در مطالب قبلی قبلاً مشخص کردیم که سیستم مالی هر کشور کلید شکوفایی اقتصادی آن است. به همین دلیل است که این سیستم های مالی نیاز به نگهداری مناسب دارند. دولت حزبی است که برای حفظ سیستم های مالی مناسب تر است. با این حال، مداخله بیش از حد دولت مطلوب نیست زیرا با سیاست آزادسازی که برای بازارهای مالی مهم است تداخل دارد.
بنابراین دولت نقش چالش برانگیزی دارد. قرار است از عملکرد صحیح سیستم های مالی اطمینان حاصل شود. با این حال، قرار است بدون دخالت مستقیم این کار را انجام دهد. در این مقاله برخی از اقداماتی را که دولت ها برای تأثیرگذاری غیرمستقیم بر نظام مالی و ایجاد فضای مثبت رشد در اقتصاد انجام می دهند، برشمرده ایم.
نرخ سود و وجوه قابل وام: بانک مرکزی که یک نهاد شبه دولتی است، میزان نرخ سود در یک اقتصاد را تعیین می کند. نرخ بهره یک عدد بسیار مهم برای اقتصاد است. این به این دلیل است که نرخ بهره ترجیحات زمانی افراد را تعیین می کند. اگر نرخ بهره به اندازه کافی بالا باشد، مردم مصرف خود را به تاریخ آینده موکول می کنند. اما اگر نرخ بهره پایین باشد، مردم بلافاصله مصرف می کنند و نرخ پس انداز کاهش می یابد. از این رو، نرخ بهره تأثیر مستقیمی بر میزان وجوه قابل وام در اقتصاد دارد. از سوی دیگر این وجوه قابل وام تأثیر مستقیمی بر تشکیل سرمایه و کل فرآیند اقتصادی دارند.
الزامات ذخیره: بانک مرکزی هر کشوری علاوه بر نرخ های بهره، می تواند عرضه وجوه قابل استقراض را نیز با تغییر ذخایر الزامی تغییر دهد. سیستم بانکداری مدرن مبتنی بر مفهوم بانکداری ذخیره کسری است. این بدان معناست که بانک های مدرن قبل از اینکه بقیه پول را وام دهند، باید کسری از ذخایر خود را نزد بانک مرکزی نگه دارند. از این رو، اگر نسبت وجوهی که باید نزد بانک مرکزی نگه دارند افزایش یابد، میزان وجوه قابل استقراض به همان نسبت کاهش یابد، دولت می تواند برای تنظیم حجم پول، ذخیره مورد نیاز را افزایش یا کاهش دهد.
ضرب پول: دولت تنها نهادی است که مجاز به ایجاد عرضه پول در یک کشور است. بنابراین، این وظیفه دولت است که اطمینان حاصل کند که پول مازاد چاپ نشده و سیل در بازار سرازیر نمی شود. اگر تورم بیش از حد در اقتصاد وجود داشته باشد، سیستم های مالی تمایل به شکست دارند. کشورهایی مانند زیمبابوه مثال های خوبی برای مطالعه این واقعیت ارائه می دهند.
سیاست مالی: دولت همچنین می تواند با سیاست مالی خود عملکرد سیستم مالی را تنظیم کند. به طور معمول، کشورهایی که دولت ها بیشتر پول را خرج می کنند، سیستم های مالی به خوبی توسعه یافته ندارند. این به این دلیل است که در حال حاضر زیرساخت هایی برای فروش اوراق بهادار تحت حمایت دولت وجود دارد. با این حال، اگر سرمایه از طریق بازار سهام و وام های بانکی به دستان خصوصی سرازیر نشود، سایر کانال های تامین مالی توسعه نیافته باقی می مانند. همچنین، اگر دولت شروع به اجرای بخش عمده ای از پروژه های قابل دوام کند، کانال های تامین مالی بخش خصوصی به آن سرعتی که باید رشد نمی کند. دولت باید اطمینان حاصل کند که تعادلی بین بودجه بخش دولتی و بخش خصوصی برقرار است.
هزینهها و مالیاتهای تراکنش: اگر دولتها شروع به وضع هزینههای مبادلاتی بسیار بالا کنند، میتوانند به شدت بر عملکرد بازارهای اعتباری تأثیر بگذارند. هزینه معامله باعث ایجاد اصطکاک در بازار مالی می شود. آنها سرمایه گذاران را از معاملات بیشتر باز می دارند. از این رو، این وظیفه دولت است که بازارهای مالی را به عنوان منبع درآمد تلقی نکند. مالیات ها و هزینه های تحمیل شده بر بازارهای مالی باید حداقل باشد زیرا چرخش در بازارهای مالی به معنای وجود نقدینگی بیشتر در سیستم مالی است. نقدینگی کیفیت مطلوبی است، زیرا باعث افزایش سرمایه گذاری و افزایش رشد اقتصادی و همچنین رونق می شود.
بیمه سپرده: دولت نیز مسئولیت تثبیت سیستم بانکی را بر عهده دارد. معمولا این کار با ارائه بیمه سپرده انجام می شود. دولتها در سرتاسر جهان امنیت وجوه سپردهگذاران را تا مقدار مشخصی تضمین میکنند. این کارکرد بسیار مهمی است زیرا بدون این کارکرد، وجوهی که نزد بانک ها سپرده می شود به شدت کاهش می یابد. در نتیجه، جریان وجوه از افراد بیکار به افراد پرتلاش تحت تأثیر قرار می گیرد.
نقش نظارتی: آخرین اما نه کم اهمیت، وظیفه دولت است که اطمینان حاصل کند که هر نوع مؤسسه مالی تنظیم کننده خاص خود را دارد. این تنظیم کننده باید از تخلفات جلوگیری کند. تخلفات می تواند اقداماتی باشد که ایمنی وجوه سرمایه گذار را به خطر می اندازد. از طرف دیگر، آنها می توانند شیوه هایی باشند که رقابت را در این بخش سرکوب می کنند. خوشبختانه، چارچوبهایی که نقش تنظیمکنندهها را تعریف میکنند، در اکثر کشورها به خوبی توسعه یافتهاند. وظیفه کنونی دولت ها فقط همگام شدن با فناوری است که به خودی خود بسیار چالش برانگیز است.
منصفانه است که بگوییم دولت مستقیماً متولی رشد نظام مالی است. اقدامات ذکر شده در بالا فقط نشان دهنده این است که چقدر به اقدامات دولت بستگی دارد. همچنین به همین دلیل است که گاهی تغییر دولت بر عملکرد کل سیستم مالی تأثیر منفی و فوری دارد.
بدون نظر