کل هدف ارزش گذاری سهام، یافتن اوراق بهادار با قیمت نادرست است. سرمایه گذاران زمانی می توانند سودهای غیرعادی به دست آورند که اوراق بهاداری را پایین تر از ارزش ذاتی آنها در بازار پیدا کنند. با این حال، مفهوم قیمت گذاری نادرست و ارزش ذاتی حداقل به اشتباه درک شده است. آنچه که افراد عادی به عنوان قیمت گذاری نادرست در نظر می گیرند، در بهترین حالت یک مفهوم محدودتر است، تخمینی از اینکه قیمت گذاری اشتباه واقعا چیست. در این مقاله به بررسی دقیق مفهوم قیمت گذاری نادرست می پردازیم.

دو لایه در مقابل سه لایه

یک فرد متوسط ​​قیمت گذاری اشتباه را مفهومی دو لایه در نظر می گیرد. این بدان معنی است که آنها معتقدند که یک قیمت بازار معین وجود دارد و سپس ارزش ذاتی امنیت یعنی دو لایه وجود دارد. آنها معتقدند که ارزش ذاتی واقعی اوراق بهادار را می توان با دقت محاسبه کرد و اوراق بهادار با قیمت نادرست را می توان کشف کرد.

با این حال، این حقیقت نیست. از آنجایی که کل موضوع ارزش گذاری یک علم ناقص است، ارزش ذاتی واقعی یک اوراق بهادار هرگز نمی توان به طور قطعی کشف کرد. در بهترین حالت، ما می توانیم تقریبی را بدست آوریم. خطای انسانی همیشه وجود خواهد داشت. یک تحلیلگر بهتر ممکن است برآورد دقیق تری از ارزش ذاتی اوراق بهادار ارائه دهد. با این حال، هنوز هم یک تخمین خواهد بود و نه ارزش ذاتی.

از این رو، یافتن اوراق بهادار با قیمت نادرست در مورد درک سه لایه یعنی قیمت بازار مظنه، برآورد ارزش ذاتی و خود ارزش ذاتی است. از این رو، در واقع دو شکاف وجود دارد که باید قبل از تصمیم گیری برای سرمایه گذاری در نظر گرفته شود.

دو شکاف:

از آنجایی که سه لایه وجود دارد و تفاوت بین هر دو لایه یک شکاف را تشکیل می دهد، دو شکاف وجود خواهد داشت. جزئیات مربوط به این شکاف ها به شرح زیر است:

    • شکاف شماره 1: قیمت گذاری نادرست بازار: این قیمت گذاری نادرست است که به دلیل سرخوشی و بدبینی موقت در بازار ایجاد می شود. سرمایه گذاران شروع به این باور می کنند که رونق یا سقوط فعلی دائمی است و سهام یا افزایش یا کاهش می یابد تا سطوح غیر واقعی. از آنجایی که این شکاف بین قیمت بازار مظنه و برآورد تحلیلگر از ارزش ذاتی است، به آن قیمت گذاری نادرست بازار می گویند. این یک ریسک شناخته شده است و از این رو می توان آن را کنترل کرد. این ناشی از احساسات موجود در بازار است.

 

    • شکاف شماره 2: قیمت گذاری اشتباه تحلیلگر: از سوی دیگر، قیمت گذاری نادرست تحلیلگر نشان دهنده این خطر است که تخمین تحلیلگر از ارزش ذاتی ممکن است خود به طور قابل توجهی با ارزش ذاتی واقعی شرکت متفاوت باشد. از آنجایی که ارزش ذاتی واقعی مشخص نیست، این یک ریسک ناشناخته است. هر تحلیلگر بهترین تلاش را برای رسیدن به ارزش گذاری صحیح انجام می دهد. با این حال، از آنجایی که عوامل زیادی دخیل هستند، این احتمال وجود دارد که ارزش ذاتی تخمین زده شده به طور قابل توجهی بالاتر یا کمتر از مقدار واقعی باشد. این یک خطر ناشناخته است و از این رو کاهش آن دشوارتر است.

 

کاهش دو شکاف:

اکنون، از آنجایی که ما می دانیم که در واقع دو نوع شکاف وجود دارد، باید درک کنیم که چگونه سرمایه گذاران حرفه ای خطرات ناشی از این شکاف ها را کاهش می دهند. برنامه های معمول کاهش به شرح زیر است:

    • مدل‌های چندگانه: اولاً، تلاش می‌شود تا به بهترین تخمین ممکن از ارزش ذاتی برسیم. برای این منظور، تحلیلگران به جای استفاده از یک مدل، اغلب از چندین مدل استفاده می کنند. ارزش گذاری های حاصل از این مدل ها ممکن است به طور قابل توجهی از یکدیگر متفاوت باشد. با این حال، تفاوت در ارزش‌گذاری‌ها سرنخ‌هایی را نشان می‌دهد که محرک‌های ارزش‌گذاری بالاتر طبق یک مدل مشخص چیست.

 

  • چند تحلیلگر: ثانیاً، برای کاهش خطر خطاهای شخص محور و انجام ارزشیابی بیشتر فرآیندی، شرکت ها اغلب از چندین تحلیلگر استفاده می کنند. تحلیلگران مختلف متفاوت فکر می کنند و نسخه خود را از چشم انداز آینده شرکت مورد نظر ارائه می کنند. این نظرات متعدد به کاهش خطر ناشناخته کمک می کند. خطر قیمت گذاری نادرست تحلیلگر همیشه وجود دارد، اما، تا حدی، این تمرین اثر آن را کاهش می دهد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *