مقدمه: استراتژی فناوری اطلاعات چیست و چرا اهمیت دارد؟
همانطور که شوخی می گوید، شخصی که جلوی کامپیوتر نشسته و نمی داند چه کاری باید انجام دهد، به عنوان Intel Inside و Idiot Outside توصیف شده است. به طور مشابه، سازمانهایی که استراتژی فناوری اطلاعات ندارند، شبیه سازمانهای بیخبری هستند که در دریای بازار قرن بیست و یکم، بدون فرمان و بدون جهت، سرگردان هستند. علاوه بر این، با تبدیل شدن تکنولوژی به یک هنجار و نه استثنا، سازمانها نمیتوانند صرفاً یک استراتژی اساسی فناوری اطلاعات داشته باشند و در عوض، باید یک استراتژی جامع فناوری اطلاعات را که با استراتژیهای تجاری و شرکتی آنها همسو باشد، تحقق بخشند.
با گسترش سریع IT (فناوری اطلاعات) و افزایش پیوستگی و اتصال در دنیای معاصر، دیگر داشتن استراتژی فناوری اطلاعات برای سازمان ها یک امر تجملی نیست و در واقع به ضرورت بقا تبدیل شده است. این بدان معناست که برای اینکه سازمانها از قدرت فناوری اطلاعات استفاده کنند، از هم افزایی بین فرآیندهای تجاری خود استفاده کنند و از کارایی صرفهجویی در مقیاس سرمایهگذاری کنند، به یک استراتژی قوی، منسجم و فعال فناوری اطلاعات نیاز دارند. بعلاوه، با فراگیر شدن فناوری اطلاعات، دیگر اینطور نیست که استراتژی کسب و کار به تنهایی کافی باشد و همسویی استراتژی کسب و کار با استراتژی فناوری اطلاعات بسیار مهم شده است.
استراتژی فناوری اطلاعات به عنوان تحقق برنامههایی تعریف شده است که شامل تاکتیکها، اصول و اهداف مربوط به استفاده از فناوری اطلاعات در سازمانها میشود. اگر عناصر یک استراتژی فناوری اطلاعات را تجزیه کنیم، جنبه های چرایی، چگونه، چه زمانی، کجا و کجا اجزای مهم استراتژی فناوری اطلاعات هستند. ابتدا، سازمان باید علت نیاز به استفاده از فناوری اطلاعات را شناسایی کند و سپس یک طرح اساسی در مورد چگونگی نیاز به استفاده از IT رسمی کند. به عنوان مثال، بیشتر فرآیندهای کسب و کار را می توان خودکار کرد و آنهایی که نمی توانند یا نیازی به خودکارسازی ندارند همراه با اجرای عملی اتوماسیون، استراتژی IT را تشکیل می دهند. در مرحله بعد، سازمان باید تصمیم بگیرد که در کجا نیاز به استقرار IT دارد و همچنین زمانی که اتوماسیون و استفاده از IT باید اجرا شود.
پس از شناسایی و تدوین این عناصر در یک سند مکتوب که جزئیات عملیاتی استراتژی فناوری اطلاعات سازمان ها را تشریح می کند، باید دقت شود که این استراتژی فناوری اطلاعات با اهداف کلی و همچنین بر اساس اصول علمی فناوری همخوانی داشته باشد. این اهداف به آنچه سازمان از استراتژی فناوری اطلاعات خود میخواهد مربوط میشود و وابسته به استفاده از شیوههای صحیح فناوری است. علاوه بر این، استراتژی فناوری اطلاعات سازمانها باید مکمل و مکمل استراتژیهای شرکتی و تجاری باشد و اینها نمیتوانند به صورت مجزا وجود داشته باشند، بلکه باید در کنار هم کار کنند.
برای مثال، اگر بانکی بخواهد یک استراتژی فناوری اطلاعات را به فعلیت برساند، ابتدا باید اهداف پشت چنین استراتژی را مشخص کند. این می تواند به شکل اتوماسیون 1000 شعبه در یک سال، گسترش یک راه حل بانکی اصلی، که پایه و اساس یکپارچه سازی عملکردهای بانکی شرکتی، خرده فروشی و سرمایه گذاری و خودکار آنها باشد، و سپس باید بازده را شناسایی کند. که از چنین استراتژی فناوری اطلاعات انتظار دارد. ROI یا بازده سرمایه گذاری یک استراتژی فناوری اطلاعات بسیار مهم است، زیرا بانک باید یک برنامه روشن داشته باشد، توضیح دهد و هزینه های مربوط به فناوری اطلاعات را توجیه کند، که باعث بازگشت سرمایه گذاری می شود. در این مورد، میتوان انتظار داشت که بازگشت سرمایه به دلیل رسیدگی به حجمهای بالاتر و پردازش تراکنشهای بیشتر، 10 درصد افزایش در حسابهای مشتریان، 20 درصد افزایش در درآمد باشد. و 15% صرفه جویی در هزینه به دلیل تلاش کمتر انسانی و همچنین منطقی شدن بیشتر عملیات. تمام این ارقام باید به درصد افزایش سودی که بانک از استراتژی فناوری اطلاعات خود انتظار دارد تبدیل شود. در نهایت، برای سازمانها نیز معمول است که ROI را بر اساس هر دلاری که برای فناوری اطلاعات خرج میشود محاسبه میکنند و این میتواند در مورد مثال بانک در اینجا باشد که در واقع میتواند همه این ارقام را یادداشت کند و یک استراتژی جامع فناوری اطلاعات ارائه دهد.
ساختار معمولی استراتژی فناوری اطلاعات
یک استراتژی معمولی فناوری اطلاعات دقیقاً مانند یک استراتژی شرکتی باید ابتدا یک تجزیه و تحلیل داخلی و خارجی انجام دهد که به آن دستورالعملی در مورد همسویی بین نقاط قوت و فرصت ها و ضعف ها و تهدیدها ارائه می دهد. با در نظر گرفتن مثال بانک، باید فرآیندهایی را شناسایی کند که میتوانند خودکار شوند و اطمینان حاصل کند که نقاط قوت آن در قالب اینکه آیا بانک سود خود را از بازوهای بانکی خردهفروشی، شرکتی یا سرمایهگذاری کسب میکند، هزینههای فناوری اطلاعات را توجیه میکند. این بدان معنی است که اگر 10 میلیون دلار برای سرمایه گذاری در اتوماسیون داشته باشد، باید این بودجه را عاقلانه تخصیص دهد تا بازده مورد نیاز را ایجاد کند. در مرحله بعد، باید به درون خود بپردازد و دریابد که آیا اتوماسیون و گسترش سیستم های IT با توانایی و ظرفیت آن برای افزایش منابع مورد نیاز سازگار است یا خیر.
با این اوصاف، باید توجه داشت که دلیل اصلی اینکه سازمانها به دنبال استراتژی فناوری اطلاعات هستند، کاهش تنگناهای عملیاتی، واقعی کردن صرفهجویی در مقیاس و کسب ارزش از فناوری است. بانک باید این محرک های کسب و کار را مورد توجه قرار دهد و آنها را به شدت در زمینه هایی که فناوری اطلاعات می تواند به طور قابل توجهی ارزش افزوده ایجاد کند، اعمال کند. به عنوان مثال، اگر بانک بخواهد عملیات خود را در شهرها و شهرک های درجه دوم و سوم گسترش دهد و بخواهد عملیات خود را برای فعال کردن سیستم های بلادرنگ که به نفع مشتریانش باشد، خودکار کند، یک استراتژی فناوری اطلاعات خوب می تواند نتیجه موفقیت آمیز همه این اهداف را تضمین کند. . بنابراین، میتواند با چالشهای خارجی مانند افزایش رقابت در این بازارها با موفقیت مقابله کند.
در حالی که پاراگراف اول این بخش در مورد تطبیق نقاط قوت با فرصت ها بود، بند دوم به کاهش نقاط ضعف و مقابله با تهدیدات می پردازد. برای تکمیل تحقق استراتژی فناوری اطلاعات، بانک باید یک برنامه اجرایی در محل و اجرای محدود زمانی مملو از حاکمیت، نقاط عطف، و نقشهای CIO (مدیر ارشد اطلاعات) همراه با تخصیص مسئولیتها و مسئولیتها داشته باشد. رفع پاسخگویی باید در استراتژی فناوری اطلاعات گنجانده شود.
همسویی استراتژی فناوری اطلاعات با استراتژی های شرکتی و تجاری
اغلب اتفاق میافتد که سازمانها بدون تعریف مزایا، ROI و بدون اینکه مشخص باشند کدام کسبوکار و کدام عملکرد شرکتی باید خودکار شود، استراتژی فناوری اطلاعات را آغاز میکنند. به عبارت دیگر، بسیاری از سازمانها یک استراتژی فناوری اطلاعات را بدون هماهنگی با اهداف کلی کسبوکار اجرا میکنند. این منجر به وضعیتی میشود که استراتژی فناوری اطلاعات سازمانها بیخبر و بدون جهت است، زیرا عدم همسویی با اهداف و مقاصد شرکت و قطع ارتباط بین محرکهای کسبوکار و استراتژی فناوری اطلاعات نمیتواند سازمان را به جایی برساند.
به عنوان مثال، با عطف به مثال بانک، اگر تصمیم بگیرد شبکه خودپرداز خود را گسترش دهد و آن را در تمام مناطقی که در آن فعالیت می کند گسترش دهد، بانک ابتدا باید مشخص کند که آیا هدف تجاری مشخص است یا خیر و آیا استراتژی شرکتی آن برای رتبه بندی بیشتر سود مطابق با استراتژی فناوری اطلاعات است. به عبارت دیگر، صرفاً به این دلیل که مدیرعامل یا رئیس بانک میخواهد دیده شود در حال افتتاح دستگاههای خودپرداز و شعب بانکها بدون فکر کردن به اینکه آیا اینها فاجعه طلسم سودآوری دارند یا خیر.
اگرچه ممکن است فکر کنید که این در عمل اتفاق نمیافتد، موارد زیادی وجود دارد که مدیر عامل یک چیز میخواهد، مدیر ارشد اجرایی چیز دیگری میخواهد و مدیر مالی چیز کاملاً متفاوتی میخواهد. نکته اینجاست که همانطور که سازمان بودجه مالی و عملیاتی متناسب با توانایی ها و ظرفیت های خود تهیه می کند و همچنین آینده نگر است، استراتژی فناوری اطلاعات نیز نباید به صورت مجزا دنبال شود بلکه باید با استراتژی های تجاری و شرکتی هماهنگ باشد. . به همین دلیل است که استراتژی فناوری اطلاعات در اکثر سازمان ها به بخشی از بخش برنامه ریزی شرکت تبدیل شده است به طوری که هر سه استراتژی مکمل و مکمل یکدیگر هستند.
نتیجه
ما عناصر اصلی یک استراتژی فناوری اطلاعات را معرفی کردهایم. برای پایان دادن به بحث، لازم است توجه داشته باشیم که CIO در زمانهای اخیر به اندازه مدیرعامل اهمیت پیدا کرده است، زیرا یک استراتژی خوب میتواند به طور قابلتوجهی به ارزش نهایی سازمان و همچنین رقابتپذیری آن بیافزاید. یک استراتژی IT خوب فکر شده می تواند منبع مزیت پایدار نیز باشد.
بدون نظر