در چند مقاله قبلی به بررسی انواع بیکاری پرداختیم. ما همچنین در مورد اینکه چگونه علت اصلی این انواع مختلف بیکاری به طور گسترده ای از یکدیگر متفاوت است مطالعه کردیم. همچنین، فهمیدیم که همه انواع بیکاری به یک اندازه برای اقتصاد مضر نیستند. در واقع برخی از آنها ممکن است مفید باشند.
در این مقاله سعی می کنیم با توجه به دانشی که کسب کرده ایم به یک سوال اساسی پاسخ دهیم. سؤال این است که آیا «اشتغال» در درون خود یک هدف است، یعنی باید هدف اشتغال کامل را به عنوان یک هدف مستقل دنبال کرد؟
اشتغال: هر چه بیشتر بهتر
یک فرد معمولی معتقد است که هر چه اشتغال بیشتر باشد، بهتر است. به هر حال، اشتغال وسیله ای برای امرار معاش اکثریت مردم است. هر چه افراد بیشتر مشغول به کار شوند، افراد مرفه بیشتری دارند، اینطور نیست؟
خوب، اگر فقط پیامدهای کوتاه مدت و میان مدت چنین اشتغالی را در نظر بگیریم، این منطق درست به نظر می رسد. با این حال، در درازمدت بیکاری اجباری صفر بیش از آنکه حل کند، مشکل ایجاد می کند. مانند اجتناب از چندین بحران کوچک برای ایجاد یک فاجعه عظیم است. بیایید کمی بیشتر به دلایل آن بپردازیم.
اشتغال: محصول جانبی تولید کارآمد
به روش عقل سلیم که قرار است اقتصاد کار کند، اشتغال محصول فرعی تولید کارآمد است. در واقع تولید کارآمد مستلزم حداقل استفاده ممکن از منابع برای ایجاد حداکثر خروجی ممکن است. از آنجایی که منابع انسانی محدود و گران هستند، تولید کارآمد باید حداقل استفاده از آنها را تضمین کند.
با این حداقل سطح استفاده، یک اقتصاد باید به اندازه کافی اشتغال ایجاد کند تا نیازهای نیروی کار خود را برآورده کند. به عبارت ساده، بهره وری دغدغه اصلی است و اشتغال محصول جانبی کسب و کارهای کارآمد به خوبی طراحی شده است. از این رو بهره وری هدف اصلی است. کسب و کارها باید برای بهره وری بیشتر تلاش کنند و هرگز نباید هدف کسب و کارها یا هر نوع سازمان اقتصادی ایجاد اشتغال بیشتر به بهای بهره وری باشد.
شغل: تولید اجباری
برعکس، اگر تنها با نیت ایجاد بیکاری صفر، شغل ایجاد شود و به بهره وری توجه نشود، پیامدهای بلندمدت آن نامطلوب است.
طرحهای هزینههای رفاهی زندگی، برنامههای حداقل اشتغال و غیره الزام میکنند که دولت باید حداقل سطح معینی از اشتغال را فراهم کند و حداقل سطح معینی از دستمزد را برای همه فراهم کند. اینکه آیا دولت می تواند پروژه های کافی را شناسایی کند که بتواند از نیروی کار بسیاری از مردم استفاده کند یا خیر. هدف سیاسی است نه اقتصادی. هدف ایجاد توهم رفاه با ایجاد نادرست آمارهای بیکاری مطلوب در کوتاه مدت است.
مورد در نقطه: طرح MNREGA در هند
قانون ملی ضمانت اشتغال روستایی مهاتما گاندی قانونی است که در سال 2005 در پارلمان هند به تصویب رسید. این قانون حکم می کند که برای هر خانواده باید حداقل 100 روز کار برای اعضای توانا که مایل به انجام کارهای یدی غیر ماهر هستند فراهم شود. در حالی که بسیاری از مردم از این اقدام به عنوان یک قانون قابل توجه برای تامین امنیت اجتماعی برای هندی های روستایی فقیر استقبال کرده اند، اما این قانون با انتقادات بسیاری نیز مواجه شده است.
نکته اصلی در میان انتقادات این واقعیت است که MNERGA بخش قابل توجهی از بودجه دولت هند را تشکیل می دهد. با این حال، خروجی از طرح MNREGA ناچیز است. بیشتر پول صرف ساخت جاده ها و سایر پروژه های زیربنایی می شود که نیازی به این کار نیست. هر ساله دولت هند برای تامین مالی این پروژه غیرقابل دوام با هدف ایجاد اشتغال بیشتر وام می گیرد.
با انجام این کار رتبه بدهی هند در بازارهای جهانی آسیب دیده است. اوراق قرضه دولت هند توسط استاندارد اند پور، یک آژانس رتبه بندی اعتباری پیشرو در جهان، در سطوح نزدیک به ناخواسته درجه بندی شدند.
هدف اشتغال کامل که بدون توجه به بهره وری دنبال می شود، یک قلع و قمع پول ایجاد کرده است!
پایداری
بزرگترین تفاوت بین شغلی که به خاطر بهره وری دنبال می شود و اشتغالی که به خاطر اشتغال دنبال می شود، پایداری است.
- یک سیستم مولد در بلندمدت پایدار است. همه افرادی که در مشاغل خود به کار میروند به این فرآیند ارزش میافزایند و از این رو حتی پس از مدت زمان طولانی میتوانند انتظار داشته باشند که شغل خود را حفظ کنند. سیستم فرو نمی ریزد. در واقع یک بنگاه اقتصادی مولد رونق خواهد گرفت و در بلندمدت شغل بیشتری ایجاد می کند و مشکل بیکاری را برای همیشه حل می کند.
- از سوی دیگر، نظامی که به خاطر اشتغال ایجاد اشتغال کند، ناپایدار است. بسیاری از مردم ارزش افزوده ای ندارند و از این رو هیچ دلیل قانونی وجود ندارد که آنها سال ها بعد شغل خود را حفظ کنند. این ضررها معمولاً به دلیل انگیزه های سیاسی تأمین می شود. با این حال، این نیز برای مدت طولانی ادامه نمی یابد. سرانجام، شرکت (غیر)اقتصادی سقوط می کند و افراد بیشتری را بیکار می کند و همچنین دولت غرق در بدهی را که برای مدیریت بحرانی که با آن مواجه است مجهز نیست.
نتیجه
از این رو، از منظر اقتصادی، هدف صفر شدن بیکاری را نباید به طور مستقل دنبال کرد . سیاستهای اقتصادی با هدف افزایش اشتغال بدون توجه به بهرهوری، فروپاشیده و آشفتگی ایجاد میکند. سیاست های اقتصادی یک کشور باید در جهت ایجاد بنگاه های مولد باشد. بنگاه های مولد راهی برای گسترش خود به خود و ایجاد مارپیچ صعودی از افزایش سطح اشتغال و کاهش سطح بیکاری دارند.
بدون نظر