رابطه بین شخصیت و سرنوشت شما
تصور کنید که یک مدیر شرکتی باشید، در صدر جهان با حقوق هفت رقمی و میلیونها گزینه سهام اضافی. روز بعد، هیئت مدیره از شما می خواهد که پس از اینکه در مورد مدارک تحصیلی خود دروغ می گویند، استعفا دهید. این یک سناریوی شرم آور و شرم آور است و در واقع برای اسکات تامپسون، مدیر عامل سابق یاهو اتفاق افتاد. چندین سال پیش، از دنیس کوزلوفسکی، مدیرعامل وقت شرکت بین المللی تایکو نیز خواسته شد تا استعفا دهد زیرا او پول شرکت را برای استفاده شخصی اختلاس کرده بود. هنگامی که پرونده علیه کوزلوفسکی به دادگاه رفت، مشخص شد که او حساب بانکی Tyco را به عنوان تمدید حساب جاری خود در نظر گرفته است. و کمی اینجا و آنجا نبود، اما بیش از 80 میلیون دلار را خرج کرد. او در نهایت چندین سال را در زندان گذراند و شهرت خود را به کلی از دست داد.
شهرت هایی که ساختن آن سال ها طول می کشد ممکن است در یک لحظه از بین برود.
در دنیای دو و میدانی، لنس آرمسترانگ پس از استفاده از مواد تقویتکننده عملکرد، سقوط خیرهکنندهای داشت. در سال 2012، یک حرفه طولانی و برجسته عملاً یک شبه از هم پاشید. اینها تنها سه موردی است که عدم بلوغ شدید رهبری منجر به رسوایی شد، اما نمونه های بی شمار دیگری وجود دارد که ممکن است در تیتر خبرهای ملی نباشد. موفقیت و احترام امروز تضمین کننده موفقیت و احترام فردا نیست.
رهبر نابالغ رهبری است که بیشتر به فکر منافع شخصی است تا رفاه سازمانی که رهبری می کند. ارزشها، باورها، افکار، عواطف و اعمال رهبر نابالغ در نهایت به موانعی در برابر عظمتی که آنها و تیمهایشان انتظار دارند تبدیل میشوند. در واقع، شما می توانید تفاوت بین یک رهبر نابالغ و یک رهبر بزرگ و بالغ را با یک کلمه خلاصه کنید: شخصیت. متأسفانه، در طول قرن گذشته، ارزش های فرهنگی از رهبری شخصیت محور و رهبری شخصیت محور فاصله گرفته است. سوزان کین، نویسنده، این پدیده «فرهنگ شخصیت» را در کتاب خود در سال 2012 یعنی سکوت: قدرت درونگراها در جهانی که از حرف زدن دست نمیکشد، توضیح میدهد .
قبل از شروع قرن بیستم به عقب برگردید و خواهید دید که شخصیت اخلاقی قوی، متفکر بودن، صلابت و سخت کوشی بسیار ارزشمند بوده است. دستورالعملهای مشاوره دوران بر ویژگیهای شخصیتی مانند شهروندی، وظیفه، شرافت، درستکاری، آداب و اخلاق تأکید داشتند. در مقابل، راهنماهای مشاوره در قرن بیست و یکم به کاریزما، توجه رسانهها و توانایی جذب جمعیت اهمیت میدهند. این تغییر ارزش ها در دنیای شرکت های امروزی آشکار است. بسیاری از شرکت ها به جای شخصیت دادن به شخصیت، فرهنگ رهبری مبتنی بر شخصیت و کاریزما را با تأکید کمتر بر صداقت و درستکاری می پذیرند. اما در هر دورانی که باشد، رهبران بزرگ آنهایی هستند که میدانند صداقت و حقیقت قویترین ستونهایی هستند که موفقیت، مثبتاندیشی، روابط و کار گروهی بر آنها بنا میشود.
صداقت و راستی به اندازه کافی قوی هستند تا شهرت و سرنوشتی را که شایسته آن هستید حفظ کنید.
