“هیچ چیز به اندازه ایده ای که زمان آن فرا رسیده است قدرتمند نیست.” -ویکتور هوگو. هوگو در مورد اینکه چگونه بازاریابی عصبی قرار است آینده تجربه مشتری را متحول کند و در عین حال شکاف تجربه را با قدرت هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و اینترنت اشیا کاهش دهد، صحبت نکرد.
به طور مشخص.
اما این احساس هنوز هم صادق است.
هر چه دانشمندان علوم اعصاب بیشتر در مورد مغز بیاموزند، روانشناسان اجتماعی بیشتر در مورد رفتار مصرف کننده درک می کنند و هر چه بازاریابان بتوانند این بینش ها را برای برندسازی و ایجاد اعتماد مشتری به کار ببرند، زمان درک قدرت بازاریابی عصبی نزدیک تر می شود.
برندسازی موفق به ارتباط عاطفی متکی است
همانطور که اقتصاد تجربه تغییر می کند ، برندسازی موفق به طور فزاینده ای با درگیر کردن ارزش های مشتری و ارتباط عاطفی تعریف می شود. بینشهای بازاریابی عصبی برای بیش از 80 درصد شرکتهایی که قصد دارند عمدتاً یا کاملاً بر اساس تجربه مشتری رقابت کنند، ارزش بیشتری پیدا میکند.
این جاهطلبیها را با واقعیت خشن شکاف تجربه ترکیب کنید، جایی که 86 درصد از شرکتها بر این باورند که تجربیات عالی برای مشتری ارائه میکنند در حالی که تنها 8 درصد از مشتریان همین احساس را دارند و چالش به فرصت تبدیل میشود.
دریافت درک واقع بینانه از ادراک و رفتار مشتری، نوآوری مسئول بسته شدن شکاف تجربه را هدایت می کند. به راحتی می توان فهمید که چرا پیش بینی می شود بازار و تقاضای فناوری بازاریابی عصبی تا سال 2023 و پس از آن به طور پیوسته رشد کند .
بازاریابی عصبی چیست؟
بازاریابی عصبی مطالعه علمی نحوه واکنش مغز به برندسازی و تبلیغات است.
بازاریابی عصبی از بینش های زیر استفاده می کند:
- علوم اعصاب
- اقتصاد رفتاری
- روانشناسی اجتماعی
این بینش ها برای اندازه گیری و بهبود اثربخشی جنبه های مختلف بازاریابی، از جمله:
- طراحی محصول
- نام تجاری
- شیوه های بازاریابی
اگر بتوانید نمایش نور عصبی را هنگام تعامل مشتریان با برند شما مشاهده کنید؟ اگر بتوانید دقیقاً ببینید که مصرفکنندگان به کمپینهای بازاریابی، تیمهای فروش، و نمایندگان خدمات مشتری شما – یا هر جنبهای از کسبوکار شما چگونه واکنش نشان میدهند، چه؟ وقتی با دوستان خود در مورد شرکت شما صحبت می کنند، چه مناطقی از مغز آنها روشن می شود؟
درک عمیق و همدلی با مشتریان شما را قادر می سازد رفتار آنها را با دقت بیشتری پیش بینی کنید و بهترین تجربیات ممکن را برای مشتریان ارائه دهید.
بازاریابی عصبی بزرگتر از ایجاد تبلیغات جذاب و نشانه های قانع کننده است. بینش های به دست آمده از رفتار انسانی را می توان در سراسر سازمان شما به کار برد، از دستیابی به همسویی اجرایی گرفته تا ارتباطات متقابل قوی تر و همکاری و بهبود تجربه کارمندان و مشتریان.
آینده شغلی خود را اثبات کنید: 7 راه برای بهبود هوش هیجانی
هوش هیجانی چیزی است که انسان ها را از هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و الگوریتم ها متمایز می کند. هوش هیجانی را بهبود بخشید و آینده شغلی خود را ثابت کنید.
روانشناسی، عصب شناسی و بازاریابی وارد یک بار می شوند…
جز این که شوخی نیست اگر تغییراتی از آن خط آغازین در ذهن شما چشمک می زند، آنگاه بخشی از مغز سیستم 1 خود را در حال کار تجربه کرده اید که در آرشیو برداشت ها، ایده ها، خاطرات و احساسات مرتبط شما – همه در مناطقی از شبکه عصبی شما برچسب گذاری شده و پیوند داده شده است. .
سیستم 1 به اندازهای قدرتمند است که به انسانها برای هزاران سال زنده ماندن کمک کرده است، و امروز هم با ما است – دریافت و مرتبسازی دادههای حسی، رمزگشایی و تصمیمگیری درباره اینکه چه چیزی ارزش هیجانانگیز شدن دارد و چه چیزی نیست. بیشتر آنها در سطح پیشخودآگاه اتفاق میافتند، قبل از اینکه بهعنوان یک احساس، یک احساس به ذهن خودآگاه ما برسند.
سیستم 1 با شکر، اکتشافی (میانبرهای ذهنی)، احساسات خام و قهوه خوب اجرا می شود. موفق ترین برندها پایه های خود را در اینجا بنا می کنند.
چرا؟ زیرا تصمیم گیری و اقدام ما بر اساس تمام احساسات سیستم 1 هدایت می شود. این یک مکاشفه جدید نیست، به ویژه برای بازاریابان و هر کس دیگری که به طبیعت انسان علاقه مند است.
در دهه 1970، Kahneman و Tversky مطالعه کردند که مردم چگونه واقعاً تصمیم می گیرند. آنها عملکرد و رفتار مغز ما را به عنوان سیستم 1 و سیستم 2 نشان می دهند .
سیستم 1 عاطفی، غریزی، شهودی، تداعی کننده است و با تصمیم گیری های سریع و با استفاده از روش های اکتشافی یا میانبرهای ذهنی برای کاهش بار شناختی و صرفه جویی در زمان و انرژی، سازگار شده است.
سیستم 2 منطقی، کند، و مشورتی و اغلب تنبل است. خوشحالیم که به سیستم 1 اجازه می دهیم بیشتر کار را انجام دهد. سیستم 1 هوشمند خیابانی و سیستم 2 هوشمند کتاب است.
مدلهای مصرفکننده سنتی یک مشتری کاملاً منطقی را فرض میکردند که باید با بررسی کامل مجموعه کاملی از حقایق سرد و سخت و منطق عملی پر آب متقاعد شود.
در واقعیت، مردم بر اساس عواطف و احساسات در سطح ناخودآگاه تصمیم میگیرند، به این معنی که ما اغلب نمیتوانیم دلیل انتخابهای خود را بیان کنیم.
سیستم 1 داده های حسی را پردازش می کند، برداشت ها را سازماندهی می کند و با تداعی معنا می بخشد. اما فقدان استدلال آگاهانه، آن را مستعد تأثیرات دستکاری و بالقوه گمراهکننده اولیه، نشانههای محیطی، و ضعفهای سوگیریهایی میکند که به نتیجهگیریها و تصمیمهای عجولانه هدایت میشوند.
این آسیب پذیری برای مدت طولانی توسط بازاریابان و روانشناسان شناخته شده است. من تعجب می کنم که چه بخشی از مغز با پشیمانی خریدار پس از هجوم خریدهای ناگهانی اواخر شب روشن می شود. (درخواست دوست).
قلب ماده خاکستری: 5 روشی که بازاریابی عصبی CX را تغییر می دهد
بازاریابی عصبی در CX بینش عمیق مشتری مورد نیاز برای کاهش شکاف تجربه و هدایت تکامل کسب و کار در پنج حوزه کلیدی را ارائه می دهد.
بله، اما بازاریابی عصبی چگونه کار می کند؟ و آیا کار می کند ؟
برخی از روشهای بازاریابی عصبی برگرفته از تحقیقات تجربی کاربر فعلی و فناوریهای اندازهگیری بیومتریک هستند که برای جمعآوری دادهها از طریق:
- ردیابی چشم
- نظارت بر بیان صورت
- فعالیت الکترودرمال
- زمان پاسخ
- تنفس و ضربان قلب برای مطالعه پاسخ های فیزیولوژیکی به محرک ها
مشارکت فناوریهای علوم اعصاب مانند الکتروانسفالوگرافی (EEG)، تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) و مغناطیسی مغزی (MEG) که بر پاسخهای عصبی نظارت میکنند، میتوانند واکنشهای شرکتکننده را نشان دهند که ممکن است ناخودآگاه باقی بماند.
درک واکنشهای مثبت یا منفی نسبت به محرکهای حسی مانند رنگها، صداها و سایر کیفیتها میتواند به بازاریابان و طراحان محصول کمک کند تا طراحی و پیامرسانی را برای تأثیرگذاری بیشتر بر مشتریان تنظیم کنند .
این فناوری ها چندان جدید نیستند. و پتانسیل آنها برای بینش عمیق مشتری ایده جدیدی نیست. بازاریابی عصبی به طور اصولی برای چندین دهه مورد بحث قرار گرفته است و آزمایش از اواسط دهه 2000 ادامه داشته است.
با استفاده از دستگاههای EEG و fMRI برای اندازهگیری پاسخ عصبی، محققان تأثیرات برندسازی را با برندهای بزرگ کوکاکولا، پپسی، اپل و چندین محصول دیگر آزمایش کردهاند.
Frito-Lay می خواست سهم بازار خود را در میان زنان افزایش دهد. تحقیقات آنها با استفاده از fMRI نشان داد که بسته بندی براق ناحیه ای از مغز را تحریک می کند که احساس گناه و شرم را ایجاد می کند. این بینش منجر به طراحی مجدد بستهبندی برای تغییر کیفها از روکش براق به روکش مات شد که باعث افزایش فروش شد.
مورد برای EQ: چرا هوش هیجانی در مسائل تجاری؟
هوش عاطفی در کسب و کار بهره وری، مشارکت کارکنان، کارایی، رضایت مشتری و سود را افزایش می دهد، بنابراین جای تعجب نیست که EQ توجه دنیای تجارت را به خود جلب کند.
بازگشت دوباره برای اولین بار: پرتره ای از بازاریابی عصبی به عنوان یک رشته جوان
بازاریابی عصبی هنوز به بلوغ کامل نرسیده است، اما در چند سال گذشته راه طولانی را پیموده است. پنج تا ده سال دیگر می تواند همه چیز را تغییر دهد. با پیشرفت فناوری و رقابت شرکت ها، هزینه های گزاف کاهش می یابد. نتایج و بینش های عملی قابل اعتمادتر، ارزشمندتر و دست یافتنی تر خواهند شد.
برخی بازاریابی عصبی را بی فایده می دانند زیرا آنها آن را صرفاً تأیید کننده آنچه تحقیقات بازاریابی سنتی قبلاً می داند می دانند. اگر قرار باشد این حوزه کاملاً بالغ باشد، حذف آن ممکن است منصفانه باشد، اما بازاریابی عصبی در حال حاضر خودش را پیدا کرده است.
علوم اعصاب و فناوری های موجود برای علوم اعصاب و بازاریابی همچنان در حال توسعه هستند.
این امر باعث می شود که تأیید دانش موجود بسیار شبیه تأیید پتانسیل یک بازاریابی عصبی توسعه یافته و بالغ تر باشد.
یک استفاده سازنده از این میان، کشف مسائل اخلاقی و مقرراتی اجتنابناپذیر از جمله حریم خصوصی و امنیت دادهها است، بهویژه در مورد GDPR و رسواییهای نقض مداوم دادهها که در حافظه فرهنگی دیجیتال ما تازه هستند.
پتانسیل بازاریابی عصبی برای نوآوری بیشتر در تحول دیجیتالی کسب و کار و ارتقای معنای یک شرکت هوشمند بسیار زیاد است. با درک عمیقتر نیازها، خواستهها، خواستهها، نیات و رفتارهای مشتریانتان که در پروفایلهای مشتری از قبل قویتر ادغام شدهاند ، نمیتوان مزیت رقابتی حاصل از این بعد جدید بینش مشتری را بیش از حد برآورد کرد.
ایجاد تجربیات عاطفی استثنایی که در مقیاسی بیسابقه شخصیسازی میشوند، به شیوهای مناسب و از نظر اخلاقی شفاف که مشتریان شما را خشنود میکند و در عین حال ارزشها و انتظارات آنها را درک میکند، احترام میگذارد و با آنها همسو میشود – این پتانسیل بازاریابی عصبی برای معرفی نسل بعدی CX است. همانطور که اقتصاد ارزش ها و احساسات به تکامل خود ادامه می دهد.
بدون نظر