پرزیدنت ترامپ در مورد مزایای سیاستی که اشتغال را افزایش می دهد بوق و کرنا کرده است. سیاست او بر ایجاد اشتغال بیشتر در آمریکا متمرکز است. موفقیت او بر حسب تعداد مشاغلی که در زمان ریاست جمهوری ایالات متحده ایجاد خواهد کرد یا نتواند ایجاد کند سنجیده می شود.
تعیین چنین اهدافی مشکل دارد. یک هدف اشتباه شما را در مسیر اشتباه قرار می دهد. مانند تلاش برای کاهش وزن بدون توجه به تغذیه. وضعیت شما بدتر از جایی که شروع کرده اید خواهید بود. با این حال، در طول اعصار، چندین سیاستمدار بارها و بارها به میدان آمده اند و وعده مشاغل بیشتر را داده اند. مردم هر بار به نوعی کوبیده می شوند و به این سیاستمداران رای می دهند تا به قدرت برسند. در این مقاله متوجه خواهیم شد که چرا مسابقه دیوانهوار برای ایجاد مشاغل بیشتر و بیشتر یک هدف بد است.
منطق پیچیده
رؤیایی که برای تودهها عرضه میشود این است که مشاغل بیشتر به معنای دستمزد افراد بیشتر است. دستمزدهای بیشتر نشان می دهد که مردم بیشتر از درآمد قابل تصرف خود را صرف خرید کالاها و خدمات می کنند. این امر باعث افزایش مقدار کل کالاها و خدمات تولید شده می شود. این منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی می شود و به طور کلی برای اقتصاد خوب است. از این رو، افزایش تعداد مشاغل راه مطمئنی برای افزایش رشد اقتصادی کشور است.
مشکل این منطق
مشکل این منطق این است که تولید ناخالص داخلی به عنوان رشد تعریف می شود. تولید ناخالص داخلی صرفاً به معنای هزینه بیشتر است. افزایش تولید ناخالص داخلی لزوماً وضعیت اقتصادی را بهتر نمی کند. هر شغلی که توسط دولت ایجاد می شود نیاز به هزینه دارد. بیشتر اوقات، این پول با بهره قرض گرفته می شود. از این رو توزیع بیهوده این سرمایه ها امروزه باعث ایجاد شغل می شود. با این حال، زمانی که پرداخت بهره باید انجام شود، تولید ناخالص داخلی به میزان بیشتری کاهش می یابد.
اشتغال را می توان به راحتی افزایش داد
اگر دولت باشید ایجاد اشتغال آسان است. ابتدا باید از مردم مالیات بگیرید و مجموعه ای از پول ایجاد کنید که بتوان از آن برای کارهای عمومی استفاده کرد. هنگامی که این مخزن پول ایجاد شد، سیاستمداران پروژه هایی را ارائه می کنند که بیشترین تأثیر را دارند. سیاست همه چیز در مورد تئاتر است. هر چه قدرت اقتصادی بیشتر باشد، احتمال دارد در دفعه بعد رای بیشتری به دست بیاید. با این حال، باید به دقت مشاهده کرد، آنچه اتفاق افتاده است صرفاً توزیع مجدد ثروت است که سیاستمداران کاهش زیادی در این روند دارند. کمی عقل سلیم می خواهد که ببینیم حفر خندق به نام دولت با ایجاد اشتغال، ثروت ایجاد نمی کند. ثروت واقعی با افزایش کارایی کارگران و ایجاد خروجی بیشتر و بیشتر با ورودیهای کوچکتر ایجاد میشود.
ثروت واقعی نه بیشتر شغل
مشکل تئاتر سیاسی این است که افرادی که روی مشاغل و پل هایی که ساخته می شوند به وضوح قابل مشاهده هستند. از سوی دیگر، مالیات بر پول، درآمد کمتری برای مردم باقی می گذارد. در نتیجه کارخانههای ساخته نشده، کالاها و خدماتی که تولید نمیشوند توسط مردم دیده نمیشوند. تولید ثروت واقعی در نتیجه دخالت دولت در امور اقتصادی کشور با مشکل مواجه شده است.
کاهش منابع واقعی
همانطور که قبلاً در این مقاله دیدیم، منابع از دست افراد مولد به دست افراد غیرمولد منتقل می شود. به نام ایجاد اشتغال به افراد مشاغلی داده می شود که با استفاده از فناوری یا در موقعیت جغرافیایی متفاوت می توان آنها را بهتر انجام داد. این چیزی نیست جز دور برگردان ترین راه برای ایجاد اشتغال اجباری. این مسیر دوربرگردان همچنین منجر به هدر رفت و کاهش منابع طبیعی کمیاب می شود. فعالیت اقتصادی باید انجام شود زیرا سودمند است. نباید انجام شود زیرا اشتغال بیشتری ایجاد می کند. همچنین، فعالیتهایی که اشتغال بیشتری ایجاد میکنند، کار فشرده و در نتیجه گران هستند. اگر افزایش دستمزدها با افزایش تورم بیش از حد جبران شود، ایجاد اشتغال بیشتر چیست؟ از مزایای مشاغل جدید فقط عده کمی بهره مند خواهند شد، در حالی که خطرات تورم باید بر عهده همه باشد.
چرا بازار آزاد خوب است
بازارهای آزاد بهترین مکانیسم را برای تعیین نرخ دستمزد فراهم می کنند. هر فرد با توجه به تلاشی که میخواهد انجام دهد یا مهارتی که دارد، دستمزد دریافت میکند. بیکاری زمانی توسط سیاست های دولت ایجاد می شود که اصرار دارند شغل در یک مکان خاص ایجاد شود یا حداقل دستمزد مشخصی رعایت شود. هنگامی که چنین اقداماتی ارائه می شود، دولت چانه زنی می کند تا برای یک گروه ذینفع خاص بیشتر از آنچه واقعاً استحقاق آن را دارد، دریافت کند.
به طور خلاصه، اشتغال از عوارض فعالیت اقتصادی است. پیگیری آن به عنوان هدف اولیه منجر به عواقب وحشتناکی می شود! تعداد افرادی را در نظر بگیرید که اگر رایانه در ادارات ممنوع می شد، می توانستیم استخدام کنیم! همچنین تعداد افرادی که در صورت جایگزینی ماشین آلات با کار یدی می توانستند استخدام شوند! با این حال، این ایده کاملاً مضحک به نظر می رسد. این شبیه بازگشت به زندگی در غارها است. هدف اشتغال کامل نباید مستقل از بهره وری نیروی کار دنبال شود. افزایش اشتغال تنها زمانی خوب است که با افزایش بهره وری نیروی کار همراه باشد.
بدون نظر