رهبر واقعاً بزرگ ترجیح می دهد سود کمتری را صادقانه به دست آورد تا اینکه سود کلان را غیر صادقانه به دست آورد. اعمال نادرستی مانند حسابهای مخارج پرشده، حسابداری «خلاقانه»، اجتناب مالیاتی غیراخلاقی (یا غیرقانونی)، و حتی سرقت اموال شرکت (عملی به ظاهر «بی ضرر» که در واقع میلیاردها دلار هزینه در سال دارد) از ویژگیهای رهبر نابالغ است. رهبران بلوغ سخت تلاش می کنند تا محیطی ایجاد کنند که به خود و دیگران اجازه می دهد در محیطی از حقیقت، صداقت، و همیشه بالاتر از حد معمول زندگی و کار کنند.
من این شانس را دارم که در سرتاسر جهان با طیف وسیعی از مخاطبان سخنرانی کنم و گهگاه این فرصت را خواهم داشت که برای جوانان در مقطع راهنمایی یا دبیرستان صحبت کنم. چندین سال پیش، من در یک فارغالتحصیلی از دبیرستان در اورلاندو، فلوریدا، به یک گروه چند صد نفری از دانشآموزان کلاس هشتم و خانوادههایشان خطاب کردم. من در مورد موضوع “رهبری و موفقیت” صحبت کردم و خوشحال شدم که نظرات خود را در مورد مفهوم شخصیت به عنوان محرک اصلی موفقیت واقعی و سرنوشت نهایی به اشتراک بگذارم.
تصمیم گرفتم از خود دانشآموزان بپرسم: «آیا کسی میخواهد تعریف خوبی از شخصیت ارائه دهد؟» پس از چند ثانیه مکث، مرد جوانی دستش را بلند کرد. از او پرسیدم که آیا میخواهد تعریف خود را از شخصیت به اشتراک بگذارد و او آن را بسیار قدرتمند و ساده بیان کرد. پاسخ او به قدری مرا تحت تأثیر قرار داد که از او نامش را پرسیدم و از او خواستم که به سمت میکروفون بیاید تا بتواند پاسخ خود را با همه به اشتراک بگذارد. او با ظرافت و قانعکنندهای اظهار داشت: «شخصیت کاری است که شما انجام میدهید، زمانی که هیچ کس دیگری تماشا نمیکند.»
به طور طبیعی، صدای تحسین برانگیز تشویق شد، و من از درک واضح این مرد جوان از ارزش درک شخصیت در کلماتی که راهنمایی کامل روزانه برای رفتار با شخصیت قوی را ارائه می کرد، شگفت زده شدم. این نه تنها من، بلکه هزاران یا بیشتر مخاطب را تحت تأثیر قرار داد. در کار خود به عنوان یک مربی اجرایی، مرتباً مجبور بوده ام این پیام را ارائه دهم: «شخصیت سرنوشت شما را تعیین نمی کند. سرنوشت نهایی شما را تعیین می کند .» شخصیت شما، یا فقدان آن، تأثیر فوقالعادهای بر نحوه توجه، صحبت و به خاطر سپردن شما میگذارد و شهرت شما را در دراز مدت تعیین میکند. در شرایط کاملاً تجاری، شخصیت شما در نهایت بر روی خط نهایی تأثیر می گذارد.
مطالعات تحقیقاتی متعددی که توسط سازمانهایی مانند گروه مشاوره بوستون، PwC، گروه هی، گروه هکت، و همکاران توسعه اجرایی انجام شده است، به این نتیجه رسیدهاند که رهبری برجسته نتایج عملیاتی برجستهای را به همراه دارد. هر یک از ما کنترل قابل توجهی بر نحوه به خاطر سپردن خود داریم زیرا این نتیجه تجمعی تصمیمات زیادی است که هر روز می گیریم. سوالی که من از هر مدیری می پرسم و برای هر یک از ما مناسب است این است که “آیا انتخاب درستی خواهید کرد؟” اگر میخواهید عمیقتر به این موضوع بپردازید، از شما دعوت میکنم به وبلاگ من و همچنین خدمات سخنرانی و آموزشی من سر بزنید.
بدون نظر