بسیاری از ما در مورد متدولوژی و چارچوب مدیریت کیفیت انقلابی، شش سیگما، شنیده ایم. برای متخصصان با کیفیت و افراد در تولید و عملیات، شش سیگما یک کلمه کلیدی برای مدیریت کیفیت موثر و کاربرد دقیق پیشگیری از نقص و کاهش هدر رفتن در فرآیندهای سازمانی است.
با این حال، در سال های اخیر، حرکتی به سمت مدل جدیدی از کیفیت برتر به نام شش سیگما پلاس صورت گرفته است. این مدل از تعالی کیفیت فراتر از روش بکار گرفته شده توسط شش سیگما است و با هدف همسویی افراد و فرآیندها بدون ذکر تمرکز مدیریت برای تحقق اهداف مدیریت کیفیت موثر است.
شش سیگما پلاس چیست؟
بخش قبل به معرفی مختصری از ” شش سیگما پلاس ” پرداخت. اگرچه شش سیگما بیش از دو دهه است که به طور جهانی شناخته شده است، تنها در گذشته نزدیک است که شش سیگما پلاس در بین متخصصان کیفیت محبوب شده است.
به بیان ساده، شش سیگما پلاس بیشتر از شش سیگما است و “پلاس” برای نشان دادن “هم افزایی” استفاده می شود که با ادغام افراد، فرآیندها و استراتژی به دست می آید .
به عنوان مثال، شش سیگما قصد دارد عیوب را در یک میلیون قسمت به 3.4 کاهش دهد. به همین ترتیب، Six Sigma plus از معیارهای مشابهی برای پیشگیری از نقص استفاده می کند. بنابراین، ممکن است کسی وسوسه شود که بپرسد، چه چیزی در مورد شش سیگما پلاس اینقدر متفاوت است؟ پاسخ در نگاه کردن به محدوده اجرای معمولی شش سیگما پلاس در مقایسه با اجرای شش سیگما نهفته است.
ابتکار شش سیگما پلاس با هدف “ادغام” سه سنگ بنای یک سازمان یعنی سیستم ها، فرآیندها و افراد و ادغام آنها با استراتژی تجاری اساسی است.
این بدان معناست که برخلاف شش سیگما که بر فرآیندها و کاهش عیوب تمرکز می کند، شش سیگما پلاس فراتر از آمار است و در عوض رویکردی «کل نگر» را هدف قرار می دهد که تمرکز مشتری و استراتژی مشتری محوری را در نظر می گیرد.
بعلاوه، شش سیگما پلاس یک رویکرد “پیشگیرانه” است که روندهای آینده را پیش بینی می کند و در زمان حال عمل می کند تا زمانی که استاندارد شدند، از آنها سرمایه گذاری کند. به این ترتیب، شش سیگما پلاس امیدوار است که از محدوده شش سیگما فراتر رود.
اکنون که ما تعریف کردیم که شش سیگما پلاس چیست، مفید است که به مناطق تحت پوشش در یک پیاده سازی معمولی شش سیگما پلاس نگاه کنیم. به طور سنتی پیاده سازی شش سیگما فرآیندهای تولید را پوشش می داد و با هدف کاهش نقص و پیشگیری از نقص در آن فرآیندها انجام می شد.
با این حال، پیادهسازیهای شش سیگما پلاس معمولاً تمام بخشها از جمله حوزههای کاربردی و توابع توسعه محصول را نیز پوشش میدهند. این امر پوشش جامع همه فرآیندهای یک سازمان و نه تنها فرآیندهای تولید را تضمین می کند.
علاوه بر این، پیادهسازیهای شش سیگما پلاس معمولاً بر روی مشتری متمرکز هستند، به این معنی که این پیادهسازیها روندهای مشتری را پیشبینی میکنند و قاطعانه عمل میکنند تا نیازها و انتظارات مشتری را در پیادهسازیها ادغام کنند.
تفاوت شش سیگما پلاس و TQM
همانطور که بخش های قبلی نشان داده است، شش سیگما پلاس یک رویکرد جامع در مقایسه با رویکردهای استاندارد مدیریت کیفیت مانند TQM یا مدیریت کیفیت جامع است. “به علاوه” در شش سیگما همسویی ابتکارات کیفی با اهداف تجاری است و این همان چیزی است که شش سیگما پلاس را از TQM متمایز می کند.
در جایی که TQM رویکرد محدودی به سمت پیشگیری از نقص و کنترل کیفیت با هدف نهایی رضایت مشتری دارد، شش سیگما پلاس با شروع از مشتری و سپس همسو کردن استراتژی کسب و کار با استراتژی کیفیت، کل مفهوم مدیریت کیفیت را به سطح جدیدی می برد. فرآیندها
نکته اینجاست که TQM بیشتر یک معیار متمرکز درونی است که هدف آن کاهش عیوب و در نتیجه رضایت مشتری است، در حالی که شش سیگما پلاس مشتری را به عنوان نقطه شروع میگیرد و فرآیندهای کیفیت را از این منظر انجام میدهد.
