صندوقهای پوشش ریسک در بین تمام طبقات دارایی در نظر گرفته میشوند. تقریباً همه صندوق های تامینی را ماهیت کاملاً سفته بازانه می دانند. به این واقعیت اضافه کنید که کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) فقط به افراد دارای ارزش خالص معتبر اجازه می دهد تا در چنین صندوق هایی سرمایه گذاری کنند و آنها مشکوک تر به نظر می رسند.
صندوق های تامینی به شکننده بودن شهرت دارند و به دلایل خوبی این کار را انجام می دهند . در یک بازه زمانی کوتاه 20 ساله، بازار شاهد افزایش بسیاری از صندوقهای تامینی به موقعیتهای برجسته بوده است که بعداً سقوط میکنند. میانگین عمر یک صندوق تامینی 7 سال است! این بسیار کمتر از میانگین عمر یک شرکت است.
واضحترین دلیلی که برای این افت مالی صندوقهای تامینی ارائه میشود این است که این صندوقها اهرم زیادی دارند. با این حال، تحقیقات بسیاری از دلایل غیرمالی را در پشت شکست این صندوق ها آشکار کرده است. در این مقاله، برخی از ایرادات عملیاتی که باعث شکست صندوق های تامینی می شود را بررسی می کنیم .
مدیران ستاره
بارزترین نقص عملیاتی وجود مدیران صندوق ستاره است. اینها معمولاً افرادی هستند که قبلاً برای غولهای جهانی کار کردهاند و اکنون شرکای صندوق تامینی یا حداقل بخشی از مدیریت ارشد آنها هستند. بنابراین چنین صندوقی سازمانی نیست که سرمایه گذاری را جذب کند. در عوض، این مدیر است که این سرمایهها را جذب میکند. بنابراین در چنین سناریویی اگر مدیر به دلایل خاصی از سازمان خارج شود، سرمایه گذاران نیز چنین می کنند. بسیاری از صندوقها یک شبه برداشتهای هنگفتی را مشاهده کردهاند، زیرا مدیران ستاره از در خارج شدند. این همان چیزی است که باعث شده این صندوق ها مدیران ستاره کمتری را استخدام کنند. یا شروع به مطالبه غرامت بیشتر و بالاتر می کنند یا به سادگی ترک می کنند و باعث سقوط صندوق می شوند.
بازاریابی اشتباه
تجارت صندوق های تامینی مستعد بازاریابی ضعیف است. البته، تیم بازاریابی اهدافی را برای رسیدن به اهداف دارد و تاکتیکهای فشار بالا به کار گرفته میشود. اما اغلب، این صندوق به نوع نامناسبی از سرمایه گذاران فروخته می شود. یک صندوق تامینی نیز مستعد چرخه های بازار است و با توجه به اهرمی که آنها به کار می گیرند، تأثیر این چرخه ها ممکن است عمیقاً در چنین صندوق هایی احساس شود.
با این حال، تیم بازاریابی اغلب تصویری نادرست در مقابل سرمایه گذاران ترسیم می کند. آنها ادعا می کنند که نوعی مکانیسم نظارت بر ریسک را ایجاد کرده اند که در آن می توانند حداکثر بازدهی را با حداقل نزولی ارائه دهند. این امر طبقه اشتباهی از سرمایه گذاران را جذب می کند که در اولین نشانه مشکل صندوق را ترک می کنند.
صندوق سرمایه گذاری ریسکی است. این برای افرادی است که اشتهای چنین خطری را دارند. فروش آن به افراد ریسک گریز تنها به محض اینکه صندوق دچار رکود شود، باعث برداشت بی رویه می شود.
عملیات انجام شده ضعیف
در بسیاری از موارد، کل شرکت توسط یک مدیر سابق صندوق اداره می شود. چنین افرادی در انتخاب سهام مناسب که حداکثر بازدهی را به آنها می دهد عالی هستند. با این حال، چنین وجوهی در کنترل هزینه های روزانه انجام شده خوب نیستند. همچنین، چنین وجوهی در ارزیابی استفاده از فناوری و ایجاد بهبود فرآیند که منجر به کاهش هزینه ها و بهره وری بالاتر می شود، خوب نیستند.
به همین دلیل است که بسیاری از صندوقهای تامینی بازدهی خوبی کسب میکنند، اما هزینههای عملیاتی آنها سود آنها را میبلعد. بسیاری از سرمایه ها قبلاً طعمه این امر شده اند. به همین دلیل، امروزه اکثر صندوق های تامینی، مدیران حرفه ای را برای مدیریت عملیات روزانه خود استخدام می کنند. صندوق های تامینی در مورد انتخاب سرمایه گذاری های مناسب هستند. با این حال، مانند هر تجارت دیگری، آنها نیز باید هزینه های خود را تا حد امکان تحت کنترل داشته باشند.
عدم مشارکت
بسیاری از صندوقهای تامینی شکست خورده دریافتهاند که مشارکتهای مناسب ممکن است راز بقا را در خود داشته باشند. صندوق های تامینی بر اساس ادراک بازاریابی می شوند. بنابراین، اگر یک صندوق تامینی باید زنده بماند و رشد کند، باید مشارکت درستی را با تحلیلگرانی که چنین برداشتهایی را شکل میدهند، ایجاد کند.
همچنین، شرکت های بزرگ مانند JP Morgan Chase، Bank of America و Credit Suisse نام های تجاری خود را در ازای کارمزد در اختیار این صندوق ها قرار می دهند. ایجاد اتحاد با این شرکت های بزرگ نیز درک وجوه را بهبود می بخشد. این عوامل همراه با عملکرد ثابت می تواند به صندوق کمک کند تا برای مدت طولانی سرپا بماند.
قیمت گذاری دیفرانسیل
در نهایت، بسیاری از صندوق ها از قیمت گذاری متفاوت برای مشتریان خود استفاده می کنند. آنها یک مجموعه کارمزد و کمیسیون را از مشتریان خاصی دریافت می کنند. با این حال، زمانی که سرمایه گذاری های بزرگ انجام می شود، تخفیف قابل توجهی به سرمایه گذاران ارائه می شود.
سرمایه گذاران کوچکتر بر این باورند که این ناعادلانه است و بسیاری از آنها سازمان را ترک می کنند زیرا نمی خواهند به سرمایه گذاران بزرگ اجازه استفاده ناعادلانه را بدهند. این خط فکری توسط افرادی پشتیبانی میشود که معتقدند بزرگتر بودن لزوماً مساوی نیست بهتر است و نشان میدهد که صندوق نباید کورکورانه به دنبال سرمایهگذاریهای بیشتر باشد، زیرا ممکن است منجر به بازدهی کمتر از حد مطلوب برای همه طرفها شود.
مشکل جبران خسارت
صندوق های تامینی اغلب به دلیل پرداخت بیش از حد به کارکنان خود مورد انتقاد قرار می گیرند. با این حال، این حقوق های هنگفت انتخابی نیست که چنین صندوق هایی انجام دهند. در عوض، آنها یک اجبار هستند. اگر صندوق ها خیلی کمتر پرداخت کنند، بسیاری از کارمندان از این وجوه صرف نظر می کنند، سرمایه گذاری های خود را شروع می کنند که باعث می شود وجوه بسیار بیشتر از هزینه پرداخت پاداش به آنها باشد.
استراتژی پرداخت حداقل حقوق به کارکنان به منظور به حداکثر رساندن بازده سهامداران منجر به سقوط بسیاری از صندوق ها شده است.
بدون نظر