تجارت در زمان حاضر بسیار چالش برانگیز و پویا است. ماهیت بازارها، چرخه عمر محصولات و خدمات و همچنین مشتریان و انتظارات آنها تغییر کرده است. رقابت هم همینطور. هیچ کسب و کاری نمی تواند از این تغییر دوام بیاورد مگر اینکه و تا زمانی که خود را دوباره اختراع کند و خود را برای رویارویی با رقابت تجهیز کند. در حالی که برخی از سازمان‌ها مزیت رقابتی خود را بر اساس تحقیق و توسعه ایجاد می‌کنند، برخی از بانک‌های منابع انسانی و ارائه یا پشتیبانی از قابلیت‌ها در حالی که بسیاری از آنها تصمیم می‌گیرند از سازمان خود به عنوان مزیت رقابتی استفاده کنند.

منظور ما از سازمان، ساختار سازمانی است که بر اساس فرآیندهای تجاری صحیح ساخته شده است که هر منبعی را قادر می سازد تا بهترین ها را به روی میز بیاورد و قول خود را به مشتری برساند. همچنین آن‌ها را قادر می‌سازد تا خیلی سریع تغییر کنند و با نیازهای جدید سازگار شوند، بنابراین آنها را قادر می‌سازد تا با چالش‌های جدید در حال ظهور در محیط کسب‌وکار به طور روزانه روبرو شوند.

وقتی در مورد مهندسی فرآیند کسب و کار یا بهبود صحبت می کنیم، به چیزی اشاره نمی کنیم که کاملاً برای دنیای تجارت جدید است. همراه با صنعتی شدن، شاهد هستیم که سازمان ها فرآیندهایی را برای کمک به افزایش بهره وری خود، کمک به تولید انبوه و همچنین کمک به رفع موانع توسعه دادند. اما پس از آن این فرآیندها برای کمک به هماهنگی عملکردها و نه لزوماً برای هدایت عملیات تجاری مورد اتکا قرار گرفتند. فرآیندها به افراد متکی بود تا از آنها پیروی کنند و مردم برای اطمینان از بهره وری باید همیشه تحت نظارت باشند. در عین حال سازمان‌های قبلی را نیز می‌بینیم که با ساختارهای سلسله مراتبی و تقسیم اختیارات، قدرت و عدم تفویض اختیار وجود دارند.

اگر به رشد خارق‌العاده شرکت‌های چند ملیتی که در چند دهه گذشته تأثیر جهانی گذاشته‌اند، نگاه کنیم، کاملاً واضح است که این سازمان‌ها تصمیم گرفتند تا خود را دوباره اختراع کنند و تغییر کنند تا جلوتر از زمانه باشند. اختراع مجدد سازمان بر اساس فرآیندهای تجاری که عملیات تجاری را هدایت می کند اتفاق افتاد. چنین فرآیندهایی به تفویض اختیار و همچنین مسئولیت های خاص بستگی دارد. این سازمان‌ها تصمیم گرفتند به بوروکراسی که آنها را آزار می‌داد پایان دهند و کارایی را در قالب جهت‌گیری مجدد خود به نیاز بازار بپذیرند. نتیجه چنین تغییراتی به شرح زیر بسیار مشهود است:

کل سازمان برای تمرکز بر مشتری با هر فردی از مدیریت گرفته تا عملیات هماهنگ شد و رضایت مشتری را به عنوان هدف کل سازمان حفظ کرد. چنین همسویی طبیعتاً منجر به این می‌شود که سازمان با نیاز مشتری هماهنگ شود، نیازهای او را پیش‌بینی کند و بر برنامه‌ریزی برای محصولات فردا تمرکز کند. به طور خودکار شاهد این هستیم که چنین سازمان هایی بر اساس مزیت رقابتی خود و برتری نسبت به رقابت ایجاد می کنند.

سازمان ها با بهبود فرآیندهای کسب و کار خود سود زیادی به دست می آورند . حذف فرآیندهای زائد و بوروکراسی در تصمیم‌گیری و کارهای کاغذی/اسناد غیرضروری و همچنین ساختار سلسله مراتبی به افزایش بهره‌وری، کارایی و همچنین بازدهی بهتر سرمایه‌گذاری‌های انجام شده در حوزه‌های عملیاتی کمک می‌کند و علاوه بر کاهش اشتباهات و خطاهایی که برای شرکت تمام می‌شود. .

با فرآیندهای کارآمد و قابل مشاهده بودن عملکرد، افراد برای عملکرد بهتر انگیزه پیدا می کنند. اثربخشی تیم فروش را زمانی تصور کنید که فرآیند کسب و کار جدید نیازمند وقت کمتری برای نوشتن گزارش ها و مستندات است و به آنها زمان بیشتری برای حضور در مقابل مشتری و بستن فروش می دهد. سازمان قطعا در بخش فروش سود خواهد برد.

در نهایت فرآیندهای تجاری زمانی که به خوبی طراحی و اجرا شوند در هدایت، کنترل و مدیریت عملیات کسب و کار بسیار موثر هستند . مسئولیت ها و اختیارات تعریف می شود و سازمان را دموکراتیک و پویاتر می کند.

در درازمدت، وارد کردن فرآیندهای تجاری برای مدیریت کسب و کار به سازمان کمک می کند تا عملیات و کسب و کار خود را در مکان ها، جغرافیاها و بازارهای مختلف گسترش دهد و در عین حال کنترل مؤثری بر تمام واحدهای تجاری حفظ کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *