سرمایهگذاران زیادی هستند که معتقد بودند میانگینگیری هزینه دلار استراتژی خوبی نیست و در بلندمدت خوب عمل نمیکند. با این حال، آنها بخش متوسط استراتژی را دوست داشتند. این بدان معنی بود که آنها می خواستند یک برنامه منظم برای سرمایه گذاری در فواصل زمانی منظم داشته باشند. همچنین، آنها می خواستند سرمایه گذاری های خود را بر اساس احساسات بازار تنظیم کنند. این بدان معنا بود که آنها می خواستند کم بخرند و گران بفروشند. به همین دلیل است که آنها استراتژی سرمایه گذاری دیگری به نام میانگین ارزش ارائه کردند.
میانگینگیری ارزش مشابه میانگینگیری بهای تمام شده دلار در نظر گرفته میشود. به همین دلیل است که بسیاری از سرمایه گذاران اغلب نتایج دو استراتژی را مقایسه می کنند تا دریابند کدام گزینه بهتر است. بسیاری از اوقات سرمایه گذاران بین استراتژی ها گیج می شوند و فکر می کنند که این یکسان است. در این مقاله مفهوم میانگین ارزش را با جزئیات بیشتری توضیح خواهیم داد.
میانگین ارزش چیست؟
روش میانگینگیری ارزش سرمایهگذاری در مقایسه با روش میانگینگیری هزینه دلار برای سرمایهگذاری پیچیدهتر است. این به این دلیل است که در میانگینگیری هزینه دلار، دستورالعملها ساده هستند. سرمایه گذار باید هر ماه مبلغ ثابتی سرمایه گذاری کند. با این حال، وقتی صحبت از میانگینگیری ارزش میشود، پیروی از دستورالعملها میتواند پیچیده باشد.
برای انجام سرمایه گذاری ارزشی، ابتدا باید یک مسیر ارزش ایجاد کرد. این به این معنی است که سرمایه گذار باید یک هدف ماهانه یا سه ماهه در مورد جایی که می خواهد سرمایه گذاری خود باشد داشته باشد. فرض کنید شخصی می خواهد ارزش پورتفولیوی خود در یک دوره 10 ماهه 1000 دلار باشد. از این مقدار، سرمایه گذار اهداف ماهانه را به دست می آورد. به عنوان مثال، سرمایه گذار ممکن است بخواهد ارزش پرتفوی خود در ماه اول، دوم و سوم به ترتیب 100، 200 و 300 دلار باشد.
فرض کنید در ماه اول 100 دلار سرمایه گذاری می کنند. در پایان ماه اول، 100 دلار به 110 دلار افزایش می یابد. از این رو، اکنون سرمایه گذار فقط باید 90 دلار اضافه کند تا به هدف 200 دلاری خود برسد. در ماه آینده بازار شاهد افت است و ارزش پرتفوی به 175 دلار کاهش می یابد. در این شرایط، سرمایه گذار باید به جای ۱۰۰ دلار، ۱۲۵ دلار سرمایه گذاری کند تا بتواند به هدف ماهانه ۳۰۰ دلاری خود دست یابد. از این رو میزان سرمایه گذاری در ماه آینده بر اساس عملکرد پرتفوی در ماه قبل است. میانگینگیری ارزش ممکن است منحصربهفرد باشد به این معنا که به مردم توصیه میکند پول خود را از پورتفولیو برداشت کنند. به عنوان مثال، اگر در مورد فوق، هدف برای ماه چهارم 400 دلار بود و ارزش پرتفوی در ابتدای ماه به 420 دلار رسید.
استدلال به نفع میانگین ارزش
میانگینگیری ارزش، درست مانند میانگینگیری هزینه دلار، نظم مالی را در سرمایهگذاران ایجاد میکند. همچنین، سرمایهگذاران را تشویق میکند تا به جای گمراه شدن توسط احساسات طمع و ترس، از یک رویکرد منظم و تا حدودی مکانیکی برای سرمایهگذاری پیروی کنند.
طرفداران میانگینگیری ارزش معتقدند که این روش مؤثرتر است. این به این دلیل است که سیستم هدف سرمایه گذاری اطمینان حاصل می کند که سرمایه گذاران پول بسیار کمی را در زمانی که بازار با جهش در حال افزایش است و بنابراین احتمالاً در مرحله حباب قرار می گیرد، کمک می کند. به عقیده طرفداران این استراتژی، با تغییر مقادیر بر اساس قوانین خاص، می توان از نوسانات بازار جلوگیری کرد. دلایل ذکر شده در بالا به این دلیل است که برخی از طرفداران ادعا می کنند که بازده ارائه شده توسط میانگین ارزشی بیشتر از بازده ارائه شده توسط میانگین هزینه دلار است. صحت این ادعا در سراسر جهان مورد بحث گسترده است.
استدلالها علیه میانگینگیری ارزش
برخی از منتقدان میانگین گیری هزینه دلار را پیچیده می دانند. از این رو، برای آنها، میانگین ارزش بسیار پیچیده است. محاسبه مسیر ارزش آسان نیست. چندین فرض در این فرآیند وجود دارد. به عنوان مثال، فرض بر این است که سرمایه گذار از ارزش مورد نظر پرتفوی نهایی خود آگاه است. همچنین فرض بر این است که سرمایه گذار قادر به برآورد اثرات تورم برای تعیین نرخ رشد مطلوب و در نهایت ترسیم یک مسیر ارزشی معقول است. واقعیت این است که عوامل موثر بر نرخ رشد سال به سال در حال تغییر هستند. از این رو، مسیر مقدار ممکن است پایدار نباشد و باید تغییر کند. همچنین، اگر مسیر ارزش به خودی خود نادرست باشد، تمام تصمیمات مبتنی بر مقایسه آن با ارزش پورتفولیو نیز نادرست خواهد بود.
یکی دیگر از انتقادات رایج این است که روش میانگینگیری ارزش فرض میکند که افراد همیشه مقداری پول نقد در اطراف خود دارند. این امر به این دلیل است که در دوره هایی که بازارها کاهش می یابد، افزایش سرمایه گذاری را توصیه می کند. واقعیت این است که در دوره های رکود و رکود، بازارها تمایل به کاهش دارند. در آن زمان است که درآمد مردم نیز کاهش می یابد. از این رو، اجرای روش میانگین ارزش ممکن است سخت باشد. همچنین، اگر سرمایهگذار صرفاً مقداری پول نقد در بازار داشته باشد، به این معنی است که آنها به طور کامل سرمایهگذاری نشدهاند. این همچنین به این معنی است که بازده آنها کمتر از حد مطلوب خواهد بود زیرا بخشی از پرتفوی آنها بازده بسیار پایینی کسب می کند.
نکته اصلی این است که میانگین ارزش یک استراتژی پیچیده است. اجرای میانگینگیری هزینههای دلاری میتواند توسط یک فرد غیرمجاز انجام شود. با این حال، نمی توان همین را در مورد میانگین ارزش گفت. همچنین، بازده ارائه شده توسط این استراتژی مورد مناقشه است. به همین دلیل است که میانگین ارزش به اندازه میانگین هزینه دلار معروف نیست. با این حال، هنوز هم توسط تعداد زیادی از افراد به منظور مدیریت امور مالی شخصی خود استفاده می شود.
بدون نظر