در مقاله قبلی به طور خلاصه متوجه شدیم که چرا سیستم تولید ناخالص داخلی کاملاً با قوانین محیط زیست مخالف است. در این مقاله به مسائل زیست محیطی پرداختیم و به طور خلاصه به مسائل اقتصادی پرداختیم. در این مقاله با کمی جزییات بیشتر به مسائل اقتصادی می پردازیم.

انتظارات رشد دائمی

نقل قول های معروف زیادی وجود دارد که وضعیت پوچ بودن انتظار رشد دائمی را مطرح می کند. برخی از نقل قول های معروف عبارتند از:

” رشد به خاطر رشد ایدئولوژی سلول سرطانی است .” این نقل قول رشد بی فکر در مخارج اقتصادی را با معادل اقتصادی کنر مقایسه می کند که واقعاً همینطور است.

یکی دیگر از معروف‌ها می‌گوید: «هرکسی که انتظار رشد دائمی دارد یا دیوانه است یا یک اقتصاددان». این نقل قول توضیح می دهد که چگونه انتظارات ایجاد شده در سیستم تولید ناخالص داخلی غیرطبیعی است. انسان رشد، بلوغ و سپس پوسیدگی را تجربه می کند و گیاهان یا فصول یا هر چیزی که توسط طبیعت ایجاد می شود نیز همینطور.

اقتصاد علم استفاده بهینه از مواهب طبیعت است. پس چگونه است که اقتصاد انتظار رشد دائمی دارد؟ یک مثال ساده را در نظر بگیرید. فرض کنید یک درخت سیب دارید که هر هفته 10 سیب می دهد. شما مقداری از سیب ها را جمع کرده اید و اکنون 50 سیب دارید. همچنین شما علاقه زیادی به خوردن پای سیب دارید و دوست دارید تا جایی که می توانید بخورید. از چند عدد سیب باید استفاده کرد؟

پاسخ منطقی این است که اطمینان حاصل کنید که مصرف شما هرگز از 10 سیب در هفته فراتر نمی رود. هر گونه مصرف بیشتر به ذخایر 50 سیب شما می خورد و به زودی هیچ ذخیره ای باقی نمی ماند و سیب به شدت در کمبود خواهد بود. حالا تصور کنید که آیا فشار زیادی برای افزایش مصرف سیب دارید. اگر امسال 10 تا خوردی، پس باید سال بعد 11 باشد و غیره! آیا سیاست مصرف شما دقیقاً مخالف شیوه تولید یعنی طبیعت نیست؟

طبیعت محدود است. یک سیستم اقتصادی خوب این واقعیت را درک می کند و انتظار رشد دائمی را ایجاد نمی کند. این انتظار باعث می شود که نسل بشر از ذخایر کمیاب منابع گرانبها عبور کند.

استفاده بیش از حد از منابع: آیا کمکی می کند؟

سوال بعدی که باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا استفاده بیش از حد از منابع در دراز مدت به ما کمک می کند؟ پاسخ واضح است “نه!” در واقع استفاده بیش از حد از منابع امروز مطمئن ترین راه برای مواجهه با مشکلات اقتصادی فردا است.

اگر مقدمات اقتصادی اساسی را درک کنیم، پاسخ به نوعی واضح است.

فرض شماره 1: منابعی که امروز در اختیار داریم محدود و کمیاب هستند.

فرض شماره 2: تجدید این منابع به زمان نیاز دارد.

بنابراین، استفاده بیش از حد از منابع بدیهی است که به معنای واقعی رشد است. اما این رشد نرخی است که ما تا پایان به سمت آن می دویم! اگر امروز بدون توجه به فردا به افزایش سریع و سریع تولید ادامه دهیم، منابع به زودی تمام خواهند شد.

بدتر این واقعیت است که این منابع حتی به طور کامل مورد استفاده قرار نخواهند گرفت. در اشتیاق بیش از حد ما برای استفاده از این منابع “در حال حاضر”، بخش قابل توجهی از آنها را هدر می دادیم. در عوض، اگر به جای تولید بر کارایی تمرکز می‌کردیم، جهان جای بهتری می‌شد.

پس چرا از منابع بیش از حد استفاده می شود؟

بنابراین، اکنون مطمئن هستیم که استفاده بی رویه از منابع غیرمنطقی است. با استفاده از عقل سلیم و اصول اقتصادی به این نتیجه رسیده ایم که استفاده بیش از حد خطری است که باید از آن اجتناب کرد. پس چرا کشورها در عمل از این اصل ساده پیروی نمی کنند. در اینجا به برخی از دلایل ذکر شده اشاره می شود:

 

  • دستیابی به اهداف فعلی: دولت ها اهدافی را برای رشد تولید ناخالص داخلی تعیین کرده اند. آنها می خواهند به رشد تولید ناخالص داخلی مثلاً 7 درصدی دست یابند. این به معنای افزایش 7 درصدی تولید است. با این حال، هیچ کس در اندازه گیری ورودی. در بسیاری از مواقع دولت‌ها برای برآوردن رشد ۷ درصدی پیش‌بینی‌شده، ورودی را ۱۵ درصد افزایش می‌دهند. بدیهی است که این عاقلانه نیست. با این حال، از آنجایی که تنها خروجی ها اندازه گیری می شوند، کل اقتصاد و همه مشارکت کنندگان آن مجبور به رفتار غیر منطقی هستند. 

     

  • انگیزه های سیاسی: انگیزه های سیاسی برای حفظ توهم رشد زیاد است. هر دولتی وعده نرخ رشد بهتری نسبت به دولت قبلی خود می دهد و در نتیجه افسانه رشد دائمی را تداوم می بخشد. همچنین، دولت ها به دلایل سیاسی تمایل به ارائه طرح های رفاهی دارند. بسیاری از این طرح ها به سادگی غیرقابل اجرا هستند. با این حال، آنها در نهایت از بخش خاصی از مردم حمایت می کنند و از رای برای عاملان اطمینان حاصل می کنند. در ضمن این خرج بیهوده هم به صورت رشد در کارنامه خودنمایی می کند! 

اقتصاد غیراقتصادی می شود!

این سندرم رضایت آنی که در آن استفاده کارآمدتر از منابع کمتر به استفاده فوری از منابع ارجحیت دارد، غیراقتصادی است. با این حال، این چیزی است که سیستم تولید ناخالص داخلی ترویج می کند. این واقعا زیبایی مفهوم را توضیح می دهد. یک تغییر ساده در تعریف که هزینه ها را با رشد یکسان می کند و معنای اقتصاد را وارونه می کند. منابع هدر می‌رود و مردم در چرخه‌ای قرار می‌گیرند که امروز هدر می‌دهند و فردا فقر!

اقتصاد، زمانی به معنای پس انداز برای یک روز بارانی و به طور کلی صرفه جویی بود. اقتصاد تولید ناخالص داخلی یعنی امروز تا جایی که می‌توانید ولخرجی کنید و فردا هم همین کار را تکرار کنید!

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *