تولید ناخالص داخلی (GDP) احتمالاً پرکاربردترین معیار مالی در سراسر جهان است. این معیار با تخصیص ارزش پولی به هر معامله ای که در یک اقتصاد انجام می شود به دست می آید. این به دولت ها و سایر نهادها اجازه می دهد تا اندازه گیری کنند که آیا فعالیت اقتصادی در کل منطقه در حال افزایش است یا اینکه در حال کاهش است.

با این حال، تولید ناخالص داخلی علاوه بر اینکه بیشترین استفاده از آمار اقتصادی را دارد، بیشترین انتقاد را نیز دارد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که این آمار به دلایل مختلف گمراه کننده است. اعضای هیئت علمی MIT همچنین معتقدند که تولید ناخالص داخلی وضعیت اقتصادی را به درستی نشان نمی دهد. به همین دلیل است که آنها روی GDP-B کار می کنند که قرار است یک معیار جایگزین باشد.

در این مقاله نگاهی دقیق تر به GDP-B خواهیم داشت. ما همچنین سعی خواهیم کرد کاستی های این معیار را نیز کشف کنیم.

GDP-B چیست؟

دانشکده MIT بر این عقیده است که تولید ناخالص داخلی منعکس کننده نوآوری های کیفیت زندگی نیست که در چند سال گذشته در اقتصاد رخ داده است. این به این دلیل است که تولید ناخالص داخلی فقط محصولات و خدماتی را در نظر می گیرد که دارای قیمت هستند. در نتیجه، بیشتر خدماتی که توسط صنعت فناوری تولید می‌شوند، از محاسبه تولید ناخالص داخلی حذف می‌شوند. B is GDP-B مخفف مزایا. این بدان معناست که معیار جدید بیشتر بر مزایایی که مشتریان از خدمات به دست می‌آورند به جای قیمتی که برای آن می‌پردازند، تمرکز خواهد کرد.

به گفته افراد MIT، صنعت دیجیتال در مرکز انقلاب مالی بعدی قرار دارد. شرکت هایی مانند فیس بوک، گوگل و توییتر غول های آینده هستند. تولید ناخالص داخلی کاملاً از داستان رشد آنها غافل است. به عنوان مثال، تمام مقالاتی که به ویکی‌پدیا ارائه می‌شوند رایگان هستند! بنابراین، اگر تعداد مقالات موجود در ویکی‌پدیا در یک سال معین دو برابر شود، ارزش پولی آنها همچنان صفر خواهد بود. با این حال، این بدان معنا نیست که مردم از خواندن این مقالات سود اقتصادی به دست نمی آورند.

همین موضوع در صنعت موسیقی نیز رایج است. از زمانی که موسیقی دیجیتالی شده است، اندازه صنعت موسیقی نسبت به تولید ناخالص داخلی به طور مداوم در حال کاهش است. این تصویری را ایجاد می کند که صنعت موسیقی رو به زوال است زیرا مردم کمتر موسیقی گوش می دهند. با این حال، این به سادگی درست نیست! واقعیت این است که مردم بیشتر و بهتر به موسیقی گوش می دهند. با این حال، بسیاری از مردم به سادگی موسیقی را از اینترنت دانلود می کنند. بنابراین در تولید ناخالص داخلی لحاظ نمی شود.

استدلال ارائه شده توسط MIT بر این واقعیت متمرکز است که نقش فناوری در زندگی ما از دهه 1980 به شدت افزایش یافته است. دهه 1980 زمانی بود که کامپیوترها یک محصول جدید بودند! از این رو، ما مطمئناً راه طولانی را پیموده ایم. با این حال، به نظر نمی رسد اعداد آن را نشان دهند. فناوری در دهه 1980 4 درصد از کل تولید ناخالص داخلی را تشکیل می داد و هنوز هم همان 4 درصد را تشکیل می دهد. این به وضوح اشتباه است، و از این رو یک اقدام جدید لازم است که مزایای ارائه شده توسط فناوری را در نظر بگیرد، حتی اگر برچسب قیمتی ضمیمه نشده باشد.

مفهوم GDP-B را می توان به سایر محصولات و خدماتی که در تولید ناخالص داخلی به حساب نمی آیند نیز تعمیم داد. به عنوان مثال، ارزش خدمات ارائه شده توسط بخش غیرانتفاعی و همچنین خدمات ارائه شده توسط زنان خانه دار در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمی شود. چارچوب GDP-B احتمالاً مکانیزمی برای حسابداری این خدمات و افزودن آنها به تولید ناخالص داخلی کلی فراهم می کند.

مشکلات GDP-B

بسیاری از اقتصاددانان منتقد تولید ناخالص داخلی-B معتقدند که معیار جدید بسیاری از مسائل را از دست می دهد. بسیاری آن را تلاشی برای جلب رضایت دولت به جای ارائه اطلاعات واقعی می دانند. به عنوان مثال، یکی از کاربردهای تولید ناخالص داخلی اندازه گیری اندازه اقتصاد خصوصی نسبت به بخش دولتی است. به عنوان مثال، بیایید بگوییم که بخش خصوصی تنها حدود 50 درصد از تولید ناخالص داخلی فرانسه را تشکیل می دهد. با این حال، فرانسه بدهی دارد که 60 درصد از تولید ناخالص داخلی آن است. اکنون، درک این نکته مهم است که بخش خصوصی کسی است که برای پرداخت مالیات درآمد کسب می کند که می تواند توسط بخش دولتی استفاده شود. بنابراین، در این سناریو، بدهی باید 120 درصد تولید ناخالص داخلی بخش خصوصی باشد. این تصویر بهتری را در اختیار سرمایه گذاران قرار می دهد. با این حال، این اقدامات اجرا نمی شود، زیرا آنها دولت را بد جلوه می دهند.

علاوه بر این، کاملاً دقیق نیست که بگوییم ارزش خدمات ارائه شده توسط بخش فناوری کاملاً نادیده گرفته شده است. شرکت هایی مانند گوگل و فیس بوک فقط به این دلیل وجود دارند که کسی برای خدمات آنها پول پرداخت می کند. این شرکت ها داده ها و تبلیغات را به شرکت های دیگر می فروشند. فروش داده یک معامله پولی است که اندازه گیری می شود و حتی در تولید ناخالص داخلی حساب می شود. همچنین، اگر کاربران بیشتری شروع به استفاده از این خدمات کنند، داده های بیشتری تولید و به شرکت ها فروخته می شود. از این رو، به نوعی، ارزش اقتصادی حاصل از تحولات تکنولوژیکی در حال حاضر توسط تولید ناخالص داخلی نیز گرفته شده است.

GDP-B می تواند به خوبی یک کمپین روابط عمومی سازماندهی شده توسط شرکت های صنعت فناوری باشد تا اهمیت آنها را برای کل اقتصاد افزایش دهد. هنگامی که شرکت های فناور قادر به انجام این کار باشند، در موقعیت بهتری برای لابی کردن دولت و درخواست مزایای بیشتر خواهند بود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه + 3 =