بانک ها باید مطابق با میزان ذخایری که در اختیار دارند وام دهند. با این حال، هیچ راهی برای پی بردن به میزان دقیق وام‌هایی که یک بانک می‌تواند در عین رعایت الزامات ذخیره‌سازی بدهد، وجود ندارد، زیرا گرفتن سپرده و وام به طور همزمان اتفاق می‌افتد. بنابراین، حفظ درصد دقیق بین دو عدد به صورت پویا غیرممکن است.

زیرا ذخایر الزامی به عنوان درصدی از سپرده های تقاضای آنها محاسبه می شود. سپرده‌های مطالبه‌ای طبق تعریف تصادفی هستند. همچنین بانک ها منتظر نمی مانند تا ابتدا تمام سپرده های خود را دریافت کنند تا وام های خود را بدهند. این امکان پذیر نخواهد بود. در واقع، بانک ها به طور همزمان وام می دهند و سپرده می پذیرند. از این رو، این امکان وجود دارد که یک بانک فردی بیشتر یا کمتر از آنچه باید وام بدهد. به عنوان مثال، در نظر بگیرید که یک بانک متوجه می شود که آنقدر وام داده است که اکنون فقط 9٪ از سپرده های خود را به عنوان اندوخته نگهداری می کند، در حالی که نرخ مورد نیاز 10٪ است در حالی که بانک دیگری متوجه می شود که 11٪ از سپرده های خود باقی مانده است. به عنوان ذخایر، زمانی که نرخ مورد نیاز فقط 10٪ باشد.

برای کمک به بانک‌ها برای انتقال مازاد و کسری بودجه به یکدیگر، بازارهای وام بین بانکی وجود دارد . در این مقاله به بررسی بیشتر بازارهای وام بین بانکی می پردازیم.

سیستم به عنوان یک کل همیشه متعادل است

برای درک اینکه چرا وام بین بانکی مهم است، ابتدا باید ماهیت سیستم بانکی را درک کرد. دنیای بانکداری به عنوان یک سیستم واحد عمل می کند. بنابراین، یک بانک ممکن است در مقایسه با مبلغی که در سپرده دارد، وام های زیادی بدهد. از سوی دیگر، یک بانک فردی ممکن است کمتر از آنچه باید وام بدهد. با این حال، سیستم به‌عنوان یک کل، مقدار دقیق وام‌ها را طبق درصد ذخیره الزامی تعیین می‌کرد.

از این رو، ذخایر مازاد نگهداری شده توسط یک بانک می تواند توسط سایر بانک ها برای جبران کمبود ذخایر مورد نیاز آنها استفاده شود . این تضمین می کند که سیستم همیشه به عنوان یک کل تعادل داشته باشد. برای تسهیل این انتقال وجوه بین بانک ها، بازارهای وام بین بانکی مورد نیاز است.

نگه داشتن ذخایر اضافی بی معنی است

نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که حفظ ذخایر اضافی به نفع بانک ها نیست. این به این دلیل است که آنها برای پارک وجوه خود نزد فدرال رزرو سودی دریافت نمی کنند. از این رو، بانک ها می خواهند مبلغی را که نزد فدرال رزرو نگه می دارند به حداقل برسانند.

بنابراین، اگر ذخایر الزامی 10 درصد باشد، هر بانکی می خواهد دقیقاً 10 درصد را نزد فدرال رزرو نگه دارد و نه یک پنی بیشتر! بنابراین، بازار وام بین بانکی همیشه طرف های مایل را در هر دو طرف پیدا می کند. وام گیرندگان مایلند زیرا سیستم تمایل آنها را الزامی می کند، در حالی که وام دهندگان انگیزه مالی دارند تا وجوه اضافی را که دارند نگه ندارند.

بازارهای بین بانکی چیست؟

بازارهای بین بانکی، همانطور که از نام آن پیداست، بازارهایی هستند که بانک ها در آن با سایر بانک ها معامله می کنند. حجم پولی که در این بازار قرض گرفته می شود بسیار زیاد است. همچنین تنها هدف از استقراض در این گونه بازارها تامین ذخایر قانونی است که توسط بانک مرکزی تعیین شده است.

جدا از اینکه وام ها با مبالغ هنگفتی هستند، معمولاً بدون هیچ گونه وثیقه و برای مدت زمان بسیار کوتاهی ارائه می شوند. متوسط ​​وام بین بانکی برای اهداف یک شبه است. وام های بیش از یک هفته ای در بازارهای بین بانکی بی سابقه است.

این بازارها نقدینگی مورد نیاز برای اعطای وام را بدون نگرانی دائمی در مورد سپرده ها در اختیار بانک ها قرار می دهند. در صورت کمبود سپرده، همیشه می توانند آنها را وام بگیرند. بنابراین، بین بانکی امکان عملکرد کل بازار را به عنوان یک ماشین روغن کاری شده فراهم می کند.

قراردادهای بازخرید

قراردادهای بازخرید جایگزینی برای استقراض در بازار بین بانکی است . زمانی که بانک ها نمی خواهند از یکدیگر وام بگیرند، می توانند از بانک مرکزی نیز استقراض کنند. در چنین مواردی، بانک مرکزی معمولاً از طریق قرارداد بازخرید یا ریپو وام می دهد.

رپو اساساً به این معنی است که یک بانک برخی از اوراق بهادار خود را با قرارداد آتی به بانک مرکزی می فروشد تا آن را با قیمت کمی بالاتر بازخرید کند. تفاوت بین این دو قیمت به سود مؤثر وام تبدیل می شود.

بانک‌های مرکزی معمولا نرخ‌های بازپرداخت خود را هر از چند گاهی منتشر می‌کنند تا بانک‌ها بتوانند بین استقراض از آنها یا استقراض از بازار بین بانکی یکی را انتخاب کنند.

مسدود کردن اعتبار

استقراض و وام دهی بین بانک ها جزء بسیار مهم سیستم بانکی است. زمانی که بازار بین بانکی و/یا بازار repo متوقف می شود، هرج و مرج از بین می رود. چنین وضعیتی در سال 2008 پس از فروپاشی Lehman Brothers رخ داد. بانک‌ها از خطرات طرف مقابل می‌ترسیدند زیرا از سلامت مالی سایر موسسات مطمئن نبودند. در نتیجه بازار بین بانکی به طور کامل منجمد شد.

از آنجایی که بازار بین بانکی منجمد شد، بانک‌ها نیز مجبور شدند وام‌های خود را متوقف کنند زیرا مطمئن نبودند می‌توانند ذخایر مورد نیاز را برآورده کنند یا خیر. این امر منجر به توقف سیستم بانکی شد و جهان را در رکود فرو برد و ترس از شکست سیستمی را افزایش داد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *