سه مدل مالی صورتهای مالی و مدلهای جریان نقدی تنزیلشده از دیدگاه مدلسازی مالی اساسی در نظر گرفته میشوند. از سوی دیگر، مدل سازی مالی برای ادغام و ادغام گفته می شود که به مهارت زیادی نیاز دارد. مدل سازی ادغام بسیار پیچیده است. همچنین به همین دلیل است که بانکهای سرمایهگذاری در سرتاسر جهان مایلند برای افرادی که این مهارت را آموخته و به کمال رساندهاند، دلار بالایی بپردازند.
مدلسازی ادغام در مقایسه با مدلسازی مالی استاندارد DCF نیز کاملاً متفاوت است. در این مقاله، مراحل مختلف مدلسازی ادغام را به منظور درک تفاوتها و پیچیدگیها درک خواهیم کرد .
پروژه های مالی ترکیبی
مدل سازی ادغام شامل پیش بینی دو مجموعه صورت های مالی به جای یک مجموعه است. ترکیب صورتهای مالی دو واحد تجاری مجزا به سادگی جمع کردن آنها نیست. این در درجه اول به دلیل مفهومی به نام هم افزایی است. به عبارت ساده، هم افزایی اساساً به این معنی است که وقتی دو شرکت با هم ادغام می شوند، کارآمدتر می شوند. این کارایی را می توان به روش های مختلفی بیان کرد. به عنوان مثال، این کارایی می تواند به صورت افزایش درآمد یا حتی کاهش هزینه ها بیان شود.
پیش بینی مالی ترکیبی به مهارت زیادی نیاز دارد. این به این دلیل است که مجموع درآمد هر واحد ممکن است افزایش یابد زیرا ادغام بین دو شرکت بزرگ می تواند به معنای رقابت بسیار کمتری باشد. به طور مشابه، هزینه های عملیاتی واحد تجاری ترکیبی نیز می تواند به میزان قابل توجهی کاهش یابد. این می تواند به این دلیل باشد که هزینه های اداری واحد ترکیبی می تواند کاهش یابد.
هر آیتم خطی باید با در نظر گرفتن تأثیر هم افزایی به دقت پیش بینی شود. این نیاز به مهارت و تجربه زیادی دارد. تحلیلگران همچنین باید محاسبات خود را با ارقام واقعی پس از ادغام شرکت های مشابه تأیید کنند.
با استفاده از تجزیه و تحلیل مشارکت
در طول مدلسازی ادغام، بدیهی است که از مدلساز مالی تنها انتظار میرود صورتهای مالی ترکیبی ایجاد کند. با این حال، در گام بعدی، همان مدلساز مالی انتظار میرود که اعداد را تجزیه و بین شرکتهای ادغام شونده تقسیم کند. این “تحلیل مشارکت” نامیده می شود.
تجزیه و تحلیل مشارکت اساساً به منظور درک اینکه کدام یک از دو شرکت ادغام شده ارزش بیشتری را برای جدول به ارمغان می آورد انجام می شود. هر مورد خطی که پس از در نظر گرفتن تأثیر هم افزایی با دقت ایجاد شده است باید یک بار دیگر تجزیه شود.
تحلیل مشارکت عموماً ساده نیست. به عنوان مثال، زمانی که اپل کسب و کار مودم اینتل را تصاحب کرد، اساساً پتنت های اینتل را به دست می آورد. از این رو، اگرچه بخش مودم اینتل در طول ادغام، شرکت کوچکتری بود، اما به دلیل پتنتهایی که اپل میتوانست بهتر از هر بازیگر دیگری در بازار از آنها بهرهبرداری کند، ارزش قابلتوجهی برای شرکت ترکیبی به همراه داشت. قابلیت های هر شرکت در طول تجزیه و تحلیل مشارکت بررسی می شود. این به هر دو شرکت کمک می کند تا قدرت چانه زنی نسبی خود را درک کنند.
رسیدن به ارزش سازمانی
شرکت هایی که به صورت عمومی معامله می شوند تقریباً هرگز به ارزش دفتری خود معامله نمی کنند. از این رو، برای پیشنهاد قیمت خرید، یک مدلساز مالی باید ابتدا بداند که ارزش فعلی شرکت چقدر است. ارزش سازمانی یعنی ارزش حقوق صاحبان سهام و همچنین بدهی در نظر گرفته می شود. این در صورتی انجام می شود که خریدار بخواهد تمام تعهدات بدهی موجود شرکت هدف را نیز به عهده بگیرد. اگر خریدار فقط به دنبال خرید دارایی ها باشد و نه بدهی ها، در این صورت ممکن است محاسبه به گونه ای دیگر انجام شود.
ارزش شرکتی یک شرکت با جمع کردن چندین ارزش با هم تعیین می شود. ابتدا ارزش سهام موجود در بازار در نظر گرفته می شود. سپس ارزش سهام ممتاز باید اضافه شود. در نهایت، پیچیده ترین بخش باید انجام شود. مدلسازان مالی باید روی گزینههای سهام و معادلهای سهامی که شرکت در بازار عرضه کرده است، برچسب قیمت بگذارند. برای این کار، آنها باید بدانند که اگر قیمت اعتصاب فعلی در نظر گرفته شود، چه تعداد از آن گزینه ها “در پول” هستند. سپس، مدل ساز مالی باید از یک مدل قیمت گذاری اختیاری برای ارزش گذاری این ابزارهای مالی استفاده کند. مجموع این سه مقدار ارزش حقوق صاحبان شرکت را ارائه می کند. خالص بدهی معوق باید از این مقدار کم شود تا در نهایت به ارزش شرکت برسد.
در حال حاضر، بیان ارزش شرکت به عنوان یک مبلغ یکجا منطقی نیست. از این رو، باید بر اساس هر سهم بیان شود. برای این کار، تعداد سهام موجود باید محاسبه شود. یک بار دیگر، سهام و سهام ترجیحی باید اضافه شود. یک بار دیگر، تعداد سهامی که احتمال اضافه شدن آنها پس از اعمال اختیارات وجود دارد باید در نظر گرفته شود.
نتیجه این محاسبه مالی بسیار پیچیده، ارزش هر سهم شرکت است که مدلساز مالی به دست میآورد. نیازی به گفتن نیست که مانند سایر مدل های مالی، مدل ادغام نیز به شدت بر مفروضات متکی است. اگر مفروضات حتی اندکی اصلاح شوند، این مقدار نیز به طور قابل توجهی تغییر می کند. هنگامی که ارزش به دست آمد، سپس مدل ساز مالی نیز باید به تصمیم گیری در مورد حق بیمه ای که شرکت می تواند برای خرید پرداخت کند کمک کند. این حق بیمه پس از بررسی دقیق تحلیل مشارکت ذکر شده در بالا به دست می آید.
تعیین و تخصیص به قیمت خرید
در نهایت، مدل ساز مالی باید قیمت خرید را به دارایی های خریداری شده تقسیم کند. بار دیگر، تقسیم بندی نباید بر اساس قیمت خرید یا ارزش دفتری اتفاق بیفتد. از آنجایی که خریدار شرکت را به ارزش بازار خریداری می کند، قیمت ها باید بر اساس ارزش بازار تقسیم شوند. مقدار باقیمانده باید به یک دارایی نامشهود به نام سرقفلی تقسیم شود. این به شرکت کمک می کند تا میزان حق بیمه ای که پرداخت می شود را تعیین کند.
بدون نظر