تفاوت های دیگر بین TQM و شش سیگما پلاس شامل جنبه “تغییر” شش سیگما پلاس است که در آن هدف دومی جستجوی فعالانه اقدامات برای بهبود کیفیت در مقابل روش TQM است که بر انجام همان فرآیند متمرکز است. هنجارهای کیفی تجویز شده برای فرآیند
تفاوت در اینجا یکی از بهبود مستمر و تغییر با هر تکرار است و نه صرفاً کاهش بروز نقص. اصطلاح کاربردی در اینجا «تغییر» است و تمرینکنندگان شش سیگما پلاس تمایل دارند خود را «عامل تغییر» بخوانند، نه اینکه خود را «قهرمان کیفیت» در اجرای TQM بخوانند.
علاوه بر این، شش سیگما پلاس با شناسایی مناطقی در فرآیندهای قابل بهبود و تمرکز بر مشتری و همچنین گسترش بهبود فرآیند به تمام حوزههای عملکردی، بر ایجاد تغییر در سازمان تمرکز میکند. به طور خلاصه، شش سیگما پلاس کل سازمان را پوشش می دهد در حالی که روش های استاندارد مدیریت کیفیت مانند TQM خود را به کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت فرآیندهای تولید محدود می کنند.
تفاوت در اینجا این است که هدف شش سیگما شناسایی بهبودهای فرآیند در تمام زمینههای عملکردی و ایجاد پیشگیرانه بر روی آنهاست، در حالی که TQM معمولاً خود را برای جلوگیری از نقص در فرآیندها و حوزههای انتخاب شده در شرکت تلاش میکند.
تفاوت بین شش سیگما پلاس و شش سیگما
این بخش بر روی تفاوت های شش سیگما پلاس و شش سیگما تمرکز دارد. همانطور که در بخشهای قبلی ذکر شد، شش سیگما پلاس از اجرای عادی شش سیگما فراتر میرود و از مزیت اضافی تمرکز بر مشتری، بهبود فرآیند و رشد بهرهوری به عنوان سنگ بنای اجرای آن برخوردار است.
اگرچه، تفاوت های بین شش سیگما پلاس و شش سیگما در نگاه اول سطحی به نظر می رسد، در واقع تفاوت های قابل توجهی در نحوه اجرای این روش ها وجود دارد .
چارچوب شش سیگما پذیرش دو نقص در هر میلیارد نمونه آزمایش شده را نشان می دهد. اگرچه ممکن است دستیابی به این امر به خصوص در بخش تولید که در آن لغزش های کیفیت رایج است غیرممکن به نظر برسد، اما در واقع این مورد وجود دارد که چندین شرکت مانند GE، Dow Chemical، گروه TATA و موسسات بانکی مانند JPMC، Citigroup و Bank of America با موفقیت این قانون را اتخاذ کرده اند. چارچوب شش سیگما
پذیرش شش سیگما توسط این شرکت ها در نتیجه تمرکز بر کیفیت که هم از بالا به پایین و هم از پایین به بالا بود و تلاش های ترکیبی همه ذینفعان موفقیت این تمرین را تضمین کرد.
با این حال، لازم به ذکر است که پذیرش چارچوب اولین گام در فرآیند دستیابی به برتری کیفیت است زیرا شرکتها باید در فعالیتهای روزمره خود به چارچوب پایبند باشند تا ادعا کنند که واقعاً مطابق با شش سیگما هستند.
همانطور که بسیاری از کارشناسان گفته اند، شش سیگما پلاس متدولوژی شش سیگما را می گیرد و جنبه های تغییر رهبری را به استراتژی، مربیگری رهبران به توسعه افراد، رویکرد عملی به تئوری، اجرای پروژه های مشتری مدار به آموزش، ابزارهای پیشرفته از طریق اجزاء اضافه می کند. همانطور که در بخش مربوط به شش سیگما پلاس توضیح داده شد) و استفاده از ترکیبی از مهارت های نرم و مهارت های سخت برای رقابتی تر کردن شرکت نسبت به رقبای خود .
نتیجه
این مقاله تفاوت های بین شش سیگما پلاس و شش سیگما و همچنین TQM را مورد بحث قرار داده است. تاکید در این مقاله بر یافتن مزیت اضافهای است که شرکتها با پذیرش شش سیگما پلاس در مقابل روشهای سنتی مانند TQM به دست میآورند. همانطور که از بحث قبل مشاهده می شود، همسویی افراد، فرآیندها و سیستم ها با استراتژی کسب و کار به شیوه ای جامع و دستیابی به هم افزایی در تعامل مؤلفه ها از ویژگی های پیاده سازی شش سیگما پلاس است.
علاوه بر این، شش سیگما پلاس به دنبال ایجاد تغییر و تمرکز بر رهبری است و نه صرفاً آموزش افراد در روششناسی. اصطلاح کلیدی در اینجا توانایی درک یک طرز فکر متفاوت در مورد کیفیت است و از این رو شش سیگما پلاس را می توان به عنوان یک فلسفه کیفیت در مقابل اجرای معیارهای آماری کیفیت در نظر گرفت.
در نتیجه، شش سیگما پلاس یک مدل نوظهور از تعالی کیفیت است که فراتر از مفاهیم سنتی کیفیت است و معنای کاملاً جدیدی به مفهوم کنترل کیفیت میدهد. باید دید چه تعداد از شرکتها متدولوژی شش سیگما پلاس را اتخاذ میکنند و این افزودن به مجموعه طرحهای کیفی موجود چقدر موفقیتآمیز خواهد بود.
بدون نظر