کمبود مسکن ارزان قیمت به یک مسئله جدی در سراسر جهان تبدیل شده است. این در درجه اول به دلیل سیاست های پولی سست است که پس از رکود 2008 دنبال شد. نرخ بهره در حدود ده سال گذشته نزدیک به صفر تعیین شده است. در نتیجه، سیستم مملو از مقدار زیادی پول تازه ایجاد شده است. بخش بزرگی از این پول به طبقات دارایی مانند مسکن راه پیدا کرده است. به همین دلیل است که این اولین بار در تاریخ جهان است که به نظر می رسد همزمان حباب مسکن در اکثر شهرهای جهان وجود داشته باشد.
مسکن مقرون به صرفه بر حسب چند برابر درآمد متوسط تعریف می شود. به عنوان مثال، اگر درآمد متوسط یک منطقه 100 دلار باشد در حالی که متوسط قیمت خانه در همان منطقه 400 دلار باشد، نسبت 4:1 است. گفته می شود که یک واحد مسکونی زمانی مقرون به صرفه است که این نسبت کمتر از 5 باشد. در اکثر شهرهای مهم جهان اکنون یافتن واحدهای مسکونی که این نسبت کمتر از 5 باشد غیرممکن شده است. در اکثر موارد این نسبت بین 7 است. به 10، به این معنی که واحد مسکونی به شدت غیرقابل استطاعت است.
راه حل های زیادی برای مشکل مسکن ارزان قیمت ارائه شده است، اما به نظر می رسد هیچ کدام جواب نمی دهد. راه حل های رایج ارائه شده این است که اندازه واحد کاهش می یابد و خود واحد در محلی دوردست قرار می گیرد. هر دوی این موقعیت ها برای توده ها قابل قبول نیست. اگر برای زندگی راحت نیست یا دور از مدارس و محل کار قرار دارد، خرید یک خانه مقرون به صرفه ایده خوبی به نظر نمی رسد.
این نیاز به بررسی برخی از روش های غیر متعارف برای حل مشکل مقرون به صرفه بودن را ایجاد می کند. مراحل در زیر در این مقاله ذکر شده است.
استفاده از املاک خالی : در کشورهای غربی، قوانین منطقه بندی مانع بزرگی برای بسیاری از پروژه های مسکن است. در بسیاری از مناطق ایالات متحده، املاک مسکونی به شدت گران است. این در درجه اول به دلیل کمبود خانه های مسکونی است. همچنین باعث بی خانمانی در بسیاری از شهرها مانند سیاتل می شود. در عین حال، متل ها و املاک تجاری دیگر به وفور وجود دارد. بسیاری از این متل ها خالی هستند اما نمی توان از آنها به عنوان واحد مسکونی استفاده کرد زیرا این امر خلاف قانون است. شهرهایی مانند لس آنجلس این مشکل را تشخیص داده اند. به همین دلیل اجازه استفاده از متل ها به عنوان واحد مسکونی را می دهند. تنها بهسازی واحد با یک آشپزخانه کوچک، آن را به یک آپارتمان استودیویی کاملاً قابل استفاده تبدیل می کند.
تامین مالی دولت : هزینه های مالی بار زیادی بر قیمت مسکن در هر مکان معین وارد می کند. از این رو، اگر دولت بخواهد قیمت را کاهش دهد، باید هزینه بهره ای را که توسعه دهندگان می پردازند کاهش دهد. این را می توان با گسترش بودجه با نرخ های امتیازی به پروژه های املاک انجام داد. شهرهای زیادی در سرتاسر جهان وجود دارند که دولتها صندوق جداگانهای را در نظر میگیرند که برای کمک به توسعهدهندگان بخش خصوصی تا زمانی که مسکن مقرون به صرفه بسازند، استفاده میشود. این مدل در سراسر اروپا محبوبیت بیشتری دارد. شهرهایی مانند هامبورگ و کپنهاگ پیشگام بوده اند. با این حال، به نظر می رسد شهرهای دیگر در حال گرفتن هستند.
آموزش و ارتقاء مهارت
در بسیاری از نقاط جهان، قیمت بالای مسکن را می توان به هزینه های بالای نیروی کار نسبت داد. این هزینه ها به دلیل کمبود نیروی کار ماهر که مورد نیاز سازندگان است بیشتر است. برای غلبه بر این مشکل، شهر لندن اقدام به ایجاد مدارس حرفه ای کرده است. این مدارس به جوانان و بزرگسالان بیکار در مهارت های مختلف مورد نیاز صنعت ساخت و ساز آموزش می دهند و گواهی می دهند. بسیاری از این مؤسسات همچنین تأمین مالی می کنند تا کارگران بتوانند ابزارهای مورد نیاز برای کار در صنعت ساختمان را خریداری کنند. این به دولت کمک می کند تا دو مشکل را حل کند. می تواند نرخ بیکاری را کاهش دهد و به طور همزمان قیمت خانه ها را نیز کاهش دهد!
مواد ارزانتر : پیشرفتهای علمی امکان استفاده از مواد مختلف را در صنعت ساختوساز فراهم میکند. به عنوان مثال، یک موسسه تحقیقاتی هندی ماده جدیدی را توسعه داده است که عمدتاً از گچ ساخته شده است. این می تواند جایگزین سایر مصالح ساختمانی شود که در حال حاضر در این فرآیند استفاده می شود. ایده پشت این اختراع این است که اگر قیمت زمین در یک مکان خاص قابل کاهش نباشد، باید برای کاهش هزینه مصالح ساختمانی تلاش کرد. پس از همه، آنها دومین سهم بزرگ در هزینه آپارتمان هستند.
مسکن مبتنی بر درآمد : در نهایت، بسیاری از دولتها ایده مسکن مبتنی بر درآمد را مطرح کردهاند. بر اساس این طرح، دولت خانههای خاصی را در داخل شهر میسازد و آنها را فقط به افرادی میفروشد که درآمدشان کمتر از حد معینی است. همچنین افرادی که زمین را می خرند نباید در جای دیگری صاحب خانه دیگری شوند. اغلب اوقات این یارانه به صورت کاهش نرخ سود ارائه می شود. با این حال، مشکل مسکن یارانه ای این است که اغلب به بازار سیاه ختم می شود. از آنجایی که ارزش ملک بیشتر از چیزی است که دولت آن را فروخته است، خریدار به ناچار سعی می کند دوباره آن را بفروشد و سود ثبت کند.
نکته اصلی این است که افزایش شدید قیمت مسکن برای خریداران، سازندگان، دولتها و حتی آژانسهای غیرانتفاعی اجباری است که راهحلهای نوآورانه ارائه دهند. در غیاب راه حل های نوآورانه تر، ایده مسکن مقرون به صرفه همچنان یک رویا باقی خواهد ماند.
بدون نظر