اکثر کشورهای پیشرفته دنیا قانون حداقل دستمزد دارند. این به این معنی است که قوانینی در آن کشورها وجود دارد که استخدام کسی را برای انجام هر نوع کاری غیرقانونی میداند مگر اینکه به ازای هر ساعت کار حداقل مبلغ مشخصی به آنها پرداخت شود. این قوانین بحث های زیادی را در مورد اینکه آیا برای کل اقتصاد خوب است یا حتی برای افرادی که قصد دارند از آنها بهره مند شوند، ایجاد کرده است؟
دیدگاه رایج این بود که قوانین حداقل دستمزد به نفع کارگران عمل می کند. هدف منطق کوته بینانه بر آن چیزی است که می توان بلافاصله مشاهده کرد، یعنی دستمزدهای بالاتر برای افرادی که اکنون در مشاغل استخدام شده اند. در صورتی که این قوانین برای مدت طولانی در جای خود باقی بماند، متوجه نمی شود که وضعیت چگونه پیش خواهد رفت.
اخیراً، اقتصاددانانی مانند برنده جایزه نوبل، میلتون فریدمن، اثرات بلندمدت این قوانین را توضیح داده اند. در این مقاله دیدگاه عقل سلیم را درک خواهیم کرد و سپس با استفاده از توضیحات میلتون فریدمن این افسانه را از بین می بریم.
دیدگاه افراد معمولی
عوام معتقدند که اگر به کارگر حداقل دستمزد معینی پرداخت شود، مرفه خواهند شد. این ریشه در ایدئولوژی کمونیستی دارد که سرمایه داران را سودجو می داند . ایده این است که اساسنامه ای ایجاد شود که سرمایه داران را به توزیع عادلانه ثروت بین کارگرانشان وادار کند. باور مردم عادی این است که این قوانین مانع از آن می شود که 1 درصد به قیمت 99 درصد به دست بیاورند و آنها در حمایت از کارگران هستند.
دیدگاه میلتون فریدمن
میلتون فریدمن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل و بسیاری دیگر نظرات بسیار متفاوتی در مورد این موضوع دارند. میلتون فریدمن یک بار بیان کرده است که قوانین حداقل دستمزد ضد کارگری ترین قانون در آمریکا است. مبنای استدلال او چنین است:
- در نظام سرمایه داری از نیروی انسانی به عنوان منبع انرژی استفاده می شود، یعنی هدف آنها استفاده از نیروی فیزیکی و انجام برخی وظایف مکانیکی یا ذهنی است. در نوع راه اندازی خط مونتاژ، این وظایف معمولاً از پیش تعریف شده اند.
- با پیشرفت تکنولوژی، بسیاری از این وظایف که قبلاً منحصراً توسط انسان انجام می شد، اکنون توسط ماشین ها انجام می شود. از این رو کارگران انسانی نه تنها با رقابت انسان ها روبرو هستند، بلکه با رقابت ماشین ها نیز روبرو هستند.
- در چنین فضای فوق رقابتی، تعیین حداقل دستمزد، یعنی حداقل نرخی که در آن نیروی کار به آثار سرمایه داران علیه کارگران فروخته شود.
- سرمایه دار به سادگی سرعتی را که انسان ها می توانند کار را انجام دهند و سرعتی که ماشین ها می توانند آن را انجام دهند، مقایسه می کند. اگر ماشینها پیشنهاد مطلوبی داشته باشند، سرمایهداران صرفاً کل عملیات را مکانیزه میکنند. از این رو، اگر دولت استخدام سرایدار را با کمتر از 20 دلار در ساعت غیرقانونی کند، اما دستگاهی بتواند همان کار را با 12 دلار در ساعت انجام دهد، بسیاری از سرمایه داران به سادگی به گزینه مکانیزه روی می آورند. بنابراین ایجاد یک نرخ دستمزد بالا به طور مصنوعی بر ضد کارگران عمل می کند و نه به نفع آنها.
از آنجایی که انسانها دیگر انحصار انجام این وظایف انرژی گسترده را ندارند، تلاش برای ایجاد یک کارتل با معرفی قوانین حداقل دستمزد علیه کارگران کار میکند و همه کارگرانی که مهارتهایی دارند که ارزش آنها کمتر از حداقل دستمزد است، بیکار میشوند. بنابراین، حداقل دستمزدها می تواند باعث بیکاری سیستماتیک و نهادی شود و می شود.
برون سپاری: بر اساس محصول حداقل دستمزد
منطق میلتون فریدمن در عصر مدرن برون سپاری نیز صادق است. امروزه بیشتر برون سپاری از کشورهای توسعه یافته به اقتصادهای در حال توسعه به دلیل آنچه آربیتراژ هزینه نیروی کار نامیده می شود، اتفاق می افتد. آربیتراژ هزینه نیروی کار چیزی نیست جز این واقعیت که استخدام کارگران در کشورهای در حال توسعه در مقایسه با کارگران در کشورهای توسعه یافته بسیار ارزان تر است.
کشورهای توسعه یافته معمولا قوانین حداقل دستمزد دارند که پرداخت کمتر از یک نرخ دستمزد معین را برای کارفرمایان غیرقانونی می کند. از سوی دیگر کشورهای در حال توسعه چنین قوانینی ندارند. از این رو، کسب و کارها راه اندازی فروشگاه در خارج از کشور را ارزان تر و راحت تر می دانند. این را با این واقعیت همراه کنید که شرکتهای چند ملیتی در حال حاضر عادی هستند و گسترش در خارج از کشور اگر آسانتر از گسترش در کشور شما نباشد، به آسانی است و ما دستورالعملی برای بیکاری گسترده در کشورهایی داریم که قوانین حداقل دستمزد را وضع میکنند.
در اقتصاد بازار آزاد، این امر باعث میشود دستمزد کارگران در کشورهای در حال توسعه افزایش یابد و به طور همزمان باعث کاهش دستمزد کارگران در کشورهای توسعهیافته شود تا زمانی که آربیتراژ دیگر وجود نداشته باشد. با این حال، کاهش دستمزد در کشورهای توسعه یافته توسط قانون مجاز نیست. از این رو، روند برون سپاری ادامه دارد. شرکت هایی از کشورهایی مانند آمریکا هزاران کارگر را در آمریکا اخراج می کنند در حالی که همزمان هزاران نفر را در چین و هند اضافه می کنند!
نتیجه
در حالی که ممکن است اظهار نظر بسیار ظالمانه باشد، “به نظر می رسد قوانین حداقل دستمزد علیه کارگران کشوری که آنها را تحمیل می کند کار می کند”. کارگران چنین کشورهایی خود را با رقابت نیروی کار جهانی و همچنین با پیشرفت فناوری مواجه میبینند. هیچ یک از این عوامل نمی توانند توسط مقاماتی که قوانین دستمزد را وضع می کنند مهار کنند.
سابقه تاریخ در این زمینه روشن است. کشورهایی که قوانین حداقل دستمزد را وضع کرده اند، همواره شاهد کاهش نرخ اشتغال بوده اند.
بدون نظر