حسابداری خلاق و نیاز به تئوری حسابداری
ظهور شیوههای « حسابداری خلاق »، تعبیری برای پنهان کردن برخی جزئیات مالی نامطلوب و برجسته کردن موارد مطلوب برای ایجاد تصوری از سلامت مالی، باعث شده است که حرفه حسابداری بیشتر به اعتبار خود ضربه بزند.
این یک واقعیت شناخته شده است که بحران اقتصادی اخیر شاهد شرکت هایی بود که برخی از بدهی های خود را “خارج از حساب” یا “خارج از ترازنامه” پنهان کردند، روشی که در آن کارکرد حرفه حسابداری مجدداً مورد بررسی قرار گرفته است. فقدان تئوری در حسابداری در واقع یک آفت برای این حرفه بوده است، همانطور که می توان از ماهیت “تجزیه” این حرفه در کشورهای مختلف و همچنین در داخل یک کشور در برخی موارد مشاهده کرد.
این منجر به وضعیتی شده است که در آن بدنه های حرفه ای حسابداران مجبور بودند به طور مکرر برای قضاوت در مورد موضوعات مربوط به قابلیت اطمینان یک نظریه خاص نسبت به نظریه دیگر وارد عمل شوند.
درست همانطور که حرفه پزشکی مجبور بود بر سر روش های به کار رفته توسط آنها درگیر نبردهای پرهزینه و طولانی در دادگاه ها شود، حسابداران نیز در مورد درستی روش های خود بحث می کردند .
موضوعی که در ریشه این بحران قرار دارد، فقدان یک نظریه یکپارچه و ماهیت نادرست تفسیری است که حسابداران اغلب هنگام مواجهه با یک مشکل حسابداری انجام می دهند.
نظریه های حسابداری
اگر نظریههای حسابداری را که در طول قرن بیستم توسعه یافتهاند بررسی کنیم، متوجه میشویم که این دوره با پذیرش نظریههای توصیفی، هنجاری و مثبتی که زیربنای چارچوب مفهومی حسابداری را تشکیل میدهند، مشخص میشود.
تئوری های توصیفی اولین تلاش جدی را برای تدوین مجموعه دانش رایج در هنجارهای حسابداری با توسل به توصیف رویه های حسابداری به جای تجویز آنچه باید انجام شود یا پیش بینی و توضیح آنچه باید انجام شود، نشان می دهد. تئوری های توصیفی حسابداری در دهه 1920 توسعه یافت و تا دهه 1960 که محققان به تئوری های هنجاری یا تجویزی حسابداری علاقه نشان دادند، رایج بود.
تئوری های هنجاری حسابداری در دوره دهه 1960 و 1970 توسعه یافتند و تصور نمی کردند که آنچه توسط اکثریت انجام می شود درست است، همانطور که در مورد نظریه های توصیفی وجود داشت. تئوری های هنجاری برای ارضای رونق سرمایه داری شرکتی پس از جنگ جهانی دوم پدید آمدند و از این رو محصول دورانی بودند که بر استدلال های قیاسی مبتنی بر تخمین رشد آینده و تجویز مجموعه ای از اقداماتی که شرکت ها می توانستند در رابطه با افزایش درآمد خود انجام دهند تأکید می کرد.
از این رو، توسعه تئوریهای حسابداری هنجاری با تمرکز بر تخمین به جای مشاهده مشخص میشود که به خوبی با جهانبینی رایج آن دههها مطابقت دارد، جایی که رشد شعار بود و شرکتها باید در مورد سودمندی یک دوره خاص تصمیم بگیرند. اقدام از منظر مالی
بازگشت نظریههای مثبتی که بر عقلانیت و تکیه بر ابزارهای پیچیدهای که پیشبینیها را در مقابل نتایج آزمایش میکردند، تأکید میکردند، بدین معناست که محققان و حسابداران میتوانند دوباره به ابزارهای «عقلانی» حسابداری متوسل شوند.
چرا محققان از نظریه به نظریه تغییر می کنند؟
دلایل زیادی می تواند وجود داشته باشد که چرا محققان از یک نظریه به نظریه دیگر تغییر می کنند. آنها می توانند از پژوهشگرانی که دیدگاه های متفاوتی از نقش نظریه در عمل دارند تا ارزش ها و سوگیری های خود محققان که بر انتخاب نظریه آنها تأثیر می گذارد و این واقعیت که آنها ممکن است با برتری نظریه های خود سعی در تحقیر رقبای خود داشته باشند.
