در مقاله قبلی متوجه شدیم که چرا عدد تولید ناخالص داخلی ایجاد شده است و قرار است چه هدفی را دنبال کند. با این حال، این اهمیت عدد تولید ناخالص داخلی را بیان نمی کند. یک فرد معمولی شروع به باور می کند که تولید ناخالص داخلی یکی از ارقامی است که اقتصاددانان از آن استفاده می کنند. به هر حال، این چنین نیست. تولید ناخالص داخلی (GDP) در موضوع اقتصاد کلان نقش اساسی دارد. این مقاله به درک کاربردهای عدد تولید ناخالص داخلی اختصاص دارد. هنگامی که ما بدانیم استفاده از آن چقدر گسترده است، می توانیم بفهمیم که اگر عدد به درستی تعریف نشده باشد، چگونه سیستم به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد!
تولید ناخالص داخلی: بلوک ساختمانی اقتصاد کلان:
عدد تولید ناخالص داخلی (GDP) واحد سازنده اقتصاد کلان است. این به این دلیل است که اقتصاد کلان امروزی کم و بیش در مورد سیاستگذاری دولت برای کمک به عملکرد بهتر اقتصاد است. اکنون، ما می دانیم که دولت به طور گسترده از عدد تولید ناخالص داخلی برای ایجاد سیاست ها استفاده می کند و از این رو این عدد مبنایی است که بسیاری از سیاست های ما بر اساس آن ساخته می شوند.
تولید ناخالص داخلی: شناسایی وضعیت فعلی اقتصاد:
تعریف رسمی از وضعیت فعلی اقتصاد بر اساس عدد تولید ناخالص داخلی است. به عنوان مثال رکود بر حسب عدد تولید ناخالص داخلی تعریف می شود. اگر عدد تولید ناخالص داخلی برای دو فصل متوالی افت را ثبت کند، آن را رکود می نامیم. از سوی دیگر، اگر عدد تولید ناخالص داخلی نرخ رشد کاهشی را برای دو فصل متوالی ثبت کند، آن را کندی می نامیم.
از این رو، هر اقتصادی رسماً خود را در چرخه رکود رونق بر اساس تعداد تولید ناخالص داخلی و همچنین کل جهان شناسایی می کند.
تولید ناخالص داخلی: هدف از تدوین سیاست:
عدد تولید ناخالص داخلی (GDP) نه تنها مبنایی برای تشخیص مشکل در اقتصاد است. در اصلاح آن نیز مفید است. هدف هر سیاست دولتی بر حسب تأثیری که بر تولید ناخالص داخلی می گذارد سنجیده می شود. به عنوان مثال، اگر عدد تولید ناخالص داخلی در حال کاهش باشد، هدف سیاست دولت در حالت ایده آل این است که این موقعیت را معکوس کند و وضعیتی ایجاد کند که در آن تعداد تولید ناخالص داخلی در حال افزایش باشد. خط مشی دولت با عبارات واضح و قابل اندازه گیری مشخص می کند که آنها قصد دارند چه تغییری در رقم تولید ناخالص داخلی ایجاد کنند. موفقیت یا شکست سیاست دولت با این تعداد که در اهداف اعلام شده خود ذکر کرده اند سنجیده می شود.
تولید ناخالص داخلی: مقایسه بین اقتصادها:
عدد تولید ناخالص داخلی به ما کمک می کند تا مقایسه اساسی و ترتیبی بین اقتصادها انجام دهیم. ما می توانیم اقتصاد کشورها یا مناطق را با در نظر گرفتن تعداد تولید ناخالص داخلی آنها رتبه بندی کنیم. ما همچنین می توانیم در مورد اندازه نسبی اقتصاد بر اساس عدد تولید ناخالص داخلی نتیجه گیری کنیم. به عنوان مثال، می توان گفت که اقتصاد ایالات متحده 14 برابر بزرگتر از اقتصاد هند است. این بیانیه واقعاً به این معنی است که تولید ناخالص داخلی ایالات متحده 14 برابر بیشتر از تولید ناخالص داخلی هند است.
تولید ناخالص داخلی: علت اصلی!
در حال حاضر، همانطور که در بالا می بینیم که عدد تولید ناخالص داخلی واقعاً تنها چیزی است که در مورد شکل گیری سیاست های کلان اقتصادی اهمیت دارد. از این رو، عدد تولید ناخالص داخلی از اهمیت زیادی برخوردار است. حال، اگر این عدد احتمالاً اشتباه تعریف میشد یا خلأهایی در تعریف وجود داشت، امکان تخصیص نادرست گسترده منابع مالیات دهندگان را فراهم میکرد و سیاستهایی که برای هدف خاصی ایجاد شده بودند، میتوانند نتیجهای دقیقا معکوس داشته باشند.
اگر بسیاری از اقتصاددانان برجسته را باور داشته باشید، امروز هم همینطور است. افرادی که از تولید ناخالص داخلی انتقاد می کنند، نظریه پردازان توطئه نیستند. بلکه به قلمرو برندگان جایزه نوبل و دیگر اقتصاددانان جریان اصلی تعلق دارند. آنها معتقدند که تعریف اشتباه از تولید ناخالص داخلی پیامدهای ناخواسته زیادی دارد. آنها تا حد زیادی بحران اقتصادی اخیر را ناشی از تصمیمات اشتباهی هستند که در نتیجه این سوء تفاهم از تولید ناخالص داخلی اتخاذ شده است.
بدون نظر