حباب دریای جنوبی یکی از بزرگترین حباب های دارایی است که جهان تا به حال دیده است. در واقع، این حباب اقتصاد تازه شکوفا بریتانیا را در طول قرن هفدهم ورشکست کرد. در یک مقطع زمانی، تمام پول بریتانیا برای پرداخت بدهی‌هایی که در نتیجه حباب دریای جنوبی به وجود آمده بود کافی نبود.

اگرچه این حباب 300 سال پیش رخ داده است، اما نسل‌ها از جمعیت بریتانیا این بدهی را پرداخت می‌کنند. امروزه نیز بخشی از مالیات جمع آوری شده از عموم مردم صرف پرداخت این بدهی می شود. تاریخچه کامل شرکت دریای جنوبی بسیار فراتر از حوصله این مقاله است. با این حال، ما سعی خواهیم کرد جنبه های مهم مالی را پوشش دهیم.

دولت انگلیس ورشکست شد

دولت انگلستان در طول قرن هفدهم تقریباً با همه همسایگان خود درگیر جنگ بود. این جنگ ها برای خزانه بسیار گران تمام شده بود. در نتیجه این جنگ ها، بریتانیا بدهی هنگفتی به مبلغ 31 میلیون پوند جمع آوری کرده بود در حالی که در همان زمان دارای ذخایر ناچیز 50000 پوندی برای انجام این تعهد بود. دولت انگلستان اساساً ورشکست شده بود، زیرا هیچ راهی برای پرداخت اقساط بهره بعدی که سررسید وام ها بود، نداشت.

طرح دریای جنوب

مردی به نام جان بلانت در این شرایط بحرانی به میدان آمد. او اساساً به صدراعظم خزانه داری انگلیس پیشنهاد داد تا یک شبه و یک شبه از شر همه بدهی خلاص شود! این می تواند با ایجاد یک شرکت جدید به نام شرکت دریای جنوبی انجام شود. این شرکت دارای حقوق انحصاری برای تجارت با دریاهای جنوبی یعنی آمریکای مرکزی و جنوبی خواهد بود.

پولی که از طریق چنین تجارتی به دست می آید ارزش سهام را به شدت افزایش می دهد . اما آمریکای مرکزی و جنوبی تحت سلطه اسپانیا بود و بریتانیا در حال جنگ با اسپانیا بود. با این حال، انگلیسی ها به نوعی اسپانیایی ها را متقاعد کردند که به آنها اجازه بارگیری یک کشتی کالا در سال برای هر بندر آمریکای جنوبی و همچنین حق تجارت برده را بدهند!

جان بلانت بدون اشاره به این توافق تجاری ناچیز، اعلام کرد که آنها با اسپانیایی ها توافق کرده اند و شرکت دریای جنوبی برای تجارت آماده است.

در واقع، او حتی به شاه و سایر نمایندگان افتخاری مجلس، سهامی در این تجارت داد. این امر مردم عادی را به اصالت سهام متقاعد کرد و قیمت سهام شروع به افزایش سرسام آور شد.

ایجاد سهام اضافی

با افزایش ارزش هر سهم، برای از بین بردن 31 میلیون پوند بدهی انگلیس، باید سهام کمتری منتشر می شد. بنابراین جان بلانت مجوز ایجاد سهام بیشتر و فروش آنها را به نرخ بازار و به جیب زدن سود داشت. این دقیقاً همان کاری است که مدیریت شرکت دریاهای جنوبی انجام داد. در این زمان، جان بلانت و هر کسی که با او در ارتباط بود فراتر از تصور ثروتمند شده بود. شرکت دریای جنوبی دارای ارزش بازاری بود که نزدیک به 25 درصد تولید ناخالص داخلی بریتانیا بود و می‌توان آن را نصف ارزش تمام شرکت‌های موجود در بورس نیویورک امروز در نظر گرفت! شرکت دریای جنوبی یک سکه در عملیات کسب نکرد و با این حال با ارزش ترین شرکت روی کره زمین بود!

بالا نگه داشتن قیمت سهم

از آنجایی که شرکت دریای جنوب هیچ درآمدی از طریق عملیات به دست نیاورد، تنها یک راه برای حفظ موجودیت شرکت وجود داشت، یعنی اطمینان از اینکه قیمت سهام بالاتر و بالاتر می رفت. فقط فروش سهام جدید می تواند سود سهامداران قدیمی را بپردازد و نمای یک شرکت موفق را حفظ کند.

با این حال، جان بلانت مجبور شد برای بالا نگه داشتن قیمت سهام، طرح‌های مضحک زیادی ارائه دهد:

ابتدا او اعلام کرد که مردم فقط باید 20 درصد پول را برای تصاحب سهام بگذارند و مانده آن 2 ماه بعد قابل پرداخت است. این مقدار تقاضای ناپسندی را ایجاد کرد زیرا مردم 5 برابر بیشتر از سهام قبلی خریداری می کردند بنابراین می توانستند قیمت ها را در این فرآیند بالاتر ببرند. قیمت هر سهم با ارزش اسمی 100 پوند در عرض چند هفته به 500 پوند رسید.

برای تقویت بیشتر تقاضا، جان بلانت از خزانه شرکت دریای جنوبی به سرمایه گذارانی که می خواستند سهام را بخرند، وام می داد! بار دیگر تقاضا به طور مصنوعی ایجاد شد و قیمت ها اکنون در محدوده 800 پوند بود.

در نهایت، جان بلانت یک طرح جسورانه را انجام داد و شروع به فروش سهام به قیمت 10 درصد پایین کرد و باقیمانده آن یک سال بعد پرداخت شد. این بار سهم به سقف رسید و قیمت هر سهم بیش از 1000 پوند بود

با این حال، مردم به زودی متوجه این توهم شدند که آنها زندگی کرده اند و شروع به فروختن دارایی های خود کردند. با شروع سقوط قیمت ها، جان بلانت به سرمایه گذاران 30 درصد سود دیوانه وار برای 10 سال آینده هر سال پیشنهاد داد. این استیصال توسط جان بلانت، ترس عمومی مبنی بر اینکه شرکت دریای جنوبی یک حباب غول پیکر است را تأیید کرد. فروش گسترده سهام شروع شد و در عرض 3 هفته، سهم 1000 پوندی اساساً بی ارزش شد.

بسیاری از مردم پس انداز خود را در حباب دریای جنوبی از دست داده بودند. ورشکستگی ها بیداد می کردند زیرا بسیاری از مردم عادی روند موفقیت های گذشته دریای جنوبی را تعمیم داده بودند و برای سرمایه گذاری در شرکت پول قرض کرده بودند به امید اینکه در این فرآیند به سود بادآورده ای دست یابند. البته، سود بادآورده اتفاق نیفتاد، در عوض طبقه متوسط ​​بریتانیا به سادگی از بین رفت و با بدهی هایی که هنوز هم پس از 300 سال از درآمدهای مالیاتی پرداخت می شود، سنگین شد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *