چرا قوهای سیاه ما را کور می کنند؟
چه یک فرد یا تصمیم گیرنده در یک شرکت بزرگ، یا یک سیاست گذار مسئول برنامه ریزی برای کشورها، این یک واقعیت است که پیش بینی در زمان حاضر بسیار دشوار شده است.
در واقع، این واقعیت که کسبوکارهای بزرگ و ملتها به طور یکسان متوجه میشوند که هر برنامهای که برای آینده انجام میدهند فوراً با رویدادها و اتفاقات در حال تغییر در تضاد و مغایرت است.
در حالی که این می تواند عواقب شدیدی از نظر ناتوانی در آینده نگری داشته باشد و بنابراین، با آنچه که کارشناس معروف مدیریت، نیکلاس طالب، از آن به عنوان “قوهای سیاه” یاد می کند، “کور” شود، همچنین می تواند اثرات فوری تری مانند ورشکستگی شرکت ها داشته باشد. و تلفات جانی در کشورهایی که قادر به پیش بینی بلایای طبیعی و انسانی نیستند.
ستاره شناسان و اتاق های فکر
در رگهای سبکتر، بسیاری از ما روشی را دیدهایم که طالعشناسان در زمانهای اخیر برای افرادی که مشتاقند بدانند آینده چه چیزی در انتظارشان است، بسیار محبوب شدهاند.
همچنین، شرکتهای بیشماری را نیز مشاهده کردهایم که به مشاوران و کارشناسان مدیریت روی آوردهاند تا به آنها در مسیریابی آینده کمک کنند.
جدای از این، ما همچنین از دید سیاستگذارانی که میزبان کنفرانس های منظم در مورد چگونگی برنامه ریزی برای آینده و تسلط بهتر بر زمان حال با نگاه کردن به گذشته هستند، آگاه هستیم.
همگرایی جهانی شدن و فناوری پیش بینی را دشوار می کند
بنابراین، دلایل این شکست کلی در پیشبینی و برنامهریزی برای آینده چیست؟ پاسخ در همگرایی جهانیسازی، فناوری و مدلهای ما برای ارزیابی ریسک نهفته است که در آن هر یک از این عوامل به یکدیگر وارد میشوند و منجر به رویدادهای پرخطر و سناریوهای طوفان کامل میشوند که همه را گیج میکند.
به عنوان مثال، اکثر کارشناسان پیش بینی کردند که هیلاری کلینتون برنده ریاست جمهوری خواهد شد و در عوض، برعکس این اتفاق افتاد. به همین ترتیب، اکثر کارشناسان پیشبینی کردند که همهپرسی برگزیت منجر به رای منفی خواهد شد و همانطور که میدانیم برعکس این اتفاق افتاد.
بنابراین، ما معتقدیم که باید با بررسی دلایل و عواملی که برنامه ریزی ما را از بین می برد، رویکرد بهتری برای پیش بینی وجود داشته باشد.
جهانی شدن و بومی سازی
برای شروع، جهانی شدن جهان را به اندازه ای یکپارچه و به هم پیوسته ساخته است که آنچه در بخشی از کره زمین اتفاق می افتد بر سایر نقاط جهان تأثیر می گذارد. با توجه به این واقعیت که بیشتر شرکت ها بر اساس جهانی شدن فعالیت می کنند، واضح است که آنچه در ایالات متحده و اروپا اتفاق می افتد تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر شرکت های مستقر در آسیا دارد.
به عنوان مثال، بخش تولید در چین و صنعت فناوری اطلاعات (فناوری اطلاعات) در هند هر دو تحت تأثیر انتخاب رئیس جمهور ترامپ و جریان بیدرنگ اطلاعات از زمان انتخابات با همه غیرقابلپیشبینیبودن و عدم قطعیت مطابق با ولتاژ بالا قرار گرفتند. مسابقه کریکت که “به سیم می رود”.
بنابراین، در دنیای جهانی شده، تصمیم گیرندگان باید در پیش بینی و واکنش نسبت به رویدادها و اتفاقات در سراسر جهان جلوتر از منحنی باشند.
فناوری شتاب دهنده
در مرحله بعد، فناوری به قدری جهان را شتاب داده است که نیاز به پاسخ های بلادرنگ به رویدادهای سیال و دائماً در حال تغییر جهان است.
نکته کلیدی در مورد فناوری این است که در چند دهه اخیر، افزایش تصاعدی در قدرت محاسباتی و استفاده شتابان از فناوری باعث شده است که گوشیهای هوشمند در دهه 1960 قدرت محاسباتی ابررایانهها را داشته باشند و از این رو، با همه این قابلیتها در دست شخص ( به معنای واقعی کلمه و همچنین استعاره)، برای همه عادی شده است که زندگی خود را سریع و سریع ببینند.
برای شرکتها، واضح است که برنامهریزیهایی که برای سال آینده انجام میدهند، اغلب در کوتاهمدت بیهوده میشوند، زیرا فناوری به حدی سرعت میگیرد که تغییرات با سرعت سرسامآوری اتفاق میافتد و رویدادهای بلادرنگ اغلب تصمیمگیرندگان را غافلگیر میکند.
ما به یک رویکرد جدید برای ریسک نیاز داریم
سوم، و شاید مهمترین جنبه در اینجا این است که ما به یک رویکرد جدید برای اندازهگیری ریسک نیاز داریم، زیرا مدلهای موجود قدیمی هستند و به هدفی که برای آن در نظر گرفته شدهاند، عمل نمیکنند.
به عنوان مثال، ما اکنون باید جهانی شدن، فناوری، رسانه های جدید و قدیمی، جمعیت شناسی و رویدادهای محلی را در ماتریس های ریسک فاکتور بگیریم تا تسلط بهتری بر زمان حال داشته باشیم و نسبت به آینده مطمئن باشیم.
در واقع، تلاقی جهانی شدن با بومی سازی و تلاقی فناوری با نابرابری، و تلاقی جمعیت شناسی و سیاست، همه عواملی هستند که باید در برنامه ریزی ها و مدل های ما وارد شوند، باید مبنای پیش بینی ها قرار گیرند.
صدای صحبت کردن سیگنال ها را بشنوید و سیگنال ها را از نویز جدا کنید
بنابراین، آینده متعلق به کسانی است که می توانند «صدای سیگنال ها را بشنوند» و رویدادهای آینده را شهود کنند و حس کنند که باد از کدام طرف می وزد.
این یک درس مهم نه تنها برای شرکت ها، بلکه برای افراد نیز در صورتی است که باید تصمیمات شغلی عاقلانه و همچنین تصمیمات شخصی مهمی اتخاذ کنند. در واقع، این واقعیت که ما علاوه بر درک نحوه عملکرد فناوری، باید «سیگنالها را از نویز» جدا کنیم به این معنی است که تا زمانی که درک نکنیم به کجا میرویم، به همان جایی که شروع کردهایم ختم میشویم.
در نهایت، تصمیم گیرندگان در همه جا برای تصمیم گیری آگاهانه در مورد آینده، لزوماً باید عوامل بسیار محلی را همراه با سیاست در نظر بگیرند. دیگر تنها تمرکز بر روی جهانی یا محلی کافی نیست و باید دید وسیع تری داشت. علاوه بر این، تا زمانی که ریسک های سیاسی را فاکتور نکنیم، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم برای آینده برنامه ریزی کنیم و از زمان حال آگاه باشیم.
بدون نظر