امروزه نیاز روز این است که سازمان ها رقابتی باشند و روش ها، فرآیندهای جدید را بپذیرند و به طور مستمر تغییر کنند تا رشد و بقای آینده را تضمین کنند. تنها سازمان هایی هستند که به نیاز به تغییر مستمر پاسخ می دهند و سازمان هایی هستند که توانسته اند خود را با توجه به محیط و تغییر مرور کنند که توانسته اند با موفقیت تغییر کنند و رشد کنند .

در اوایل هر سازمانی بر فرآیندهای تولید، محصول و کیفیت محصول تمرکز می کرد. حصول اطمینان از کیفیت محصول کار متخصصان کیفیت بود و مشارکت مدیریت شاید محدود به پذیرش سیاست و شیوه های کیفیت بود. با این حال، با تغییرات در جهان که انقلاب فناوری اطلاعات، جهانی شدن و سایر عوامل را در بر می گیرد، کل مفهوم ادامه تجارت دستخوش تغییر 360 درجه شده است.

سازمان‌های افسانه‌ای مانند آی‌بی‌ام، هیولت پاکارد، زیراکس و جنرال الکتریک و غیره خود را دوباره اختراع کرده‌اند تا بر مشتریان تمرکز کنند و همچنین بر بهبود فرآیندهای کسب‌وکار داخلی تمرکز کنند، بنابراین کل سازمان را دوباره اختراع کرده‌اند. این امر باعث ایجاد فرهنگ جدیدی در سازمان ها شده است. نحوه درک و ارزش گذاری سازمان از فرآیندها، افراد، سیستم ها و همه ورودی های دیگر همراه با تعهد و ارزش پیشنهادی آنها برای مشتریان نیز تغییر کرده است.

پایان روز همه این تغییرات چه معنایی برای سازمان دارد؟ آن دسته از سازمان‌هایی که در تکامل به‌عنوان نهادهای جدید و تمرکز بر فرآیندهای تجاری خود موفق بوده‌اند، جریان‌های سود بلندمدتی ایجاد کرده‌اند و سودآوری را به شرکت اضافه کرده‌اند، در حالی که سازمان‌هایی که نیاز به تغییر را برآورده نکرده‌اند، از رقابت عقب مانده‌اند.

کارشناسان مدیریت در آمریکا و اروپا به شدت نگران این واقعیت هستند که ژاپنی ها، تایوانی ها، کره ای ها و فراموش نکنیم چینی ها و هندی ها بخش های تولیدی و خدماتی آنها را در اختیار گرفته اند. برخی این را تقصیر سازمان‌های آمریکایی و اروپایی و مدیریت آنها می‌دانند که باد تغییر را ندیدند و خود را به سمت تغییر سوق ندادند. ژاپنی ها با معرفی سریع انطباق های جدید، طراحی های جدید و افزایش تجربه مشتری و همچنین انتظارات، موفق شدند به بازارهای خودرو در ایالات متحده حمله کنند، در حالی که شرکت های آمریکایی از نظر سازگاری با تغییرات عقب افتادند. حتی در بخش خدمات، شرکت های هندی توانسته اند با تطبیق با نیازها، عملکرد بهتری داشته باشند.

بنابراین کاملاً واضح است که هر سازمانی باید دائماً روی بهبود فرآیند تجاری خود کار کند و این مسئولیت بر عهده مدیران خط یا عملکرد نیست، بلکه مسئولیت مدیران عاملی است که سازمان ها را هدایت می کنند.

بهبود فرآیندهای کسب و کار مزایای کلی را در تمام زمینه ها و عملکردهای یک سازمان به همراه دارد. این به ایجاد فرآیندهای تجاری قابل اعتمادی کمک می کند که بتوانند رشد، حجم و فشار بالا و همچنین تغییرات در بازار و محیط را تحمل کنند. BPI به کاهش هزینه ها و بهبود نتیجه کمک می کند. این به بهبود فرآیندهای تولید، تعمیرات اساسی زنجیره تامین و همچنین کمک به افزایش سهم بازار و ایجاد شهرت سازمان کمک می کند. علاوه بر این، BPI به ایجاد فرهنگ سازمانی، تقویت روحیه کارکنان و همچنین ایجاد یک سازمان مناسب و پاسخگو کمک می کند. مهمتر از آن، BPI به شناسایی این که سازمان باید روی چه چیزی و کجا تمرکز کند، روی چه حوزه هایی تمرکز کند، کجا سرمایه گذاری ها را به حداکثر برساند و همچنین ساختارهای ناب تری را که بسیار رقابتی و انعطاف پذیر هستند، کمک می کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *