تعریف بیکاری به ما بینشی ارائه داد که چگونه آمارها با آنچه که یک فرد ناآگاه انتظار دارد متفاوت است. در این مقاله نگاهی گام به گام به نحوه محاسبه نرخ بیکاری برای هر کشور خواهیم داشت. هر کشوری مکانیسم خاص خود را برای محاسبه نرخ بیکاری دارد. با این حال، این مکانیسم ها بسیار شبیه به یکدیگر هستند و ریشه در روش مشابهی دارند که در زیر توضیح داده شده است.
مخرج
می دانیم که نرخ بیکاری یک نسبت است. این بدان معنی است که چیزی جز یک صورت تقسیم بر مخرج نیست. شمارنده تعداد افراد بیکار است. با این حال، آنچه به عنوان مخرج استفاده می شود می تواند تأثیر زیادی بر نرخ بیکاری داشته باشد. دولت از کل جمعیت در مخرج استفاده نمی کند. در عوض، از زیر مجموعه ای از کل جمعیت در مخرج استفاده می کند. به همین دلیل است که باید زیر مجموعه ها را به خوبی بررسی کنیم.
جمعیت کامل
این کل جمعیت هر کشوری است. این شامل همه شهروندان می شود، یعنی از نوزاد تازه متولد شده تا یک فرد بسیار مسن. به دلایل واضح، این عدد مناسبی برای محاسبه نرخ بیکاری نیست. اگر از این عدد به عنوان مخرج استفاده می شد، دولت پاسخگو بود که چرا نوزادان، سالمندان و افراد بیمار را به کار نمی گیرند! این یک وضعیت عجیب و غریب خواهد بود.
واجد شرایط کار نیست
از این رو، دولت ها برای رهایی از موضوع فوق، تعداد افرادی را که واجد شرایط کار نیستند، از محاسبات کاهش می دهند. این شامل کودکان زیر 16 یا 18 سال بسته به کشور است. همچنین شامل افراد مسن یعنی افراد بالای 60 یا 65 سال بسته به کشور می شود. طعنه آمیز است که اکثر دولت ها در سراسر جهان بر درآمدهای سالمندان مالیات می دهند. با این حال، هیچ یک از آنها مسئولیت ارائه شغل مورد نیاز را به عهده نمی گیرند. در واقع، بسیاری از سالمندان به دلیل محدودیت های مالی یا اراده آزاد شخصی کار می کنند. آنها به سادگی از محاسبه حذف می شوند. همچنین آنها گروهی هستند که در صورت کاهش نرخ بیکاری بیشترین ضربه را می بینند!
علاقه ای به کار کردن ندارم
دسته بعدی افرادی که از محاسبه خارج می شوند افرادی هستند که دولت معتقد است علاقه ای به کار ندارند. این دسته میتواند شامل افرادی باشد که میخواهند با املاکی که اجدادشان برایشان به جا گذاشته زندگی کنند. همچنین، رایج ترین دسته از افرادی که در اینجا گنجانده شده اند، زنان خانه دار و دانشجو هستند. نوع و تعداد افرادی که به این بهانه از محاسبه خارج می شوند، مورد بررسی جدی قرار دارند. به عنوان مثال، اکثر اقتصاددانان در سراسر جهان با این واقعیت موافق هستند که نوع اشتباه افراد در این مرحله فیلتر می شوند. بهترین مثال برای این می تواند نقص معروف “کارگر دلسرد” باشد که در مقالات آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.
نیروی کار
از این رو، هنگامی که افراد نمی توانند کار کنند و افرادی که مایل به کار نیستند را از کل جمعیت حذف کنیم، به عددی به نام نیروی کار می رسیم. این رقم در مورد آمار بیکاری از اهمیت بالایی برخوردار است. به این دلیل که تقریباً همه این آمارها از این عدد به عنوان مخرج خود استفاده می کنند. این عددی است که دولت باید پاسخگوی آن باشد، به این معنی که دولت باید از نظر تئوری اطمینان حاصل کند که تا حد امکان بسیاری از این افراد شغل پیدا کنند.
نرخ مشارکت نیروی کار
این ما را به آمار مهمی در رابطه با نرخ بیکاری می رساند که به آن نرخ مشارکت نیروی کار می گویند. نرخ مشارکت نیروی کار یک آمار میانجی است که برای رسیدن به مخرجی که در محاسبه استفاده خواهد شد محاسبه می شود. به عنوان مثال، اگر نرخ مشارکت نیروی کار 75 درصد باشد، دولت در هنگام اعلام نرخ رسمی بیکاری تنها 75 درصد از جمعیت را در نظر می گیرد.
بیکار
آخرین زیرمجموعه مربوط به افراد بیکار است. اینها افرادی هستند که دولت بر اساس تعریف ذهنی آنها را توانا و مایل به کار می داند. این افراد صورت دهنده را در نسبت تشکیل می دهند. همچنین این عدد تخمینی بر اساس نظرسنجی است و از این رو مستعد خطا است. بنابراین، دو زیرمجموعه نهایی که در معادله استفاده میشوند، نیروی کار و افراد بیکار هستند. انتقادات وارده به نرخ بیکاری بر اساس این موضوع است که چه چیزی از محاسبه خارج شده است.
قانون طلایی: به هر دو عدد نگاه کنید
در مقاله بعدی نگاهی خواهیم داشت به نحوه تفسیر اعداد بیکاری مانند یک متخصص. با این حال، در حال حاضر، درک این نکته مهم است که نرخ بیکاری آمار “همه چیز باشد” نیست. تصویر درست تنها زمانی پدیدار میشود که هم نرخ مشارکت نیروی کار و هم نرخ بیکاری در کنار هم دیده شوند.
بدون نظر