چگونه به یک کارآفرین موفق تبدیل شویم: 51 نکته کارآفرینی و توصیه کارآفرینی برای اینکه یک تاجر یا مالک خوب باشید  

 بسیاری از مدیران عامل مشهور دنیای تجارت، خودشیفته های متکبر هستند. آنها  رویاپردازانی هستند که می دانند چگونه به دیگران الهام بخشند و برای اهداف خود حمایت کنند.  با این حال، چنین شخصیت هایی اغلب به سازمان هایی که از جانب آنها عمل می کنند آسیب می رسانند. مربیگری رهبری، خودشیفتگی مفرط را به عنوان یک مشکل بلوغ رهبری می‌بیند و با موفقیت به آن رسیدگی می‌کند.

بسیاری از رهبران تجاری مطرح امروزی، فوق ستاره‌های با حسن نیت هستند.

بسیاری از مدیران عامل معروف و رهبران تجاری برجسته امروزی خودشیفته هستند. با چهره‌هایشان که روی جلد نشریات تجاری و سرگرمی معتبر در سراسر جهان تزئین شده‌اند، دیگر صرفاً نابغه‌های تجاری گذشته نیستند. آن‌ها سوپراستارهایی هستند که دنباله‌روی‌شان از اکثر ستاره‌های راک و سیاستمداران بیشتر است.

وجود چنین مدیران عامل فوق ستاره ای ثابت می کند که بین خودشیفتگی و رهبری موثر پیوند قوی وجود دارد. بله، خودشیفته ها می توانند و می توانند رهبران خوبی باشند، حداقل در سطحی.

چرا برخی از خودشیفته ها رهبران بزرگی هستند؟ 

طبق تعریف،  یک خودشیفته  هوس تحسین دیگران را دارد. کسانی که با موفقیت می توانند تحسین را جمع کنند، در کانون توجه قرار می گیرند، هرگز از تلاش و منابع برای رسیدن به جایگاه مطلوب خود دریغ نمی کنند.

علاوه بر این، خودشیفته‌ها راحت‌تر از دیگران می‌توانند استعدادهای خود را به طور کامل برای دستیابی به رویاهای خود اختصاص دهند، که اغلب به بهای ضرر دیگران تمام می‌شود. موانعی که جلوی یک فرد بدون تمایلات خودشیفته را بگیرد در ذهن یک خودشیفته وجود ندارد. بنابراین، چنین رهبرانی در تلاش برای موفقیت، به رسمیت شناختن و تحسین لجام گسیخته هستند.

خودشیفتگی مولد و رهبری

یک زیرمجموعه از خودشیفتگان وجود دارد که محرک اصلی آنها خودسازی است. هنگامی که همه چیز برای این نوع خودشیفته ها کلیک می کند، به دو دلیل می توانند رهبران بزرگی باشند:

  • آنها چشم اندازهای قانع کننده ای برای خود و سازمانشان دارند. و آنها آماده هستند تا بدون در نظر گرفتن هزینه، تغییرات عظیمی را که چشم اندازشان نیاز دارد، انجام دهند.
  • آنها توانایی عجیبی در جذب فالوور از طریق جذابیت و تعصبی که با آن اهداف خود را دنبال می کنند، دارند.

مزیتی که خودشیفته‌های مولد در رهبری دارند این است که آن‌ها به اندازه کافی جسور هستند و سعی می‌کنند آینده را خلق کنند، اغلب بر خلاف احتمالات. آنها تحلیلگر نیستند که به دنبال درک آینده از طریق برون یابی یا رویکردهای منطقی دیگر باشند.

«بعضی از مردان همه چیز را آنطور که هستند می بینند و دلیل آن را می پرسند. دیگران چیزهایی را در خواب می بینند که هرگز نبوده اند و می پرسند چرا نه.» – جرج برنارد شاو

درعوض، آن‌ها این توانایی را دارند که چیزی را تصور کنند و سپس آن را به واقعیت تبدیل کنند.

از آنجایی که آنها هوس تمجید یا حداقل تأیید دارند، خودشیفته‌های مولد دوست دارند اجرا کنند. استعدادهای طبیعی آنها برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران به عنوان مهارت های سخنوری برجسته و مغناطیس شخصی غیرقابل مقاومت به سطح می رسد.

رهبران خودشیفته از درون نابود می شوند

با وجود ویژگی‌ها و استعداد رهبری، حتی خودشیفته‌های مولد به سازمان‌ها آسیب می‌رسانند و زوال را از بالا به پایین می‌کارند.

همانطور که در  کتاب‌هایم  درباره رهبری هوشمند به وضوح بیان کرده‌ام، خودشیفتگی در تضاد با بلوغ رهبری، همدلی و خودآگاهی است. این بر خلاف ذره رهبری هوشمندانه است، رفتار خودخواهانه را در سراسر سازمان مشروعیت می بخشد و آن را به هنجار تبدیل می کند.

خودشیفتگی سیستمیک در یک شرکت به صورت فرهنگ فردگرایی که از کار گروهی دوری می‌کند و فاقد یکپارچگی است، ظاهر می‌شود.

خودشیفتگان واقعی خود را برتر و فراتر از قوانین و هنجارهایی می دانند که دیگران را مقید می کند. تعقیب بی پروا یک هدف ممکن است افراد خودشیفته را مجبور کند که دروغ بگویند و رفتاری ناپخته با پیامدهای سمی درازمدت داشته باشند.

بنابراین، متأسفانه، آسیبی که یک رهبر خودشیفته در یک سازمان ایجاد می کند، احتمالاً بیشتر از دوره تصدی او خواهد بود.

آیا خودشیفته ها مربیگری می کنند؟ 

همه ما تا حدی خودشیفته هستیم، زیرا همه ما در تلاش هستیم تا خودمان را در تعقیب اهدافمان بهبود بخشیم. محدود کردن نقاط ضعف ذاتی خودشیفتگی و در عین حال برجسته کردن نقاط قوت به عهده توسعه رهبری است.

در کارهای توسعه رهبری خود،  بلوغ رهبری را  به عنوان تعدیل کننده رفتار مطلوب و منحرف کننده در همه زیرشاخه های رهبری شناسایی کرده ام.

رفتار رهبری منحرف شده بیشتر نشانه عدم بلوغ است. 

گروه فرعی سرگرمی از دسته Heart Leader مستعد درگیر شدن در رفتارهای منحرف کننده است که ناشی از خودشیفتگی متکبرانه، محاسبات عمل گرایانه، و استثمار دیگران است. اینکه چگونه چنین رهبرانی می توانند تمایلات خودشیفتگی خود را کنترل کنند به سطح بلوغ رهبری آنها بستگی دارد.

هدف کوچینگ رهبری این است که سرگرمی‌های نابالغ و نابالغ را با هدایت تمرکزشان از ساختن تصویر به انجام وظایف، به سرگرم‌کنندگان بالغ تبدیل کند. این زیرمجموعه رهبری می تواند به استعداد طبیعی خود برای سخت کوشی، عزم راسخ و انگیزه برای تسهیل این تغییر تمرکز تکیه کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *