رشد اقتصادی (یا رشد تولید ناخالص داخلی) نباید تنها فشارسنج برای سنجش رفاه یک دولت در نظر گرفته شود. اینکه یک جامعه چقدر ثروت تولید می کند دیگر تنها پارامتر مهم نیست. نحوه توزیع این ثروت در بین اقشار مختلف مردم نیز به همان اندازه مهم است، اگر نه بیشتر!
مسئله توزیع ثروت از زمان خود آدام اسمیت مطرح بوده است. با این حال، در طول آن زمان دادههای کافی برای درک بزرگی مشکلاتی که نابرابری اجتماعی ایجاد میکند وجود نداشت. داده ها و ابزارهای تحلیل اخیراً در اختیار اقتصاددانان قرار گرفته است. نتایج تنها تأیید می کند که برابری اجتماعی از ویژگی های مطلوب یک اقتصاد است. این ویژگی یک عنصر اساسی در ایجاد جامعه ای است که استانداردهای خوبی از زندگی را برای افراد خود فراهم می کند.
تغییر اهداف اجتماعی
مطالعات مختلفی با کمک داده های جمع آوری شده توسط سازمان ملل متحد، صندوق بین المللی پول و سایر سازمان های مشابه انجام شده است. یکی از بزرگترین یافته ها این است که در میان کشورهای توسعه یافته، تولید ناخالص داخلی بالاتر به معنای کیفیت بهتر زندگی نیست.
بسیاری از کشورهای توسعه یافته مانند ژاپن، کره جنوبی، ایالات متحده، بریتانیا، دانمارک، نروژ، سنگاپور و غیره در لیست پایین قرار گرفتند. نرخ رشد تولید ناخالص داخلی آنها در لیست پایین آمده بود. همچنین، درآمد 20 درصد بالا بر درآمد 20 درصد پایین تقسیم شد تا معیاری برای برابری اجتماعی به دست آید. مشخص شد که کشورهایی که ضریب نابرابری کمتری داشتند، یعنی تنوع درآمد چندان زیاد نبود، جوامع مولدتری بودند که استانداردهای زندگی بهتری را ارائه میکردند. کشورهایی مانند نروژ و دانمارک به عنوان شادتر از کشورهایی مانند ایالات متحده و سنگاپور رتبه بندی شدند.
از این رو، این بحث مطرح شد که اهداف اجتماعی بسته به مرحله توسعه آنها تغییر می کند. تا زمانی که اقتصادها در مرحله توسعه باشند، به نرخ رشد بالاتری نیاز دارند تا فرصت های شغلی و فرصت های بیشتری فراهم شود. با این حال، زمانی که اقتصاد به یک اقتصاد توسعه یافته تبدیل شود، تعداد رشد تولید ناخالص داخلی بالاتر و بالاتر بی معنی می شود . در عوض، تمرکز باید بر کاهش شکاف ثروت در میان اقشار مختلف جامعه باشد.
روشهای مختلف دستیابی به برابری
یکی دیگر از یافته های مهم این مطالعه این واقعیت بود که اهمیتی نداشت که جوامع چگونه برابری را به دست می آورند. اگر شکاف درآمد کاهش یابد، کیفیت زندگی به طور خودکار بهبود می یابد. برای شروع برخی از کشورها مانند ژاپن شکاف درآمد کمتری داشتند. از سوی دیگر، کشورهایی مانند دانمارک دارای شکاف درآمدی زیادی هستند و با استفاده از مالیات تصاعدی زمینه بازی را ایجاد می کنند. اگرچه روش های استفاده شده توسط هر دو کشور بسیار متفاوت بوده است، نتایجی که آنها به دست آورده اند یکسان است.
منابع انسانی کمتر توسعهیافته: یکی از مهمترین مشکلات نابرابری اجتماعی بالا این است که نیروی انسانی کشور آسیب میبیند. یک بار دیگر فهرست کشورهای توسعه یافته بر اساس برابری اجتماعی آنها رتبه بندی شد. نتیجه گیری شد که کشورهایی که سطح نابرابری کمتری داشتند نیروی کار بهتری داشتند. نیروی کار این کشورها نیز از تحرک اجتماعی بالاتری برخوردار بودند. آنها به احتمال زیاد تحصیل کرده و دارای مهارت های شغلی بودند. از این رو، سطوح پایین تری از اعتیاد و تمام خطرات سلامتی ناشی از آن وجود داشت.
ثبات مالی: بسیاری از اقتصاددانان برجسته مانند جوزف استیگلیتز معتقدند که بین نابرابری اجتماعی و ثبات مالی همبستگی وجود دارد. آنها فکر می کنند که اگر نابرابری درآمدی بیشتر باشد، در قیمت مسکن نشان داده می شود. این باعث میشود که کارگر متوسط اهرمهای بیشتر و بیشتری را انتخاب کند. در نتیجه، اقتصاد به عنوان یک کل به شدت تحت فشار قرار می گیرد. این امر آن را در معرض خطرات زیادی قرار می دهد و اقتصاد را بی ثبات می کند. اقتصادهایی که سطوح درآمد آنچنان متفاوت نیست، قیمت دارایی بالایی ندارند و به همین دلیل نیازی به اهرم نیست.
میزان جرم و توانبخشی
این که کشورهایی با جوامع نابرابر بیشتر تمایل به جرم و جنایت و خشونت بیشتر دارند، هیچ راز نیست. این حتی در مورد یک مجموعه کوچکتر مانند محله ها نیز صادق است. شهرهایی که شکاف درآمدی در آنها زیاد نیست تمایل به آرامش دارند. از سوی دیگر، شهرهایی با تنوع درآمدی زیاد محل زندگی مجرمانی هستند که سعی می کنند از ثروتمندان دزدی کنند و امرار معاش کنند. از منظر ملی، این جنایتکاران زهکشی بر جامعه هستند. اولاً، دولت باید برای کنترل فعالیت های آنها پول بپردازد. اگر آنها دستگیر شوند، دولت باید برای زندانی کردن و بازپروری آنها هزینه کند. در نهایت، دولت هرگز از این افراد مالیات دریافت نمی کند. از این رو، اگر نابرابری اجتماعی کاهش یابد، بسیاری از هزینه های بیهوده دولت کاهش می یابد. به همین دلیل است که جوامعی مانند نروژ کمتر از ایالات متحده برای سرانه جرم خرج می کنند. آنها پول بیشتری را صرف آموزش و اشتغال می کنند. از این رو دیگر نیازی به خرج زندان نیست!
آمار برابری درآمد در چند دهه گذشته دستخوش دریایی از تغییرات شده است. کشورهایی مانند ایالات متحده که شاهد ارسال مشاغل خود به خارج از کشور هستند، با سطوح فزاینده ای از نابرابری روبرو هستند. از سوی دیگر، کشورهایی مانند هند که در حال دریافت این مشاغل هستند، شاهد کاهش نابرابری اجتماعی هستند.
جهانی شدن نیز یک عامل اساسی است و از این رو باید در هنگام برنامه ریزی برای برابر کردن همه اقتصادهای جهان تا حد امکان در نظر گرفته شود. درک این نکته ضروری است که برابری فرصت ها یک حق اساسی است، نه برابری نتیجه. برابری نتیجه چیزی است که در جوامع سوسیالیستی اتفاق می افتد و همه ما می دانیم که این جوامع چقدر موفق بوده اند.
بدون نظر