مشتقات بسیار خطرناک در نظر گرفته می شوند. در مورد ریسک های موجود در قرارداد مشتقه، بازار به دو جبهه تقسیم می شود . برخی بر این باورند که از آنجایی که اوراق مشتقه به خودی خود اوراق جدیدی نیستند، چگونه می توانند ریسک جدیدی را در بازار وارد کنند؟ اردوگاه مقابل با این استدلال موافق است. با این حال، آنها همچنین بیان می کنند که مشتقات می توانند خطرات را به گونه ای متمرکز کنند که سیستم نتواند به راحتی آنها را جذب کند.
همانطور که گفته شد، مشتقات ریسک های مختلفی را ایجاد می کنند. برخی از آنها در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است:
ریسک طرف مقابل
حدود سه چهارم قراردادهای مشتقه در سرتاسر جهان خارج از بورس منعقد می شود. این بدان معنی است که هیچ مبادله ای در کار نیست و از این رو این احتمال وجود دارد که طرف مقابل نتواند به تعهدات خود عمل کند. این امر به بدیهی ترین نوع ریسک مرتبط با بازار مشتقات یعنی ریسک طرف مقابل منجر می شود.
ریسک های طرف مقابل نام های زیادی دارند. گاهی اوقات به آنها ریسک قانونی، ریسک پیشفرض، ریسک تسویه و غیره گفته میشود. اساساً همه این ریسکها به یک ریسک اشاره دارند. وقتی یکی از طرفین با طرف دیگر توافق می کند، این احتمال وجود دارد که یکی از آنها به تعهدات خود عمل نکند. این می تواند در مراحل مختلف اتفاق بیفتد. به عنوان مثال، اگر قرارداد تنظیم نشده باشد، آن را ریسک قانونی می نامند. از سوی دیگر، اگر طرف مقابل در روز تسویه حساب نکول کند، آن را ریسک تسویه می نامند. از این رو، همه این خطرات را می توان در یک دسته به نام ریسک طرف مقابل قرار داد زیرا همه آنها مربوط به نکول عمدی یا بی گناه طرف مقابل است.
ریسک قیمت
معاملات مشتقه در بورس اوراق بهادار پدیده نسبتا جدیدی است. از این رو، همه شرکتکنندگان، از جمله با تجربهترین شرکتکنندگان، نمیدانند که قیمتگذاری این مشتقات چگونه باید باشد. بازار از نظر دانش برتر نسبت به همتایان کار می کند. از این رو، همیشه این خطر وجود دارد که اکثریت بازار ممکن است این مشتقات را اشتباه قیمت گذاری کنند و ممکن است باعث نکول در مقیاس بزرگ شود. این قبلاً در یک حادثه بدنام از جمله شرکتی به نام “مدیریت سرمایه بلند مدت (LTCM)” اتفاق افتاده است. LTCM بخشی از یک تریلیون دلار پیشفرض شد و به نمونهای بارز در مورد اینکه چگونه حتی هوشمندترین مدیریت ممکن است به اشتباه قیمت مشتقات را حدس بزند تبدیل شد.
ریسک آژانس
مشکلی که کمتر در مورد بازار مشتقه صحبت می شود، ریسک های نمایندگی است. ریسک نمایندگی صرفاً به این معناست که اگر یک اصیل و یک نماینده وجود داشته باشد، ممکن است نماینده به نفع اصلی عمل نکند زیرا اهداف آنها با هدف اصلی متفاوت است. در این سناریو به این معنی است که اگر یک معامله گر مشتقه به نمایندگی از یک شرکت چند ملیتی یا یک بانک اقدام کند، منافع سازمان و کارمند فردی که مجاز به تصمیم گیری است ممکن است متفاوت باشد. این ممکن است یک مشکل کوچک به نظر برسد. با این حال، اگر آنچه را که در شرکتهایی مانند Barings Bank و Proctor and Gamble اتفاق افتاد در نظر بگیریم، تصویر واقعی نمایان میشود.
