درماندگی آموخته شده چیست و چگونه زنان را از صحبت کردن باز می دارد
این یک واقعیت شناخته شده است که اکثر سازمان ها دارای انواعی از تبعیض جنسی، نژادی، قومیتی و جنسی هستند.
در واقع، آزار و اذیت جنسی و سایر اشکال آزار و اذیت در بسیاری از سازمانها به قدری بیداد میکند که اکثر کارشناسان بر این باورند که اگر اقدامات اساسی برای مبارزه با آنها و جلوگیری از آنها صورت نگیرد، محلهای کار معاصر همچنان کانون تبعیض و آزار و اذیت خواهند بود.
یکی از مظاهر روشی که اکثر سوء استفادهکنندگان از آزار و اذیت و تبعیض رهایی مییابند، بیمیلی قربانیانشان برای شکایت از آنها است.
این تردید در بخشی از قربانیان به همان اندازه که مربوط به ترس از افراد ناتوان در برابر قدرتمندان است، به همان اندازه که با آنچه به عنوان درماندگی آموخته شده شناخته می شود، یا اصطلاحی که برای توصیف نحوه اعمال قوانین صریح و ضمنی رفتار در محیط های کاری استفاده می شود، مرتبط است. قربانیان آزار و اذیت از صحبت کردن.
برای شرکت ها کافی نیست که سیاست های سختگیرانه ضد تبعیض داشته باشند، مگر اینکه عزم یکسانی برای اجرای آنها و تضمین عدالت برای قربانیان وجود داشته باشد، مهم نیست که چه کسی سوء استفاده کننده باشد.
فرهنگ رضایت و درماندگی آموخته شده چگونه در عمل عمل می کند
بنابراین، درماندگی آموخته شده در عمل چگونه کار می کند؟ برای شروع، اکثر سازمانها محل کار خود را دارند که مردان و زنان و در این خصوص، به زنان اجازه میدهند تا نظرات خود را ارسال کنند و در مواردی که میتواند به عنوان سخنان پر بار و شوخیهای مملو از کنایه و شوخیهای جنسی با همکارانشان تعبیر شود، اغراق میکنند.
این مکالمات و شوخیها در زمان استراحت قهوه و روی کولر آبی و همچنین در اتاقکها در ساعات کاری اتفاق میافتد.
فرهنگ غالب در بسیاری از سازمان ها این است که چنین شوخی هایی بی ضرر و مظهر ضرب المثل مردان خواهند بود که نوعی رضایت ضمنی از اهداف یا قربانیان چنین شوخی هایی را با سوء استفاده کنندگان تحمیل می کنند.
در واقع، وقتی کارمندان زن فکر میکنند که شوخیکردن دیگران با آنها عادی و خوب تلقی میشود و بیشتر از آن، وقتی هیچ انتقاد واقعی علیه کارمندان مرد وجود ندارد، فرهنگ رضایت به جای استثنا تبدیل میشود.
در حالی که این بخشی از همه سازمانها است، مشکل واقعی زمانی شروع میشود که چنین زنانی خود را هدف پیشرفتهای جنسی و آزار و اذیت بر اساس جنسیت و خطوط نژادی میبینند و به دلیل فرهنگ رضایت غالب، شهامت مقابله با آن را ندارند.
چگونه روابط نامتقارن قدرت با سکوت ضمنی قربانیان ترکیب می شود
درماندگی آموخته شده جلوه های دیگری نیز دارد و در صورت افراط در آن می تواند منجر به خروج زنان کارمند از سازمان شود.
برای مثال، افراد شجاعی که در میان قربانیان صحبت میکنند و شکایت میکنند، اغلب مورد انگ میباشند و همچنین شکایات آنها توسط دیگر مقامات رد میشود.
بدتر از آن زمانی است که مدیران ارشد و حتی پرسنل منابع انسانی راهها و ابزارهایی را برای پوشاندن و انکار قربانیان پیدا کنند.
در واقع، در تجربه کاری خود، دریافتهایم که اکثر زنان کارمند بهجای صحبت کردن، آزار و اذیت را تحمل میکنند، زیرا میترسند که این موضوع بر شغل و شهرت آنها تأثیر بگذارد.
این جنبه از دست دادن شهرت در شرکتهای آسیایی که فرهنگ غالب زنان را به نقشهای ثانویه در بیشتر حوزهها تنزل میدهد، شایعتر است.
علاوه بر این، درماندگی آموخته شده نیز زمانی اتفاق میافتد که حتی کسانی که در آستانه صحبت هستند، به همکاران دلسوز خود اعتماد میکنند تا به آنها گفته شود که این در همه جا اتفاق میافتد و صحبت کردن عملی نیست.
علاوه بر این، درماندگی آموخته شده می تواند در مواردی اتفاق بیفتد که زنان و مافوق مردشان در موقعیت قدرت نامتقارن قرار داشته باشند یا به عبارت دیگر، آنها به دلیل رتبه شان بر قربانیان خود قدرت دارند.
جنبش #MeToo، دستورالعمل های Visakha و مبارزه با درماندگی آموخته شده
با این اوصاف، راههایی وجود دارد که میتوان از طریق آن با درماندگی آموختهشده مبارزه کرد و متوجه شدیم که برخی از شرکتها خط کمکی ناشناس و ثبت نامحسوس شکایات برای محافظت از هویت قربانیان دارند.
این ثبت شکایات به صورت محرمانه انجام می شود و اغلب خط کمک از کارکنانی تشکیل شده است که نسبت به قربانیان حساس و دلسوز هستند.
علاوه بر این، باید به چنین شکایاتی نیز رسیدگی شود و شهادت قربانیان باید به گونه ای ثبت شود که آنها را تحقیر نکند یا باعث رنج روحی بیشتر آنها نشود.
علاوه بر این، برخی از شرکتها کمیتههایی را برای بررسی شکایات تشکیل دادند و در سالهای اخیر، با توجه به اینکه دادگاهها اجباری تشکیل کمیته ضد آزار جنسی در مجلس را بر اساس دستورالعملهای ویساخا اجباری کردهاند، اکنون نداشتن چنین مکانیسمهایی برای جبران خسارت غیرقانونی است.
جدای از این، جنبه ای نیز وجود دارد که چگونه شرکت ها نباید شکایات را ساکت و یا سرپوش بگذارند.
به عنوان مثال، در ماههای اخیر، پس از جنبش #MeToo، مواردی مطرح شده است که مردان قدرتمند را هدف قرار داده است و در بیشتر موارد، این اتهامات صرفاً به مجازات یک سیلی بر مچ منجر شده است.
توانمندسازی و آزادسازی محل کار
در نهایت، با پیوستن بیشتر و بیشتر زنان به نیروی کار، واضح است که محل های کار باید خود را نسبت به تهدید جنسیت گرایی پنهان و آشکار حساس کنند.
علاوه بر این، با پیوستن اقلیتهای جنسی و جنسیتی به شرکتهای بزرگ، زمان آن فرا رسیده است که تبعیض بر اساس آن خطوط نیز پایان یابد.
در واقع، اگر شرکتها در مورد داشتن یک فرهنگ واقعاً رهایی بخش در محل کار جدی هستند، قربانیان باید با شجاعت و قاطعیت قدرت بیان کنند و شکایات آنها شنیده شود.
برای جمعبندی، جنبش #MeToo اسکلتهای زیادی را در کمد شرکتها بیرون آورد و وقت آن نیست که علیه سوء استفادهکنندگان اقدام کنیم.
بدون نظر