تجزیه و تحلیل سیستم های اندازه گیری بخشی جدایی ناپذیر از پروژه شش سیگما است . مهم نیست که چه پروژه ای تحت روش شش سیگما انجام می شود، این بخش از فرآیند هرگز نمی تواند حذف شود و نتایج موفقیت آمیز همچنان به دست آید. در زیر توضیحی در مورد آنچه که تجزیه و تحلیل سیستم های اندازه گیری را به بخشی جدایی ناپذیر از فرآیند شش سیگما تبدیل می کند، ارائه شده است.
شش سیگما مبتنی بر داده است: کل فلسفه شش سیگما مبتنی بر داده است. فلسفه شش سیگما به جای اینکه تصمیمات را بر اساس نظرات ذهنی که در مورد مدیران مختلف می تواند متفاوت باشد، مبنا قرار دهد نتایج را بر اساس حقایق قابل اندازه گیری استوار کند. این اصل اصلی شش سیگما است که آن را به ابزار قدرتمندی تبدیل می کند.
اندازه گیری ها هسته این داده ها را تشکیل می دهند: حقایقی که اغلب برای رسیدن به نتیجه گیری و اتخاذ تغییرات استفاده می شوند، اندازه گیری هستند. یک ضرب المثل معروف مدیریتی وجود دارد که می گوید: “آنچه اندازه گیری شود، مدیریت می شود”. اندازهگیریهایی که سطوح ورودیهای حیاتی، خروجیهای مورد نظر و رفتار فرآیند را نشان میدهند، توسط اندازهگیریها ثبت میشوند.
اندازهگیریها همیشه دقیق نیستند: با این حال، یک مشکل اساسی با اندازهگیریها وجود دارد که هسته تحلیل را تشکیل میدهند. هیچ تضمینی وجود ندارد که اندازه گیری ها همیشه دقیق باشند. در واقع، در شرایط عادی، تقریباً تمام اندازه گیری ها دارای نوعی خطا هستند. در مورد پروژه های شش سیگما، تعیین کمیت خطا مهم می شود تا مدیریت بتواند بر این اساس اقدام اصلاحی انجام دهد.
مثال: فرض کنید، شما در حال مطالعه یک برنامه کاهش وزن هستید. روز اول که وزن خود را بررسی می کنید 76 کیلوگرم است، روز بعد همینطور و بعد از یک هفته نیز همینطور است. احتمالا برنامه را رها می کنید!
با این حال، اگر کسی مشکل را با دقت کافی ببیند، شاید از یک ترازو آنالوگ استفاده میکردید که تفاوت دقیق وزن را به شما نمیگوید. احتمالا در روز اول وزن شما 76.9 کیلوگرم بوده و پس از یک هفته به 76.1 کیلوگرم رسیده است. حالا آیا باید این برنامه را رها کنید؟ یا باید سیستم اندازه گیری خود را طوری درست کنید که اندازه گیری هایی را به شما بدهد که بتوانید بر اساس آنها تصمیم بگیرید؟
اندازهگیریهای اشتباه میتوانند بیهوده باشند: همانطور که از مثال بالا مشاهده میشود، سیستمهای اندازهگیری معیوب میتوانند ابتکارات بهبود فرآیند را از مسیر خارج کنند. آنها می توانند مدیران را به هر دو صورت گمراه کنند تا تصمیمات اشتباه بگیرند. مدیران ممکن است ابتکارات موفق را کنار بگذارند یا ممکن است ابتکارات ناموفق را دنبال کنند.
از آنجایی که پروژه های شش سیگما بر رفع خطا تمرکز دارند، به جای درمان، بر پیشگیری تکیه می کنند. آنها سیستم های اندازه گیری را بررسی می کنند تا مطمئن شوند که هیچ نقصی وجود ندارد و ابزار آنها واقعاً آنها را در مسیر درست هدایت می کند.
بدون نظر