توضیحات
تمرین اساس کار خلاقانه
نویسنده
ست گادین
ترجمه
سعید جویزاده | علیرضا احمدیان
به خودت اعتماد کن
حمل دریایی، زیرا اگر آن را به اشتراک نگذارید حساب نمی شود.
خلاق، زیرا شما یک چرخ دنده در سیستم نیستید. شما یک خالق، یک حلال مشکل، یک رهبر سخاوتمند هستید که با ایجاد یک راه جدید، اوضاع را بهتر می کند.
کار کنید، زیرا این یک سرگرمی نیست. ممکن است برای آن پولی دریافت نکنید، نه امروز، اما به عنوان یک حرفه ای با آن برخورد می کنید. الهه هدف نیست، از بهانه ها اجتناب می شود و کار این است که چرا اینجا هستید.
حقیقت اثبات شده در مورد خلاقیت گمشده در میان همه سر و صدای اطرافمان است: این نتیجه میل است – میل به یافتن یک حقیقت جدید، حل یک مشکل قدیمی یا خدمت به شخص دیگری. خلاقیت یک انتخاب است، رعد و برق از جای دیگری نیست.
تمرینی در دسترس هر یک از ما وجود دارد – تمرین پذیرش فرآیند خلقت در خدمت بهتر. تمرین وسیله ای برای رسیدن به خروجی نیست، تمرین خروجی است، زیرا تمرین تنها چیزی است که می توانیم کنترل کنیم.
این عمل مستلزم آن است که با تعهد به فرآیند خود نزدیک شویم. تصدیق می کند که خلاقیت یک رویداد نیست، صرفاً کاری است که ما انجام می دهیم، چه در حال و هوا باشیم یا نه.
مجسمه ساز الیزابت کینگ به زیبایی گفت: “روند ما را از فقر نیاتمان نجات می دهد.”
شعبده بازی را یاد بگیرید. یک جغد بکشید. اوضاع را بهتر کنید. بدون توجه به اینکه آیا این بار کار می کند یا خیر. این تمرین بهتر از هر مسیر دیگری که می توانید دنبال کنید، شما را به جایی می برد که به دنبال آن هستید. و در حالی که در حال انجام تمرین هستید، از پتانسیل خود و حمایت و مهربانی همه کسانی که قبل از شما آمده اند، احترام خواهید گذاشت.
این کتاب برای افرادی است که می خواهند رهبری کنند، بنویسند یا بخوانند.
برای افرادی که به دنبال آموزش، نوآوری و حل مشکلات جالب هستند.
برای افرادی که می خواهند به این سفر بروند تا یک درمانگر، یک نقاش یا یک رهبر شوند.
برای افرادی مثل ما
ممکن است. افرادی که قبل از ما آمده اند توانسته اند صحبت کنند، بلند شوند و تغییری ایجاد کنند. در حالی که هر سفر منحصر به فرد است، هر یک از یک الگو پیروی می کند – و وقتی آن را دیدید، متعلق به شماست.
ما فقط باید شجاعت خلاقیت را پیدا کنیم. نیروهایی که ما را عقب نگه می دارند مدت هاست که دیده نشده اند، اما ما می توانیم آنها را ببینیم و درک کنیم و شروع به انجام کار خود کنیم.
اگر مایل به ثبت نام در آن باشیم، تمرین وجود دارد. و این تمرین در را به روی تغییری که به دنبال ایجاد آن هستید باز خواهد کرد.
زندگی ما از یک الگو پیروی می کند.
برای بسیاری از ما، این الگو مدت ها پیش تنظیم شده بود. ما تصمیم گرفتیم داستانی را در مورد انطباق و راحتی، جستجوی وضعیت در دنیایی که به دلیل کمبود محدود شده است، بپذیریم.
اقتصاد صنعتی این را می طلبد. ما را به مصرف و اطاعت سوق می دهد. ما به سیستم و افرادی که برای آنها کار می کنیم اعتماد داریم تا آنچه را که نیاز داریم به ما بدهند، تا زمانی که مایل باشیم مسیری را که آنها برای ما تعیین کرده اند ادامه دهیم. همه ما از سنین پایین شستشوی مغزی داده شدیم تا این پویایی را بپذیریم و بخشی از آن باشیم.
معامله ساده است: مراحل را دنبال کنید و نتیجه ای را خواهید گرفت که سیستم به شما وعده داده است. ممکن است آسان نباشد، اما با تلاش، تقریباً هر کسی می تواند آن را انجام دهد.