بانک بارینگز یک بانک عصر صنعتی بود که شهرت داشت که مردم می توانستند آن را تضمین کنند. با این حال، با آغاز عصر جدید، بانک Barings به تجارت مشتقه پرداخت. آنها یک بخش داشتند که از طرف مشتریان شرط بندی می کرد. معامله گرانی که می توانستند شرط بندی های موفقیت آمیزی انجام دهند، پاداش زیادی دریافت کردند. در میان آنها تاجری به نام نیک لیسون بود که بعداً به “تاجر سرکش” معروف شد.
نیک لیسون از پول خود بانک استفاده کرد و در بازار مشتقه شرطبندی کرد. مدتی سود می برد. با این حال، به زودی اندازه جاه طلبی او افزایش یافت و او پول بیشتری را به بازار مشتقات سرازیر کرد. در نهایت، شرط بندی ها آنقدر زیاد شد که تا زمانی که موضوع برای مدیریت ارشد آشکار شد، بانک بارینگز ورشکست شد! نیک لیسون از سنگاپور فرار کرده بود و دستگیر و به زندان محکوم شد!
مثال بالا به وضوح آن نوع خطراتی را که سازمانها با آن مواجه میشوند توضیح میدهد که به معاملهگران اجازه میدهند تا از طرف آنها شرطبندی با اهرم بالا انجام دهند. همچنین، از آنجایی که مشتقات در صورت های مالی ظاهر نمی شوند، مدیریت پیگیری آن را دشوار می یابد.
البته، سازمان ها از زمان نیک لیسون بسیار بیشتر تکامل یافته اند. کنترلهای داخلی بسیار سختگیرانه هستند و شرطبندیهای معاملهگران به دقت نظارت میشوند. با این حال، مشکل آژانس هنوز زنده و پابرجاست. هر شرکتی که بخواهد اوراق مشتقه را معامله کند، باید توجه زیادی به آن داشته باشد و برنامه ای برای کاهش این ریسک ایجاد کند.
ریسک سیستمیک
خطر سیستمیک مربوط به مشتقات به طور گسترده ای در مورد آن صحبت می شود. با این حال به نظر می رسد کمتر درک شده است و تقریباً هرگز کمی سازی نشده است. ریسک سیستم به احتمال نکول گسترده در تمام بازارهای مالی به دلیل نکول که در ابتدا در بازارهای مشتقه آغاز شده است، اشاره دارد. به عبارت ساده، این اعتقاد بر این است که از آنجایی که مشتقات بسیار نوسان هستند، یک پیشفرض عمده میتواند باعث پیشفرضهای آبشاری در سراسر بازار مشتقه شود. این پیشفرضهای آبشاری سپس از کنترل خارج میشوند و به طور کلی وارد حوزه مالی میشوند و موجودیت کل سیستم مالی را تهدید میکنند. این دیدگاه برای مدت طولانی رایج بوده است. با این حال، اغلب به عنوان یک پیش بینی احمقانه روز قیامت رد می شد. در سال 2008، اکثر مردم متوجه شدند که این اصلاً احمقانه و دور از ذهن نیست.
منطق پشت این دیدگاه این است که بیشتر سازمان هایی که با مشتقات سر و کار دارند، مشاغل دیگری نیز دارند. بانک هایی مانند جی پی مورگان و گلدمن ساکس را در نظر بگیرید. آنها همچنین دارای مشاغل بانکی خرده فروشی و شرکتی هستند. با این حال، در صورت نکول، اگر بانک هایی مانند جی پی مورگان زیان هنگفتی را در بازارهای مشتقه متحمل شوند، ممکن است بر تجارت در خیابان اصلی نیز تأثیر بگذارد.
ریسک سیستمیک مربوط به اوراق مشتقه توسط هیچ طرف خاصی مواجه نیست. کل سیستم با آن مواجه است. در حال حاضر، مقررات به عنوان راه حل مناسب برای این مشکل پیشنهاد شده است. تنظیمکنندهها در سراسر جهان روزها و شبها را صرف طرحی میکنند که به کاهش یا اجتناب از خطرات سیستمی کمک میکند.
بنابراین، پرداختن به مشتقات عمدتاً به یادگیری نحوه مدیریت مؤثر این خطرات است. وقتی چنین سرمایه گذاری هایی با اهرم بالا در میان باشد، بازار هرگز امن نیست. از این رو، وقتی صحبت از مشتقات می شود، یک معامله گر هوشیار معامله گر خوبی است.
بدون نظر