حرفه بانکداری سرمایه گذاری در طول سال ها تکامل یافته است. پیش از این، تنها زمانی استفاده می شد که شرکت ها می خواستند اوراق بهادار منتشر کنند و سرمایه را افزایش دهند. طی سالها، شرکتها متوجه شدهاند که بانکداران سرمایهگذاری میدانند چگونه اوراق بهادار را برای جامعه سرمایهگذاران دلپذیرتر کنند. از این رو، آنها همچنین می دانند که چگونه فرآیند را به صورت معکوس اجرا کنند، به عنوان مثال، چگونه یک شرکت را برای یک سرمایه گذار بالقوه کمتر جذاب کنند. طی سالها، تاکتیکهای متنوعی توسط بانکهای سرمایهگذاری برای دفع توجه ناخواسته ایجاد شده است.
به این تاکتیک ها تاکتیک های دفع کوسه می گویند. این نامگذاری فرض می کند که شرکت هدف یک کوسه، یعنی یک سرمایه گذار درنده است. از این رو، باید از تکنیک های دفع کننده برای جلوگیری از چنین تصرفی استفاده کند. از این رو، تاکتیک ها به عنوان تاکتیک های دفع کوسه شناخته می شوند. برخی از این تاکتیک ها در زیر توضیح داده شده است:
تکنیک های دفع کوسه
شرکتها میتوانند با گرانکردن خرید بیش از حد برای طرف خریدار، از تلاشهای بالقوه برای تصاحب خصمانه جلوگیری کنند. اغلب، این کار با انتشار اوراق بهاداری که دارای قراردادهای مختلف هستند، انجام می شود. هر اوراق قرضه صادر شده باید از شرایط و ضوابط مندرج در میثاق پیروی کند. در بسیاری از موارد، میثاق ها شامل شرایطی هستند که برای مدیریت فعلی مطلوب است. با این حال، آنها برای طرف خریداری کننده نامطلوب می شوند. برای مثال، برای شرکتهایی که تاکتیکهای دفع کوسه را دنبال میکنند، معمولاً اوراق قرضهای را میفروشند که باید با 100٪ ارزش اسمی بازخرید شوند، اگر مدیریت اصلی وجود داشته باشد. با این حال، اگر تصاحب صورت گیرد، سرمایهگذار خریدار باید اوراق را با 150 درصد ارزش بازخرید کند!گاهی اوقات شرایطی در قرارداد درج می شود که در صورت اخراج شدن پس از خرید، خریدار مجبور است مبالغ هنگفتی را به مدیریت موجود پرداخت کند. به این چتر نجات طلایی می گویند و یک بار دیگر از این چتر نجات استفاده می شود. این باعث می شود که هدف اکتساب از نظر خریدار گران و نامطلوب باشد.
بانکداران سرمایه گذاری همچنین به شرکت ها کمک می کنند تا از سهام خود به طور استراتژیک استفاده کنند و در عین حال سعی در اجتناب از تصاحب خود دارند. این استراتژی معمولا به عنوان قرص سمی شناخته می شود. به عنوان بخشی از این استراتژی، بانکداران سرمایه گذاری تلاش می کنند تا سهام مشتریان خود را که توسط خریدار خریداری می شود، پیگیری کنند. اگر آنها نگران باشند که خریدار بتواند سهام قابل توجهی را تصاحب کند، بانکداران سرمایه گذاری مشتری را وادار می کنند که سهام بیشتری منتشر کند. این سهام گاهی اوقات با قیمت پایین به طرف های دیگر فروخته می شود. منطق این است که ارزش سهامی را که قبلاً در اختیار خریدار است کاهش دهیم. این باعث می شود فرآیند خرید گران تمام شود.
بانکداران سرمایه گذاری همچنین به مشتریان خود توصیه می کنند که سهام ترجیحی را به عنوان سهام جایزه برای سرمایه گذاران خود منتشر کنند . این سهام جایزه فقط برای مدتی سود سهام اضافی دریافت خواهند کرد. با این حال، در یک تاریخ قطع، آنها یا خاموش می شوند یا به سهام عدالت تبدیل می شوند. این تبدیل به سهام می تواند با تغییر مدیریت مرتبط باشد. از این رو، در صورت تغییر در مدیریت، بسیاری از سهام ممتاز به سهام عدالت تبدیل میشوند و سهام خریداریکننده کاهش مییابد. برای جلوگیری از این امر، خریدار باید در طول فرآیند خرید سهام بیشتری بخرد، که این فرآیند را گران و گاهی بیهوده می کند!
بانکداران سرمایه گذاری همچنین می توانند شرکت را با فروش اکثر دارایی های آن به شرکت های شخص ثالث غیرجذاب کنند. در صورت عدم تغییر مدیریت، این قراردادها شامل بند بازپرداخت با قیمت مناسب خواهد بود. با این حال، اگر مدیریت تغییر کرده باشد، ممکن است شخص ثالث این حق را داشته باشد که از فروش مجدد دارایی ها به قیمت توافق شده خودداری کند. این دفاع “شوالیه سفید” نامیده می شود زیرا شامل یک شخص ثالث مطلوب، یعنی یک شوالیه سفید می شود.
معمولاً بانکداران سرمایه گذاری با طرف خریدار نیز معامله می کنند. اغلب اوقات، بانکداران سرمایه گذاری با طرف متجاوز معامله می کنند. در چنین معاملاتی، سهام طرف متجاوز توسط شرکت مورد نظر با قیمت بسیار بالاتری خریداری می شود. از این رو، آنها بخشی از پولی را که به دنبال به دست آوردن آن بودند به دست می آورند و به سمت هدف بعدی حرکت می کنند.
در نهایت، در برخی موارد، شرکت کوچکتر تصمیم میگیرد تا با خرید شرکت بزرگتر، جدول را به سمت آن سوق دهد. این خرید مستلزم انجام بدهی های زیادی است و به آن خرید اهرمی می گویند. در اینجا نیز بانکداران سرمایه گذاری مورد اعتمادترین متحد مشتریان خود هستند.
نکته پایانی این است که بانکداران سرمایهگذاری طیف گستردهای از تاکتیکها را دارند که میتوانند برای کمک به مشتریان در دفع پیشنهاد دهندگان بالقوه از آنها استفاده کنند. با این حال، گاهی اوقات، این ممکن است به نفع جامعه سهامداران نباشد. بانکداران سرمایهگذاری اغلب با مدیریت تبانی میکنند و از این تاکتیکها برای جلوگیری از تملکها استفاده میکنند که ممکن است به نفع سهامداران باشد. به همین دلیل است که هنگام استفاده از تاکتیکهای دفع کوسه، یک معمای اخلاقی وجود دارد.
بدون نظر