بنابراین ما روی نتیجه تمرکز می کنیم، زیرا از این طریق می دانیم که مراحل را به درستی دنبال کرده ایم. سیستم صنعتی که ما را شست و شوی مغزی کرد، می طلبد که روی نتایج تمرکز کنیم تا ثابت کنیم از دستور العمل پیروی می کنیم.
این اولویت در صورتی منطقی است که نتیجه قابل پیش بینی و قابل اعتماد واقعا مهم باشد و بازده آن واقعا تضمین شده باشد. اما وقتی دنیای شما تغییر می کند چه اتفاقی می افتد؟
ناگهان، شما همیشه چیزی را که تضمین شده بود، دریافت نمی کنید. و وظایفی که از شما خواسته می شود آنقدر جذاب نیستند که شما می خواهید. تهی بودن معامله اکنون آشکار است: شما مشغول فدا کردن قلب و روح خود برای جوایز بودید، اما جوایز آنطور که وعده داده بودید به طور منظم ارائه نمی شوند.
کار مهم، کاری که ما واقعاً می خواهیم انجام دهیم، با دستور العمل همراه نیست. از الگوی متفاوتی پیروی می کند.
این تمرین برای ما در دسترس است – نه به عنوان یک جایگزین سریع، یک دستور العمل که تضمینی برای بازگشت نتایج است، بلکه به عنوان یک تمرین. این یک رویکرد مداوم و گام به گام است که ما به خاطر خودش دنبال می کنیم و نه به این دلیل که در ازای آن چیزی تضمین شده می خواهیم.
دستور العمل دستور العمل ها ساده است: مواد اولیه خوب، مکان مناسب، توجه به جزئیات، گرما، پایان. شما آنها را به ترتیب انجام دهید. اما وقتی چیزی را برای اولین بار ایجاد می کنیم، آنقدر خطی نیست و به راحتی نوشته نمی شود.
این شیوه جدید رهبری، مشارکت خلاقانه را میطلبد – چیزی که هر کسی نمیتواند آن را تولید کند، چیزی که ممکن است کارساز نباشد اما ارزش دنبال کردنش را داشته باشد. اغلب به آن “هنر” می گویند.
سیستم صنعتی که همه ما در آن زندگی می کنیم مبتنی بر نتیجه است. این در مورد بهره وری تضمین شده در ازای کار بی حس کننده و از پیش هدایت شده است. اما اگر بخواهیم به دنبال آن بگردیم، سفر متفاوتی در دسترس ماست. این مسیری است که کسانی که به دنبال تغییر هستند و می خواهند اوضاع را بهتر کنند دنبال می کنند.
این مسیری است که با انعطاف پذیری و سخاوت تعریف شده است. بر بیرون متمرکز است، اما وابسته به اطمینان یا تشویق نیست.
خلاقیت خود را تکرار نمی کند. نمی تواند اما سفر خلاقانه همچنان از یک الگو پیروی می کند. این تمرین رشد و ارتباط، خدمت و جسارت است. همچنین تمرین از خودگذشتگی و نفس در یک رقص بی پایان است. این تمرین برای نویسندگان و رهبران، برای معلمان و نقاشان وجود دارد. این در دنیای واقعی ریشه دارد، فرآیندی که ما را به جایی می برد که امیدواریم برویم.
این تمرین یک سفر بدون رئیس خارجی است. از آنجا که هیچ کس مسئول نیست، این مسیر مستلزم آن است که به جای آن به خودمان – و مهمتر از آن به خودمان – اعتماد کنیم.
بهاگاواد گیتا می گوید: «بهتر است مسیر خود را هر چند ناقص دنبال کنید تا اینکه مسیر دیگران را به طور کامل دنبال کنید.» افرادی را در نظر بگیرید که صدای خود را یافته اند و تأثیر واقعی گذاشته اند: مسیرهای آنها همیشه متفاوت است، اما شیوه های آنها از بسیاری جهات همپوشانی دارند.
در قلب تمرین خلاق، اعتماد است: سفر دشوار اعتماد به خود، خود غالباً پنهان، انسانی منحصر به فرد که هر یک از ما با آن زندگی می کنیم.
الگو را ببینید، تمرین خود را پیدا کنید، و می توانید روند ساخت جادو را شروع کنید. جادوی تو جادویی که در حال حاضر به آن نیاز داریم.
اکثر ما هستیم.
اگر به اندازه کافی اهمیت بدهیم، به دنبال آن احساس، آن تأثیر، آن توانایی برای ایجاد تفاوت می گردیم. و سپس ما سخت تر نگاه می کنیم.
