خود رای دهند
این بدان معناست که چین و هند تا آنجا که به تأثیری که جهانی شدن بر آنها داشته است، سبک های متضادی از رهبری ارائه می دهند. البته برخی از رهبران در هند جهانیسازی را پذیرفتهاند و این کار را با اتخاذ یک دیدگاه جهانی و ترکیب آن با اجرای محلی انجام دادهاند تا رویکرد «جهانی» به رهبری به فعلیت برسد.
نتیجهگیری کلیدی که میتوان از بحث قبلی گرفت این است که جهانیسازی چین و هند را از نظر رشد اقتصادی و سبکهای رهبری متفاوت تحت تأثیر قرار داده است. البته دلیل اصلی این امر این است که هند یک دموکراسی است که در آن رهبران باید انتخاب شوند و چین یک حکومت خودکامه است که نیازی به انتخابات ندارد.
این بدان معناست که سیاستمداران در چین نیازی به توجه به نیازهای توده ها ندارند، در حالی که در هند، آنها باید هر پنج سال یک بار انتخاب شوند. بنابراین، تفاوت در رویکرد به جهانی شدن تا آنجا که به رهبری مربوط می شود به سیستم های سیاسی و تجاری متفاوت در این کشورها مربوط می شود.
در حالی که شرکت های بزرگ در چین عمدتاً دولتی هستند، آنها در هند به صورت خانوادگی اداره می شوند. بنابراین، رهبران سیاسی و تجاری در چین و هند تا جایی که به تأثیر جهانی شدن بر سبک های رهبری آنها مربوط می شود، متفاوت عمل می کنند. در پایان، جهانیسازی سبکهای رهبری را در چین و هند همگن و متنوع کرده است و این خلاصهای از بحث در این مقاله است.
بدون نظر