اگر هر یک از این دلایل را به تفصیل بررسی کنیم، درمی یابیم که روشی که محققان برای پذیرش این نظریه یا نظریه دیگر انتخاب کرده اند، مانند پذیرش نظریه های اثباتی و سپس نظریه های هنجاری و بازگشت به نظریه های مثبت نشان دهنده است. آنچه توماس کوهن از آن به عنوان «تغییرهای پارادایم» یاد می کند که در جهش های گسسته زمانی اتفاق می افتد که یک نظریه با نظریه دیگر در پاسخ به شواهد کافی پشتوانه نظریه جدید جایگزین می شود.
به همین ترتیب، محققان حرفه حسابداری به نیازهای متغیری که کسبوکارها بر آنها تحمیل میکردند و خواستههای روزگاری که در آن بودند، پاسخ دادهاند و در نتیجه نظریههای متفاوتی به وجود آمده است.
اگر دهههای ابتدایی قرن بیستم شاهد پذیرش نظریههای توصیفی بود که با دیدگاه اجماع تنها در سالهای «پررونق» با نظریههایی که سعی در ترسیم آینده و سپس «بازگشت» به نظریههای مثبتی که آزمایش میکردند جایگزین شدند. فرضیه ها در برابر نتایج واقعی به عنوان راهی برای پیش بینی و توضیح روش های حسابداری.
از این رو، ما می توانیم یک تغییر چرخه ای از استقرا به استنتاج به ترکیبی از هر دو را با تأکید بر آزمایش نتایج در برابر پیش بینی ها تشخیص دهیم.
نظر ما این است که حرفه حسابداری به تغییرات الزامات مقرراتی و همچنین پیشرفت های تکنولوژی در نحوه انتخاب روش های خاص نسبت به روش های دیگر پاسخ داده است.
احساس اصلی که با بررسی قرائت ها به فرد دست می دهد این است که یک رویکرد واحد به روش ها و تکنیک های حرفه برای حسابداران و همچنین جامعه تجاری به طور کلی مفید خواهد بود.
تأثیر بر بحران های شرکتی و اقتصادی
همانطور که در بخشهای قبل ذکر شد، حرفه حسابداری از ابتدای رویه مدرن حسابداری تحت تأثیر یک سری رسواییها قرار گرفته است. به عنوان مثال، رکود بزرگ دهه 1930 با برجسته کردن فقدان تئوری و مقررات این حرفه، بر حرفه حسابداری تأثیر گذاشت.
در میان بسیاری از عواملی که تصور میشود عامل رکود بزرگ بودهاند، عوامل مرتبط با نقش اخلاق در شیوههای حسابداری است که پژواک آن را در بحران اقتصادی فعلی تکرار میکنیم. اکنون مانند آن زمان، درخواستهایی برای افزایش مقررات و نظارت توسط سازمانهایی مانند SEC (کمیسیون بورس و اوراق بهادار) و همچنین نیاز به شفافیت توسط خود حسابداران وجود دارد. طعنه آمیز است که حسابداران را به پاسخگویی دعوت می کنند که شبیه به قیاس «چه کسی قانونگذاران را مأمور می کند» است.
نتیجه
از بحث بالا مشخص است که وقت آن رسیده است که متخصصان حسابداری جهان به رویکردی توافقی نسبت به عمل، اگر نگوییم نظریه حسابداری، دست یابند.
اگرچه ممکن است این بیانیه متناقض به نظر برسد زیرا این عمل از نظریه پیروی می کند، اما با خواندن دقیق آن مشخص می شود که مسائل «تفسیر» و «ادراک» حرفه حسابداری را تحت تأثیر قرار داده است.
از این رو، امید است که اتخاذ تئوریهای حسابداری که پیشبینیهای آنها را با نتایج واقعی تأیید میکنند، منجر به رویکرد منسجمتری به روشهای حسابداری رایج شود.
قبل از پایان مقاله، بد نیست آسیبی را که رسوایی انرون به حرفه حسابداری وارد کرد و در نتیجه کاهش اعتماد به این حرفه به خاطر بیاوریم. در پایان، من تمایل دارم با ادعای استرلینگ در مورد نیاز به تئوری در حسابداری و آسیبی که فقدان چنین تئوری به این حرفه وارد کرده است، موافق باشم.
بدون نظر