رئیس جمهور رونالد ریگان زمانی گفته بود که «دولت بزرگ راه حل مشکل نیست. در واقع، مشکل دولت بزرگ است؟» این خط به طور قابل توجهی برای وضعیت فعلی پیرامون بحران بدهی دانشجویان قابل استفاده است. بحران بدهی دانشجویان در ایالات متحده به ابعاد حماسی رسیده است. ارزش کل وام های معوقه تریلیون ها دلار است. بیش از 10 درصد از این وام ها با وجود اینکه نرخ های بهره در پایین ترین حد تاریخی هستند، معوق هستند. اگر نرخ بهره افزایش یابد، تعداد بیشتری از این وام ها بد می شوند. از این رو، منصفانه است که بگوییم وام های دانشجویی یک بحران بدهی سیستماتیک در ایالات متحده ایجاد می کند.
سال هاست که آموزش ستون فقرات اقتصاد آمریکا بوده است. واقعیت این است که در وهله اول نباید آنقدر گران باشد. از زمانی که دولت شروع به دخالت در تامین مالی وام های دانشجویی کرد، هزینه های آموزش افزایش یافته است. برخلاف هر وام دیگری، دانشآموزان مجبور نیستند هنگام دریافت وام، ابزار بازپرداخت را نشان دهند. بنابراین، عملا هیچ راهی برای اطمینان از بازپرداخت وام در آینده وجود ندارد.
سیاست های دولت اعطای وام را به تقریباً هر دانشجویی که درخواست می کند اجباری کرده است. به همین دلیل است که بسیاری از جوانان که هیچ اطلاعی از نوع بار مالی که هر ساله بر دوش می کشند را ندارند. در حال حاضر بسیاری از جوانان و سالمندان با انباشت وام های دانشجویی دست و پنجه نرم می کنند. به همین دلیل است که این وام ها به یک دستور کار سیاسی تبدیل شده است.
بار دیگر، دولت به جای اینکه مشکل را ریشه ای حل کند، راه ها و روش هایی را برای رایگان کردن تحصیلات دانشگاهی پیشنهاد می کند. چنین حرکتی مشکل را حل نمی کند، بلکه آن را تشدید می کند. در این مقاله، ما نگاهی دقیقتر به گزینههای سیاستی خواهیم داشت که برای رایگان کردن تحصیلات دانشگاهی نادیده گرفته میشوند تا بفهمیم چرا این سیاستها ناقص هستند:
چشم پوشی از شهریه و بخشودگی بدهی
محبوب ترین سیاستی که پیشنهاد می شود، چشم پوشی کامل از هزینه های تحصیل در آمریکا است. با توجه به این واقعیت که تحصیلات دانشگاهی در حال حاضر گران است، این امر برای مالیات دهندگان آمریکایی هزینه زیادی دارد. سناتورهای دموکرات همچنین پیشنهاد کرده اند که 50000 دلار از هر وام دانشگاهی معوقه در ایالات متحده حذف شود. این سیاست بسیار سخاوتمندانه احتمالاً 1.6 تریلیون دلار در سال برای مالیات دهندگان آمریکایی هزینه خواهد داشت! مشکل این سیاست این است که اولاً بدهی آمریکا را از پشت بام می فرستد. ثانیاً این سیاست علت اصلی را حل نخواهد کرد. پول فراوان، تحصیلات دانشگاهی را گران کرده است. دولت به جای سهمیه بندی پولی که به دانشگاه ها داده می شود، عرضه نامحدود پول به همین دانشگاه ها را پیشنهاد می کند. در صورت رعایت این سیاست،
مالیات در وال استریت
دولت دوست دارد رابین هود را بازی کند زیرا این به ایجاد تصویری مثبت کمک می کند که مزایای سیاسی آشکاری دارد. سناتورهای زیادی هستند که می گویند پیشنهاد ارائه آموزش رایگان از نظر درآمدی بی طرف خواهد بود. آنها می گویند که پول این وام ها از طریق مالیاتی که بر فعالیت های سفته بازی در وال استریت وضع می شود، تامین می شود.
چنین سیاست هایی با این تصور عمومی که مردم در وال استریت پول مازاد دارند و بنابراین پول باید از آنها گرفته شود، بازی می کند. واقعیت این است که تک تک مالیات دهندگان، حتی افراد فقیر، پول خود را در وال استریت سرمایه گذاری می کنند. پول موجود در حساب های 401(k) و بازنشستگی به وال استریت بازگردانده می شود. از این رو، اگر مالیاتی بر معاملات وال استریت اعمال شود، هنوز هم تعداد زیادی از پرسنل فقیر و متوسط پرداخت می شود. همچنین وال استریت تمام پول را برای خود نگه نمی دارد. در عوض، وال استریت تنها مکانیزمی برای انتقال پول از پس انداز کنندگان به سرمایه گذاران است. بنابراین، در صورت اعمال مالیات بر این فرآیند، تعداد سرمایه گذاری ها کاهش می یابد. تعداد کمتری از شرکت ها بودجه دریافت خواهند کرد و روند ایجاد شغل تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. یک بار دیگر، این به جای حل مشکل، آن را تشدید می کند.
معکوس کردن کاهش مالیات
پیشنهاد دیگری که توسط دموکرات ها پیشنهاد شده است این است که کاهش مالیاتی که پس از قانون 2017 توسط دونالد ترامپ ارائه شده است، لغو شود. بار دیگر، این یک مشکل برای طبقه متوسط خواهد بود. طبقه متوسط دریافت کننده معافیت های مالیاتی و همچنین افزایش حقوق به دلیل معافیت های مالیاتی بود که شرکت ها دریافت می کردند. اگر این کاهش مالیات لغو شود، بسیاری از خانواده های طبقه متوسط بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد. مشکل این سیاست این است که همه مردم را مجبور میکند تا سهمی غیرارادی داشته باشند تا تنها تعداد انگشت شماری از مردم سود ببرند. بسیاری از این مالیات دهندگان نتوانسته اند خودشان در کالج شرکت کنند. با این حال، دولت آنها را مجبور به پرداخت هزینه می کند تا افراد دیگر بتوانند در کالج شرکت کنند. این آشکارا ریاکارانه و کنایه آمیز است.
واقعیت این است که قرار نیست تحصیلات دانشگاهی رایگان باشد. در عوض، قرار است قیمت مناسبی داشته باشد تا افراد طبقه متوسط بتوانند آن را بخرند. همچنین، کالج ها باید دارای موقوفاتی باشند که در آن دانشجویان شایستگی نیز بتوانند به همان مؤسسات آموزشی دسترسی داشته باشند . هدف آموزش با قیمت مناسب را می توان با حداقل دخالت دولت برآورده کرد. بدیهی است که ایده ریختن پول روی مشکل آموزش و پرورش برای از بین بردن آن شکست خورده است و بنابراین باید کنار گذاشته شود.
بدون نظر