دولت های اروپایی اقدامات متعددی را انجام داده اند تا اطمینان حاصل کنند که یک بحران اقتصادی دیگر در این قاره رخ ندهد. چندین کشور اروپایی ریاضت اقتصادی را در پیش گرفته اند. در نتیجه، کاهش شدید مخارج و کشورها با کسری مالی کمتر از 3 درصد تولید ناخالص داخلی مواجه شده است. تمام جهان از تلاش های دولت برای تحت کنترل درآوردن بحران تمجید کرده اند. با این حال، نادرست است که بگوییم اقتصاد اروپا هنوز در برابر رکود مقاوم است.

بزرگترین تهدید برای اقتصاد اروپا در حال حاضر ناشی از سیستم بانکی ناپایدار آن است. کل سیستم بانکی بیش از 291 درصد تولید ناخالص داخلی است. از این رو، اگر اجازه داده شود که این مشکل بی سر و صدا رشد کند، نتایج برای کل قاره اروپا فاجعه بار خواهد بود.

در این مقاله نگاهی دقیق تر به برخی از دلایل بی ثباتی سیستم بانکی اروپا خواهیم داشت.

افزایش هزینه های انطباق

طعنه آمیز است که اقداماتی که برای تضمین ثبات نظام بانکی انجام شده است، از عوامل اصلی بی ثباتی آن است. طیف گسترده ای از اقدامات انطباق در سیستم بانکی اروپا پس از سقوط سال 2008 معرفی شده است. هدف از این اقدامات اطمینان از سلامت نظام بانکی است. با این حال، مشکل این است که افزایش انطباق به معنای افزایش هزینه های انطباق نیز است. از این رو، اشکال مختلف انطباق که توسط نهادهای ملی و فراملی در اروپا تحمیل شده است، تا 4 درصد از کل درآمد بانک ها را تشکیل می دهد. این هزینه ها به طور پیوسته در حال افزایش است و انتظار می رود به 10٪ از کل درآمد برسد. چنین هزینه های بالای انطباق، حفظ و بقای بانک ها را در صورت هرگونه شوک خارجی دشوار می کند. از این رو،

تامین سود

بخش قابل توجهی از پولی که توسط بانک های اروپایی کنترل می شود به دولت های ملی قرض داده شده است. بانک های اروپایی بزرگترین دارندگان اوراق قرضه ملی در کل قاره هستند. مشکل این است که به نظر می رسد ارزش این اوراق به طور مصنوعی متورم شده است. در چند سال گذشته، بانک مرکزی اروپا به سرعت عرضه پول را افزایش داده است. بیشتر این پول تازه ایجاد شده به سهام، اوراق قرضه و سایر طبقات دارایی راه پیدا کرده است. از این رو، ارزش فعلی اوراق قرضه متورم به نظر می رسد. در نتیجه، علامت سود بازار که توسط بانک ها ثبت می شود نیز متورم می شود. از این رو، در نهایت، ارزش گذاری بانک ها که بر اساس این سودها به دست آمده است نیز متورم است. بنابراین، سرمایه گذاران باید نگاه دقیق تری به صورت سود و زیان و ترازنامه داشته باشند تا قدرت تک تک بانک های اروپایی را تعیین کنند.

منحنی بازده کوتاه شده

سیاست نرخ بهره صفر که توسط بانک مرکزی اروپا دنبال می‌شود، به سودآوری بانک‌های محلی آسیب می‌زند. این به این دلیل است که بانک ها با استقراض کوتاه مدت با نرخ بهره پایین و تامین مالی بلندمدت با نرخ بهره بالا درآمد کسب می کنند. با این حال، در حال حاضر هر دو نرخ بهره کوتاه مدت و بلند مدت بسیار نزدیک به صفر هستند. از این رو، سودی در قالب حاشیه سود خالص به دست نمی آید.

افزایش نرخ ورشکستگی

بانک مرکزی اروپا نرخ بهره را ناچیز نگه داشته است. نرخ بهره در طول دوره تقریباً 0 درصد باقی مانده است. از این رو، تعداد مشاغلی که با ورشکستگی مواجه هستند، بسیار کم است. نرخ های بهره پایین به این معناست که بیشتر وام گیرندگان می توانند به پرداخت وام های خود ادامه دهند. با این حال، از آنجایی که فدرال رزرو به شدت در حال افزایش نرخ های بهره در آمریکا است، انتظار می رود بانک مرکزی اروپا نیز به زودی از این روند پیروی کند. همچنین سیاست نرخ سود صفر نمی تواند برای مدت طولانی ادامه یابد. از این رو، نرخ بهره افزایش می یابد. با این حال، افزایش نرخ بهره نیز به معنای افزایش پرداخت ها خواهد بود. این امر منجر به ورشکستگی‌های بیشتر می‌شود و به نرخ بالای دارایی‌های غیرعملکردی (NPA) در اروپا می‌افزاید. لازم به ذکر است که مجموع NPA فعلی تا بیش از 30 درصد از ارزش خالص تمام بانک های اروپایی است. این وضعیت زمانی است که دارایی خالص اغراق شده است، و NPA ها رانده شده اند. با توجه به شرایط بحرانی، بانک‌های اروپایی در وضعیتی نامطمئن قرار دارند و احتمالاً در کمترین زمان به زیر آب خواهند رفت.

بازار از قبل می داند

سهام اکثر بانک های اروپایی بسیار کمتر از ارزش دفتری خود معامله می شوند. به طور متوسط، ارزش سهام حدود 50 درصد از ارزش دفتری دارایی های نگهداری شده توسط بانک است. در تئوری، این به معنای فرصت آربیتراژ است. برخی از سرمایه‌گذاران کل بانک را می‌خریدند و سپس بدهی‌های آن را تکه تکه برای کسب سود می‌فروشند. با این حال، این اتفاق نمی افتد! این به این دلیل است که سرمایه گذاران از قبل می دانند که دفاتر بانک ها بسیار بدتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.

همچنین، این یک واقعیت شناخته شده است که بانک ها در اتحادیه اروپا ارتباط نزدیکی با دولت دارند. آنها بزرگترین وام گیرندگان دولت هستند. در حالت ایده آل، کشورها به کمک بانک های اروپایی بیایند. با این حال، ملت ها خودشان در معرض خطر مالی هستند. در واقع کاهش شدید قیمت اوراق قرضه دولتی و مواجهه عظیم بانک ها با این اوراق همان چیزی است که در نهایت منجر به سقوط بیشتر بانک ها می شود.

به طور خلاصه، بانک های اروپایی به دلایل مختلف در موقعیتی نامطمئن قرار دارند. این دلایل باید به دقت بررسی شود تا از تکرار سال 2008 مانند فاجعه جلوگیری شود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *