امروزه شرکت ها در سرتاسر جهان ریسک عملیاتی را به عنوان یک تهدید جدی برای بقای سازمان خود می پذیرند. به همین دلیل است که آنها به صراحت از ریسک های عملیاتی در سیاست های ریسک خود یاد می کنند و برای کاهش یا حذف این ریسک ها تلاش می کنند. لازم به ذکر است که همیشه اینطور نبود. همین چند دهه پیش، شرکت ها توجه زیادی به ریسک های بازار و اعتباری داشتند. با این حال، خطرات عملیاتی تا حد زیادی نادیده گرفته شد. با این حال، این در طول چند سال گذشته تغییر کرده است. بخشی از تغییر به صورت داوطلبانه اتفاق افتاده است در حالی که بخشی دیگر از تغییرات توسط نهادهای نظارتی در سراسر جهان تحمیل شده است. در این مقاله، ما نگاهی دقیق‌تر خواهیم داشت تا بفهمیم چگونه افزایش مقررات منجر به افزایش شناخت و کاهش ریسک‌های عملیاتی شده است.

بیایید تاریخچه این مقررات و تأثیر آنها بر سازمان را درک کنیم.

توافقنامه بازل

توافق بازل توافقی است که بین موسسات مالی مختلف و بانک های مرکزی جهان به دست آمده است. این توافقنامه حاوی قوانینی درباره نحوه عملکرد بانک ها است. این قوانین توسط بانک تسویه بین المللی (BIS) صادر می شود. از آنجایی که این بانک در بازل قرار دارد، از این قوانین به عنوان توافقنامه بازل یاد می شود. پیمان بازل همچنین شامل قوانینی در مورد چگونگی مدیریت ریسک های عملیاتی در بانک ها می باشد. این مراحل در قوانین بازل I گنجانده نشده است. با این حال، زمانی که بازل II ایجاد شد، متوجه شد که مدیریت ریسک عملیاتی در هنگام مدیریت ریسک کلی در هر سازمان نیز بسیار مهم است. به همین دلیل است که بازل II مشخصات گسترده ای را در مورد بهترین شیوه هایی که باید در این زمینه دنبال شوند ارائه می دهد.

در سال 2007، پارلمان اروپا برای همه سازمان‌های مالی الزامی کرد تا استانداردهای بازل II را در مدیریت ریسک عملیاتی خود بپذیرند. به همین دلیل است که تلاش‌های سازمان برای مدیریت ریسک عملیاتی خود به طور ناگهانی افزایش یافته است.

دولت ایالات متحده مدتی طول کشید تا با هنجارهای بازل II در مورد ریسک عملیاتی سازگار شود. این به این دلیل است که اگرچه آنها فکر می کردند که هنجارهای بازل II در مدیریت ریسک های عملیاتی موثر است، اما می خواستند کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) مرجع نهایی حاکم باشد. به همین دلیل است که آنها چارچوب بازل را برای تغییر قوانین مربوط به نهادهای نظارتی قبل از اینکه موسسات مالی آمریکایی را اجباری کنند، اتخاذ کردند. به همین دلیل است که این هنجارها با یک سال تاخیر در سال 2008 به تصویب رسید.

رشته مقررات برای چند سال آینده نیز بدون وقفه ادامه یافت. در سال 2009، سازمان ناظران بانکی اروپای مرکزی (CEBS) دستورالعمل‌های خود را در مورد چگونگی مدیریت ریسک عملیاتی در موسسات مالی تدوین و منتشر کرد. اکثر بانک ها و مؤسسات مالی نیز مجبور به رعایت این دستورالعمل ها شدند.

در سال 2011، فدرال رزرو برخی از دستورالعمل های بین سازمانی را در مورد چگونگی مدیریت ریسک عملیاتی توسط اعضای موسسه بانکی آمریکا صادر کرد. هدف از راهنمایی بین سازمانی استانداردسازی فرآیند مدیریت ریسک در تمام بانک های آمریکایی بود. رویه‌هایی ایجاد شد که به سازمان‌های مالی اجازه می‌داد تا حکمرانی مؤثر را افزایش دهند، روش‌هایی را برای شناسایی و تعیین کمیت ریسک‌های عملیاتی در کل سیستم بانکی توسعه دهند. همچنین لازم بود داده‌های مربوط به ریسک عملیاتی هر از چندگاهی با سازمان‌های نظارتی به اشتراک گذاشته شود تا به آنها امکان نظارت بر وضعیت را بدهد.

از آنجایی که اروپا و آمریکا مراکز مالی جهان هستند و دولت‌ها در این دو مکان تصمیم گرفتند اجرای هنجارهای اندازه‌گیری ریسک عملیاتی و مدیریت را با جدیت دنبال کنند، این هنجارها اکنون به جریان اصلی تبدیل شده‌اند. در بیشتر نقاط جهان، این هنجارها حتی اگر از نظر قانونی اجباری نباشند، رعایت می شوند.

چرا نیاز به مقررات گسترده وجود دارد؟

به دو دلیل نیاز به مقررات گسترده ای در این زمینه وجود دارد:

 

  1. اولاً، مؤسسات مالی به روشی سیستمی کار می کنند. این بدان معناست که همه بانک‌ها در دنیای مالی تمایل به تشکیل یک حلقه بسته دارند. همه آنها به یکدیگر بدهکار هستند. از این رو، اگر هر بانکی نیز ورشکست شود، خطر بزرگی از اثر مسری وجود دارد. این به این دلیل است که بانک ورشکسته دیگر قادر به پرداخت بدهی های خود نخواهد بود. در نتیجه، ترازنامه بانک های شریک خود تحت تأثیر قرار می گیرد که ممکن است نتوانند بدهی خود را پرداخت کنند. بنابراین، ریسک عملیاتی یک بانک واقعاً موضوع داخلی آن نیست. کل سیستم بانکی را به خطر می اندازد. از این رو، نظارت بر آن در سطح سیستمی ضروری است. 

     

  2. ثانیاً موسسات مالی در سراسر جهان از عموم مردم سپرده می گیرند. از این رو، اگر آنها تعهدات خود را نپذیرند، تنها کسانی نیستند که ضرر می کنند. عموم مردم پول خود را از دست می دهند و از این رو خطر رکود اقتصادی به دلیل اعمال نادرست چند بانک وجود دارد. در بیشتر موارد، دولت این سپرده ها را تا حد زیادی تضمین می کند. به همین دلیل است که دولت به اندازه کافی پوست در بازی دارد که باید برای جلوگیری از ریسک های غیرضروری هر سازمانی پیش قدم شود. 

نتیجه این است که دولت ها و نهادهای نظارتی بین المللی نقش بزرگی در اجرای اقدامات برای مدیریت ریسک های عملیاتی ایفا کرده اند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *