سیستم مالی مدرن همه چیز در مورد نوآوری است. این سیستم و طرفداران آن معتقدند که شعبده بازی مالی می تواند تقریباً هر مشکلی را حل کند. با در نظر گرفتن این باور، آمریکای امروزی شاهد ظهور یک طبقه دارایی جدید بود. این طبقه دارایی جدید مبتنی بر املاک و مستغلات بود. با این حال، بر خلاف املاک و مستغلات، این در خیابان فروخته نمی شد. این طبقه دارایی جدید در بازارهای سهام در سراسر آمریکا و جهان معامله شد. همچنین، این کلاس دارایی جدید مانند املاک و مستغلات، اندازه بلیط بزرگی نداشت. هرکسی که چند دلار در جیب خود داشته باشد می تواند این اوراق را بخرد و بفروشد که بازدهی در بازارهای املاک و مستغلات را تقلید می کند.
این دگرگونی املاک و مستغلات از یک دارایی غیر نقدشونده با سرمایه فشرده به یک طبقه دارایی با ارزش نقد بالا از طریق فرآیندی به نام اوراق بهادار انجام شد. در این مقاله به طور مفصل به این فرآیند خواهیم پرداخت.
مشکل املاک: کمبود نقدینگی
در اوایل دهه 2000، املاک و مستغلات بالاترین بازدهی را در بازار آمریکا داشت. بانکها و سرمایهگذاران این فرصت را داشتند که بیشتر و بیشتر وامهای رهنی بدهند، از نرخهای بهره پایین غالب بهره ببرند و در این فرآیند بازدهی خوبی داشته باشند. با این حال، یک مشکل در املاک و مستغلات وجود داشت. وام هایی که یک بار داده می شوند تا سه دهه بازپرداخت نمی شوند. بانک ها مجبور بودند این وام ها را در دفاتر خود نگه دارند. اعطای این وام ها باعث مسدود شدن سرمایه های گرانبها می شود و بانک ها نسبت به آن احتیاط می کنند.
این زمانی بود که نیاز به استفاده از جادوی مالی برای تبدیل یک دارایی بسیار غیر نقدشونده به دارایی بسیار نقدشونده احساس شد.
راه حل
مشکل این بود که بانک ها مجبور شدند این دارایی ها را در دفاتر خود نگهداری کنند. اگرچه بازدهی سودآور بود، بانکها همچنان بیشتر میخواستند. از سوی دیگر، سرمایه گذاران خرد و صندوق های بازنشستگی خوشحال خواهند شد که این سرمایه گذاری ها را برای سال ها برگزار کنند. نرخ بازده ارائه شده توسط املاک و مستغلات بیشتر از بازده ارائه شده توسط اوراق قرضه بود و به این ترتیب سرمایه گذاری مطلوبی بود. از این رو راه حل جدیدی پیدا شد. این راه حل “به ارزش گذاری” نامیده شد.
- فروش وام مسکن: فرآیند تبدیل به اوراق بهادار با فروش وام توسط بانک ها به شخص ثالث آغاز شد. این بدان معناست که اگر بانکی وام 100 دلاری بدهد و انتظار داشته باشد که 150 دلار با بهره بازپرداخت شود، حقوق دریافت آن وام ها را به مبلغ 130 دلار به شخص ثالث می فروشد. بانک امروز 130 دلار دریافت کرد و شخص ثالث از سودی که می تواند در طول عمر دریافت کند سود می برد. این شخص ثالثی که این سرمایه گذاری ها را خریداری می کند معمولاً یک بانک سرمایه گذاری است.
- برش و تقسیم وامهای مسکن: بانک سرمایهگذاری سپس این وام مسکن را برش میدهد. این بدان معنی است که اگر یک وام مسکن با 100 دلار وجود داشته باشد، بانک سرمایه گذاری 100 اوراق قرضه مختلف به ارزش هر یک دلار ایجاد می کند. این مثال یک ساده سازی بیش از حد است. با این حال، ایده این است که توضیح دهیم که جریان نقدی حاصل از وامهای مسکن به سمت اوراق قرضه هدایت میشود. در واقع، دارندگان اوراق قرضه بابت اعطای وامها به بانک پول میپرداختند و درآمدی به شکل سود از دارندگان وام مسکن دریافت میکردند. بنابراین این یک بانک نبود که وام مسکن را می داد. در عوض به لطف شعبده بازی های مالی، میلیون ها نفر از سراسر جهان پول به بازار وام مسکن آمریکا تزریق کردند.
- ترانچینگ: گام بعدی در فرآیند ایجاد آنچه “ترانچ” نامیده می شود. این به معنای اولویت بندی سطح پیش فرض بود. اگر صاحبان وام مسکن نکول کنند، این خطر به دارندگان اوراق قرضه که اوراق قرضه از پایین ترین قسط دارند ضربه می زند. تنها پس از اینکه پیشفرضها به طور کامل آن بخش را از بین بردند، قسمت بعدی تحت تأثیر قرار میگیرد. انجام این کار به بانکداران سرمایهگذاری امکان داد تا اوراق قرضه بالاتر را با قیمت قابل توجهی بفروشند. با این حال، منجر به تمرکز ریسک در بخشهای پایینتر نیز شد. در آن لحظه به نظر نمی رسید که کار بزرگی باشد زیرا املاک و مستغلات یک سرمایه گذاری ذاتاً مطمئن در نظر گرفته می شد. با این حال، در سال 2008، این یک مشکل بزرگ خواهد بود.
- فروش آن در بورس: آخرین مرحله در این فرآیند، فهرست کردن این اوراق مشتقه در بورس و فروش آنها به عنوان مشتقات قابل معامله در بورس بود. این بدان معناست که بازار فعالی برای همه این اوراق وجود دارد. افرادی که اوراق قرضه را خریداری کردند، ملزم به نگهداری آن تا سررسید نبودند. در عوض میتوانند آنها را به سرمایهگذاران دیگر بفروشند و هر زمانی که دوست داشتند. همچنین، از آنجایی که این دگرگونی سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز در املاک و مستغلات را به اوراق بهادار سرمایهگذاری با درجه صندوق بازنشستگی ایمن تبدیل کرده بود، خریدارانی از اروپا و ژاپن بودند که در معرض دید وسیعی از بازارهای وام مسکن آمریکا بودند.
نتیجه
- اثر مثبت:
آنچه در فرآیند اوراق بهادار به دست آمد، چیز قابل توجهی نبود. گویی این مدل از یک کتاب درسی اقتصاد بیرون آمده است و می توان از آن برای تعریف بازارهای کامل استفاده کرد. همه وام گیرندگان و وام دهندگان این فرصت را داشتند که در صورت تمایل پول نقد کنند و آنجا را ترک کنند. این یک بازار کاملاً نقد بود و هنوز هم در نظر گرفته می شود. موفقیت این اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن، مقلدان بسیاری را ایجاد کرد. در طی یک دوره زمانی وام های خودرو و حتی مطالبات شرکت ها اوراق بهادار می شد. به نظر می رسید مهندسان مالی راه حل مشکل نقدینگی را کشف کرده بودند و به نظر می رسید که اوراق مشتقه قابل معامله در بورس راه حل عالی باشد.
- اثر نامطلوب:
فرآیند اوراق بهادار نیز اثرات نامطلوب زیادی ایجاد کرد. برای شروع یک سیستم بدون پاسخگویی ایجاد کرد. از آنجایی که هیچ کس قرار نبود وام مسکن را برای مدت طولانی نگه دارد، هیچ کس در وهله اول هنگام دادن این وام مسکن احتیاط نکرد. بسیاری از وامهای مسکن بد و در نتیجه اوراق قرضه بد راه خود را به بازار باز کردند که منجر به فروپاشی چشمگیر بازار شد که در نهایت Lehman Brothers را از بین برد و کل دنیای مالی را به بن بست رساند.
همچنین، از آنجایی که اوراق قرضه در ارزش های کوچک ساخته می شد و نقدینگی بالایی داشت، توسط بسیاری از دولت های خارجی و همچنین سرمایه گذاران خصوصی خارجی خریداری شد. این وضعیتی را ایجاد کرد که رکود بازار وام مسکن محلی در ایالات متحده باعث فروپاشی و رکود جهانی شد.
فرآیند تبدیل به اوراق بهادار، روشی را برای ایجاد مشتقات قابل معامله در بورس از دارایی های غیر نقدشونده ارائه کرده است. با این حال، برای خلاص شدن از عواقب منفی، هنوز باید اصلاح شود.
بدون نظر