دنبال کنندگان در حال جستجو نیستند آنها به سادگی راه مردم قبل از خود را دنبال می کنند. تست را خوب انجام دهید، دستورالعمل ها را رعایت کنید، به پله بعدی بروید.
رهبران به دنبال بهبود اوضاع، مشارکت و یافتن جایگاه محکم هستند. فرصتی برای ایجاد تفاوت و دیده شدن و احترام به یکباره.
این جستجو فرهنگ ما و جهانی را که در آن زندگی می کنیم ایجاد کرده است. افراد بیشتری که درگیر هستند و مشارکت می کنند و چیزی را با هم می بافند که ارزش ساختن داشته باشد.
اسمش را بگذاریم هنر. عمل انسانی انجام کاری که ممکن است کارساز نباشد، کاری سخاوتمندانه، کاری که تفاوت ایجاد کند. عمل احساسی انجام کار شخصی و خودگردان برای ایجاد تغییری که بتوانیم به آن افتخار کنیم.
هر یک از ما اهرم های بیشتری نسبت به قبل داریم. ما به ابزارها، راههای بیشماری رو به جلو و فرصتی واقعی برای مشارکت داریم.
قسمت تو مهمه هنر شما مهم است
ارزش این را دارد که به خود یادآوری کنید که سوال این نیست که «آیا می توانم هنر بسازم»، زیرا شما قبلاً این کار را کرده اید.
شما قبلاً حداقل یک بار صحبت کرده اید، در موردی مشارکت کرده اید که مهم بوده است. شما چیز خندهداری به یکی از دوستانتان گفتهاید یا حتی کارنگی هال را فروختهاید.
و اکنون به شما نیاز داریم که دوباره آن را انجام دهید. اما بیشتر.
سوال واقعی این است: “آیا به اندازه کافی اهمیت می دهم که دوباره آن را انجام دهم؟”
همانطور که جان گاردنر نوشت: «تجدید جوامع و سازمانها تنها در صورتی میتواند پیش برود که کسی اهمیت دهد.»
نان معلق : روی قلاب نان است. این یک سنت قدیمی در ترکیه است. هنگام خرید یک نان در نانوایی محلی، می توانید هزینه یک نان اضافی را بپردازید و پس از بسته بندی خرید، صاحب نان دوم را به قلابی روی دیوار آویزان می کند.
اگر فردی نیازمند از راه رسید، میتواند بپرسد که آیا چیزی در قلاب وجود دارد یا خیر. اگر چنین باشد، نان تقسیم می شود و گرسنگی برطرف می شود. شاید به همان اندازه مهم، جامعه ساخته شود.
وقتی تصمیم به تولید کار خلاقانه می گیرید، مشکلی را حل می کنید. نه فقط برای شما، بلکه برای کسانی که با آنچه شما ساخته اید روبرو می شوند.
با قرار دادن خود در قلاب، شما یک عمل سخاوتمندانه انجام می دهید. شما بینش و عشق و جادو را به اشتراک می گذارید. و هرچه بیشتر گسترش یابد، برای همه کسانی که به اندازه کافی خوش شانس هستند که مشارکت شما را تجربه کنند، ارزش بیشتری دارد.
هنر کاری است که ما باید برای دیگران انجام دهیم.
آیا شما یک قهرمان خلاق دارید؟ کسی که به طور منظم رهبری می کند، ایجاد می کند و ارتباط برقرار می کند؟ شاید آنها یک رقصنده، یک هنرمند ضبط، یا یک وکیل حقوق مدنی باشند. در هر زمینه ای از تلاش، برخی از افراد به عنوان سازندگان آنچه در آینده است، به عنوان صدای آنچه اکنون است برجسته می شوند.
در اینجا چند مورد برای شروع شما وجود دارد: پاتریشیا باربر، زاها حدید، جوئل اسپولسکی، سارا جونز، یویو ما، تام پیترز، فریدا کالو، بنکسی، روث بادر گینزبورگ، برایان استیونسون، لیز جکسون، سیمون گیرتز، جوناس سالک، محمد یونس، روزان کش، گرتا تونبرگ، جان وودن، آماندا کافمن – زنده یا مرده، مشهور یا غیرمشهور، در هر گوشه ای از فرهنگ ما عوامل تغییر وجود دارند.
به استثنای چند مورد، حرفه و فرآیندهای کاری هر یک از این هنرمندان مشابه است. خروجی آنها متفاوت است، شرایط متفاوت است، و زمان بندی متفاوت است، اما عمل باقی می ماند.
ما می توانیم یک عمل را نیز اتخاذ کنیم.
