برای مدت طولانی در قرن بیستم، اقتصاد جهانی به کشورهای توسعه یافته غرب و جهان سوم یا اقتصادهای در حال توسعه آسیا و آفریقا تقسیم می شد. هر بحثی در مورد اقتصاد همیشه در مورد تعداد افراد فقیر در آسیا و آفریقا در مقایسه با ثروتی که غرب از آن برخوردار بود، خواهد بود. با این حال، اوضاع از اواخر دهه 1970 برای آسیا شروع به تغییر کرد، جایی که چین و سپس هند اقتصادهای خود را آزاد کردند و آنها را برای رقابت باز کردند. بهویژه در دهه 1990، چین و تا حدی هند برای ورود به اقتصاد جهانی و رشد با نرخهای خارقالعاده تلاش شتابدهی داشتند. این منجر به رهایی گسترده میلیون ها نفر از فقر شد و دیدگاه غربی ها را نسبت به آسیا تغییر داد. دیگر اینطور نبود که آسیا دعاکننده باشد و در واقع،
این را می توان به یک تغییر پارادایم در اقتصاد جهانی تشبیه کرد که تا آن زمان عقب مانده هایی مانند چین، کره جنوبی، تایلند، اندونزی و هند به دلیل سرمایه گذاری در زیرساخت ها و آموزش، شاهد افزایش نرخ رشد خود بودند.
ترکیب سرمایه اقتصادی و سرمایه انسانی همراه با جمعیت نسبتاً جوان در مقابل اقتصادهای سالخورده غرب به این معنی است که این کشورها در مسیر دستیابی به قدرت اقتصادی هستند. جای تعجب نیست که برخی از این کشورها ببرهای آسیایی نامیده می شدند در حالی که سایرین داغ ترین بازارهای نوظهور نامیده می شدند. ادغام اقتصاد جهانی و پدیده جهانی شدن بر داستان رشد این کشورها افزوده و از این رو در گروههای جهانی مانند G20 حضور یافتهاند.
جنبه دیگر این است که بحران اقتصادی جهانی بیشتر بر غرب تأثیر گذاشته است تا آسیا که به این معنی است که یک تغییر قدرت واقعی از غرب به شرق اتفاق افتاده است. با این حال، این بدان معنا نیست که چین و سایر کشورهای آسیایی باید این کار را آسان بگیرند یا روی کارها استراحت کنند. همانطور که تجربه گذشته نشان می دهد، تنها چیزی که برای سقوط به عقب ماندگی لازم است، چند سال رشد اندک است که داستان موفقیت پسر را ترمز می کند. با این حال، به نظر می رسد چین مسیر خوبی را برای توسعه دنبال می کند در حالی که به نظر می رسد هند به دلیل فلج شدن سیاست ها و اجبار دموکراسی عقب مانده است. در واقع، ظهور چین همچنین گویای تغییر پارادایم دیگری است که قبلاً تصور می شد فقط دموکراسی ها می توانند سطوح بالایی از رشد اقتصادی را حفظ کنند.
سرانجام، ظهور برزیل، آفریقای جنوبی و روسیه جوان شده به این معنی است که بریکس یا گروه بندی این کشورها با چین و هند، تغییر بعدی موازنه قدرت در اقتصاد جهانی است . حال باید دید که آیا این گروه از کشورها به جای اینکه فقط کشورهایی باشند که هنوز در حال رشد هستند، می توانند نرخ رشد خود را حفظ کنند و غرب را از نظر قدرت و اعتبار به چالش جدی بکشند. نکته اینجاست که چند سال دیگر زمان آن فرا رسیده است که این اقتصادهای نوظهور از وضعیت موجود فراتر رفته و به عنوان اقتصادهای جایگزین غرب ظاهر شوند.
بدون نظر