شاید ما نیازی به یک دستور العمل با قدرت صنعتی برای انجام کارهایمان نداریم. شاید به جای یک سری مراحل، بهتر است درک کنیم که جهان در حال حاضر چگونه عمل می کند.
ما می توانیم یک عمل را اتخاذ کنیم. در اینجا حقایق شگفت انگیزی وجود دارد که توسط تمایل ما برای آن نتایج عالی پنهان شده است، همانهایی که دستور العمل های صنعتی وعده می دهند اما هرگز به طور کامل ارائه نمی شوند:
- مهارت با استعداد یکی نیست.
- یک فرآیند خوب می تواند به نتایج خوبی منجر شود، اما آنها را تضمین نمی کند.
- کمال گرایی ربطی به کامل بودن ندارد.
- اطمینان بیهوده است.
- غرور متضاد اعتماد است.
- نگرش ها مهارت هستند.
- چیزی به نام بلوک نویسنده وجود ندارد.
- حرفه ای ها با هدف تولید می کنند.
- خلاقیت یک عمل رهبری است.
- رهبران متقلب هستند.
- همه انتقادها یکسان نیست.
- وقتی کار را ارسال می کنیم، خلاق می شویم.
- خوش سلیقه یک مهارت است.
- اشتیاق یک انتخاب است.
در طول این کتاب، ما همچنان به حقایق غافلگیرکنندهای مانند اینها باز خواهیم گشت که در مواجهه با آنچه درباره کار سازنده در سیستمی مبتنی بر انطباق و دستور العملها به ما آموزش داده شده است، حرکت میکند. هنرمندان به دلیل در آغوش کشیدن آنها طفره رفته یا شرمنده شده اند، اما این به این دلیل است که این حقایق کار می کنند. آنها ساختار قدرت مسلط را زیر و رو می کنند و در عین حال ما را قادر می سازند تا اوضاع را برای مردمی که به دنبال خدمت به آنها هستیم، بهتر کنیم.
من به صدها نفر آموزش دادم که چگونه شعبده بازی کنند. یادگیری به یک بینش ساده نیاز دارد: گرفتن توپ هدف نیست.
افرادی که در یادگیری شعبده بازی شکست می خورند، همیشه شکست می خورند زیرا می خواهند توپ بعدی را بگیرند. اما هنگامی که به دنبال یک توپ پرت می شوید، برای پرتاب بعدی از موقعیت خارج می شوید و سپس همه چیز به هم می ریزد.
در عوض، فقط با یک توپ شروع می کنیم. و هیچ گیرایی وجود ندارد: پرتاب / رها کردن، پرتاب / رها کردن، پرتاب / رها کردن. بیست بار توپ را از دست چپ خود پرتاب می کنیم و هر بار به تماشای فرود آمدن توپ می پردازیم.
و سپس دوباره با دست راستمان این کار را انجام می دهیم.
تمرین نحوه پرتاب کردن در پرتاب خوب شدن اگر در پرتاب به اندازه کافی خوب باشید، شکار از خودش مراقبت می کند.
به نظر می رسد که این همه زمین خوردن برای کسی که در حال یادگیری شعبده بازی است، سخت ترین قسمت است. پرتاب یک توپ و سپس ایستادن آنها در حالی که روی زمین میافتد، واقعاً باعث ناراحتی آنها میشود. میل به نتیجه عمیقاً ریشه دوانده است و برای برخی، این لحظه ای است که تسلیم می شوند. آنها به سادگی نمی توانند روندی را تحمل کنند که به میل خود نتیجه را نادیده می گیرد.
برای کسانی که پافشاری می کنند، این روند به سرعت شتاب بیشتری می گیرد.
شاید پانزده دقیقه بعد، پرتاب/پرتاب/پرتاب/افتادن را امتحان کنیم. به سادگی دو توپ و دو پرتاب.
و سپس، بدون استرس، پرتاب/پرتاب/گرفتن/گرفتن. آسان است. هیچ مشکلی وجود ندارد، زیرا پرتاب ها همان جایی هستند که باید باشند، تمرین شده و ثابت هستند.
این روند ما را به اینجا رسانده است.
و سپس آخرین مرحله اضافه کردن یک توپ سوم است.
همیشه کار نمی کند، اما همیشه بهتر از هر رویکرد دیگری کار می کند.
کار ما پرتاب است. صید می تواند از خود مراقبت کند.
این یک الگوی رفتاری کلاسیک است که بر اساس یک کتابچه راهنمای کتاب کمیک قدیمی است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.