به ندرت کارمندان به تنهایی و در انزوا کار می کنند. در عوض، آنها به عنوان بخشی از یک تیم کلی کار می کنند. در یک کسب و کار کوچک، آن تیم ممکن است کل فهرست کارمندان باشد و برای یک شرکت بزرگتر، تیم ممکن است بخش آنها یا حتی یک گروه خاص در آن بخش باشد.

صرف نظر از اندازه یا مقیاس تیم، برای اینکه تیم به طور کلی مؤثر باشد، باید ویژگی های خاصی داشته باشد. اینها ویژگی هایی هستند که هنگام استخدام برای تکمیل یک تیم موجود یا ساختن یک تیم جدید باید به دنبال آنها باشید.

فقط یک سوال وجود دارد: آنها چیست؟

تیم اهداف روشن، تعریف شده و هوشمندانه دارد

برای اینکه یک تیم سازنده باشد، باید اهدافی داشته باشد. این اهداف ممکن است با چیزی مبهم مانند “رشد کسب و کار” شروع شوند، اما در نهایت باید به اهداف SMART تقسیم شوند.

اهداف هوشمند تیمی

یک هدف SMART این است:

  • S – خاص – هدف باید یک چیز باریک، ملموس و قابل تعریف باشد. “رشد کسب و کار” هدف خاصی نیست. “افزایش درآمد 10%” است.
  • M – قابل اندازه گیری – هدف نیاز به اندازه گیری و نظارت دارد. بدون اندازه گیری، تیم شما نمی تواند بداند که چقدر پیشرفت کرده است یا اینکه آیا چرخ های خود را می چرخانند. معیارها همچنین داده‌هایی را تأمین می‌کنند که می‌توان از آنها برای انجام تنظیمات استفاده کرد.
  • الف – قابل دستیابی – اهداف باید واقع بینانه باشند. برای مثال، اکثر شرکت‌ها نمی‌توانند «پایه مشتریان خود را دوبرابر» به‌عنوان یک هدف دست یافتنی تعیین کنند.
  • R – مرتبط – یک هدف باید برای شرکت معنادار باشد. افزایش درآمد مرتبط است، کاهش هزینه تبلیغات مرتبط است. افزایش تعداد مشتریان ممکن است مناسب نباشد اگر کسب و کار از قبل برای انجام سفارشات موجود تلاش می کند.
  • T – به موقع – اهداف باید دارای زمان و ضرب الاجل باشند. “افزایش درآمد به میزان 10٪” به موقع نیست. “رشد درآمد 10 درصدی تا پایان سال” است.

در کنار هم به عنوان یک چارچوب، این به تیم اجازه می دهد تا اهداف را مدون کرده و معیارهایی را برای اندازه گیری و ردیابی به آنها متصل کند. در غیر این صورت، تیم نمی تواند بداند که چقدر پیشرفت کرده است. یا چقدر به هدفشان نزدیک هستند. اهداف باز، انگیزه و روحیه را کاهش می دهند، زیرا احساس موفقیت از بین می رود.

اهداف می توانند از بالا یا درون بیایند. یک تیم با راهنمایی از بالا ممکن است برای حل مشکلات خاص یا دستیابی به اهداف خاص، همانطور که توسط سطوح C یا سایر مدیران تعریف شده است، هدایت شود. اغلب، ممکن است به یک تیم با عملکرد بالا، کار خاصی محول شود تا به عنوان یک گروه چابک و موثر حل مسئله، آن را انجام دهد. مواقع دیگر، به تیم ها انگیزه گسترده و فراگیر داده می شود و از آنها خواسته می شود تا اهداف خاصی را برای دستیابی به آن انگیزه ایجاد کنند.

تیم می تواند برنامه ای برای دستیابی به آن اهداف بسازد

اهداف فقط اولین قدم در هر فرآیندی هستند. هنگامی که یک تیم یک هدف دارد، کار بعدی که باید انجام دهد این است که مراحل ملموس را در یک فرآیند برای رسیدن به آن اهداف برنامه ریزی کند.

این بدان معناست که تیم باید توانایی های برنامه ریزی قوی داشته باشد. برخی از اعضای تیم ممکن است به مشکل کلی فکر کنند و نقاط عطف کلیدی برای رسیدن به آن پیدا کنند. دیگران ممکن است از سطح زمین به آن نزدیک شوند تا در مورد گام های خاصی که برای رسیدن به آن نقاط عطف باید بردارند بحث کنند. با این حال، دیگران ممکن است وقت خود را به شناسایی مشکلات بالقوه در فرآیند و کمک به حل این مشکلات اختصاص دهند.

طرح تیم سازی

در حالی که حل مسئله یک قابلیت اصلی برای اکثر کارمندان است، باید به شدت در تیم ها و گروه های با عملکرد بالا در یک شرکت به کار گرفته شود. این یک لوکس نیست. این کارکنان باید قادر به برنامه ریزی راه حل برای یک مشکل با حداقل اصطکاک باشند. خود برنامه ها باید به اندازه اهداف ملموس و هوشمند باشند.

تیم دارای رهبری قوی و روشن است

رهبری برای یک تیم حیاتی است. با این حال، دو نوع رهبری وجود دارد که مهم هستند: داخلی و خارجی.

 رهبری داخلی، رهبری خود تیم است. تیم چگونه داده ها را سازماندهی، تفویض اختیار، تعیین تکلیف، حل مشکلات یا گزارش داده ها می کند؟ تیم ها می توانند یک رهبر واحد داشته باشند، یا می توانند با کمیته یا اجماع عمل کنند. هر دو گزینه مزایا و معایب دارند و هیچکدام از نظر عینی “درست” نیستند. به طور کلی به شخصیت و ترجیحات تیم بستگی دارد.

رهبری تیم قوی

 رهبری بیرونی رهبری خارج از تیم است، معمولاً بالاتر از آن در سلسله مراتب شرکت. به عنوان مثال، یک تیم خدمات مشتری ممکن است به یک سرنخ کلی CS پاسخ دهد، یا یک تیم توسعه ممکن است یک استراتژیست توسعه اجرایی بالاتر از آنها داشته باشد.

رهبری خارجی معمولاً اهداف گسترده ای را تعیین می کند و گزارش می خواهد اما در خود تیم شرکت نمی کند. رهبری مناسب بخش مهمی از حفظ یک تجارت موثر است. رهبر خارجی باید بتواند هدفی را تعیین کند و به تیم اعتماد کند تا آن را ببیند یا اگر موانع مهمی وجود دارد که مانع از دستیابی به آن هدف می شود، به آنها گزارش دهد. تیم باید به رهبری خود برای تعیین اهداف غیرواقعی اعتماد کند.

تیم ارتباطات باز و شفاف را حفظ می کند

ارتباط برای هر تیمی ضروری است، چه برای سه نفر یا سی نفر، چه در سطح ابتدایی یا اجرایی، یا هر جایی در این بین. ارتباطات امکان حل مسئله، به اشتراک گذاری داده ها، همکاری و موارد دیگر را فراهم می کند. بدون ارتباط موثر، شما یک تیم ندارید. شما افرادی دارید که روی کارهای مشابه کار می کنند.

ارتباط چیزی فراتر از باز کردن کانال است. این در مورد گوش دادن فعال، پاسخ، و بحث است. اگر یکی از اعضای تیم با یک ایده صحبت کند، و بدون توجه به نکات ظریف و ظریف مورد بررسی قرار گیرد، این ارتباط نیست.

در یک تیم موفق، اعضا احساس می‌کنند که ایده‌ها و نظراتشان مهم است، بنابراین از بیان افکار و نظرات خود نمی‌ترسند، حتی اگر این نظرات با آنچه ارائه شده در تضاد باشد. در واقع، نظرات مختلف مورد استقبال قرار می گیرند و به عنوان فرصتی برای برانگیختن خلاقیت و ایجاد ایده های تازه در نظر گرفته می شوند.

در عین حال، اعضا به حرف های دیگران گوش می دهند زیرا به توانایی، شخصیت و درستی هم تیمی های خود اعتقاد دارند. این فرهنگ اعتماد به اعضا اجازه می دهد تا دانش خود را به اشتراک بگذارند، ایده های یکدیگر را بنا کنند، همکاری کنند و آزمایش کنند. –  آتن میکرو

ارتباط نحوه عملکرد تیم هاست. ایجاد خطوط ارتباطی – چه یک صفحه بحث، یک کانال Slack، جلسات حضوری، ایمیل، یا ترکیبی از موارد فوق – بخشی از ایجاد یک تیم است. اطمینان حاصل کنید که همه افراد تیم به طور مساوی از مکان های انتخاب شده برای ارتباط استفاده می کنند.

تیم تضادها را به سرعت حل می کند

درگیری در هر تیم خوبی اجتناب ناپذیر است. زیرا یک تیم خوب شامل تنوعی از افکار، دیدگاه ها، نظرات و ایده ها است. بیشتر در مورد آن لحظه ای.

تعارض ممکن است به هر دلیلی ایجاد شود. اعضای تیم ممکن است احساس کنند که به آنها گوش داده نمی شود، یا مشارکت آنها به حداقل رسیده یا به اشتباه نسبت داده می شود. یکی از اعضای تیم ممکن است با حجم کاری خود مشکل داشته باشد یا فکر کند که بیش از بقیه اعضای تیم به آنها محول شده است. بسیاری از مسائل مربوط به ادراک است، اما برخی ممکن است به دلیل تقسیم کار یا توجه ناعادلانه باشد.

 

یک تیم موثر برای حل مسائل از طریق یک بحث آرام و عملی کار می کند. هر یک از اعضای تیم باید با احترام و نگرش آرام صحبت کنند. آنها باید گوش دهند و حرفشان را قطع نکنند، به خصوص اگر وقفه بخشی از شکایت اصلی باشد. آنها باید به جای عقاید یا ادراکات، بر حقایق تمرکز کنند. احترام متقابل بسیار مهم است.

به یاد داشته باشید، عدم توافق مشکلی ندارد و ایده های بیشتری را تقویت می کند. تعارض مخرب است و ایده های بالقوه را سرکوب می کند.

تیم دارای سابقه و ترکیب متنوعی است

تنوع برای یک تیم با عملکرد بالا حیاتی است. یک تیم مؤثر باید متشکل از افراد با پیشینه‌های مختلف، جمعیت‌شناسی، مجموعه مهارت‌ها و پایگاه‌های دانش متفاوت باشد. استفاده از افکار، تجربیات و تاریخچه تیم های مختلف منجر به بحث های متنوع تر، تنوع بیشتر ایده ها و نتایج نهایی بهتر می شود.

 

این هم تئوری نیست. تیم های بهره مند از تنوع یک واقعیت ثابت شده است.

یک گزارش مک کینزی در سال 2015 در مورد 366 شرکت دولتی نشان داد که کسانی که در چارک برتر برای تنوع قومی و نژادی در مدیریت هستند، 35 درصد بیشتر احتمال دارد که بازده مالی بالاتر از میانگین صنعتی خود داشته باشند، و آنهایی که در چارک برتر برای تنوع جنسیتی بودند، 15 درصد بیشتر بودند. احتمالاً بازدهی بالاتر از میانگین صنعت داشته باشد.» – HBR _

اینجاست که حل تعارض خوب وارد عمل می شود. تنوع باعث می شود تیم ها راحت تر نباشند شوند ، که خلاقیت را تقویت می‌کند اما می‌تواند باعث شود برخی از اعضا احساس نابخردی کنند. یک تیم خوب و فراگیر به حل این مشکلات به نفع کل تیم کمک می کند.

گفته می شود، گاهی اوقات یک تعارض غیرقابل حل است. به عنوان مثال، یک تیم متنوع نمی تواند با تعصب فعال در ترکیب خود عمل کند. در این موارد ممکن است تجدید ساختار تیم ضروری باشد.

تیم از سرزنش اجتناب می کند و بر راه حل ها تاکید می کند

هر تیمی در نهایت با یک مانع، مشکل یا شکست مواجه خواهد شد. نحوه واکنش تیم به این شکست نشانه مهمی از عملکرد یا عدم عملکرد تیم به عنوان یک تیم است.

تیم‌های فقیر یکدیگر را سرزنش می‌کنند، سعی می‌کنند یک قربانی بیابند و معتقدند که فرآیند آنها عالی بوده در حالی که اجرای آنها ناقص بوده است. در حالی که این امر می‌تواند باعث شود بیشتر اعضای تیم احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند، اما هیچ کمکی به حل مشکل نمی‌کند، به روحیه تیم لطمه می‌زند و به قیمت یک دارایی ارزشمند برای تیم تمام می‌شود.

تیم های خوب، چه به صورت فردی و چه تیمی، به طور کلی مسئولیت را بر عهده می گیرند و به سمت راه حل ها پیش می روند. این واقعیت که آنها شکست خوردند، مهم نیست. نحوه تنظیم و رفع آن بسیار مهم است.

“تیم ها به عنوان یک فرد و به عنوان یک تیم مسئولیت را می پذیرند. آنها یکدیگر را به خاطر اشتباهات و شکست های تیمی سرزنش نمی کنند. هیچ کس نباید زمان بیهوده را صرف توجیهات شخصی کند. آن‌ها باید موفقیت‌های خود را با هم جشن بگیرند و عملکردها و مشارکت‌های ویژه‌ای را که هر یک از اعضای تیم در کل کار تیم انجام می‌دهند، تشخیص دهند.» – مایک شولتز

یادگیری پذیرش مسئولیت بدون سرزنش برای بسیاری از افراد ممکن است دشوار باشد. یافتن نامزدهایی که می توانند این کار را انجام دهند، یک جنبه حیاتی در ایجاد یک تیم است.

هر یک از اعضای تیم یک نقش تعریف شده دارد

وقتی یک تیم ساخته می شود، باید حول محور تخصیص نقش ها و انسجام مجموعه مهارت ها ساخته شود. مهارت های همپوشانی می تواند باعث شود یکی از اعضای تیم احساس کند که کاری برای انجام دادن ندارند، به خصوص اگر کار کافی برای توجیه انجام آن دو عضو وجود نداشته باشد. برعکس، شکاف‌های مهارتی می‌تواند تیم را برای دستیابی به اهدافش دچار مشکل کند.

به عنوان مثال، یک تیم اختصاص داده شده به بازاریابی پولی ممکن است یک عضو داشته باشد که استراتژی کلی را مدیریت می کند، یکی که معیارها را می خواند و تجزیه و تحلیل می کند، یکی متخصص در هدف گیری مخاطبان است، و دیگری که کپی تبلیغات و تصاویر ایجاد می کند. آنها با هم تمام پایه ها را پوشش می دهند و می توانند برنامه ای را برای رسیدن به اهداف مشخص اجرا کنند. اگر تیم فاقد فردی باشد که معیارها را بخواند و دو نفر داشته باشد که کپی ایجاد کنند، ناکارآمد می شوند.

در طول عملیات، تیم ممکن است متوجه شود که مهارت‌هایی که در ابتدا به آن‌ها ملحق شده‌اند تا به آنها کمک کنند، در جایی نیستند که مهارت‌های واقعی آنها نهفته است، و نقش آنها ممکن است تغییر کند. این خوب است، تا زمانی که تیم بتواند پایه ها را به طور مناسب پوشش دهد.

هر یک از اعضای تیم سهم خود را سهیم می کند

همه در یک تیم با عملکرد بالا وزن خود را می کشند زیرا همه نقش مشخصی را ایفا می کنند.

هر یک از اعضای تیم سهم عادلانه خود را از حجم کار سهیم می‌کنند و به طور کامل می‌دانند که چه مسئولیت‌هایی دارند و کجا با اداره کسب‌وکار مطابقت دارند. آنها احساس تعلق به تیم می کنند، به کار خود متعهد هستند و واقعاً به موفقیت شرکت اهمیت می دهند. –  استخدام کننده مخفی .

گرد هم آوردن تیمی که همه پایه ها را پوشش دهد و در عین حال از همپوشانی های بی مورد یا درگیری های مخرب اجتناب کند، می تواند دشوار باشد. اغلب، تیم ها باید چندین بار را قبل از استقرار در یک گروه موثر، چه در اندازه تیم و چه در مجموعه مهارت، پشت سر بگذارند. به‌علاوه، وقتی توسط افرادی که در بالای تیم هستند ساخته می‌شوند، ممکن است همه درگیری‌ها یا همپوشانی‌هایی را که رخ می‌دهند، نبینند. این به رهبری تیم بستگی دارد که در صورت لزوم به رهبری خارجی در مورد تنظیمات مربوطه نزدیک شود.

مشارکت اعضای تیم

تیم ها بلوک های سازنده شرکت های موثر هستند و در کل، خود شرکت تیمی از تیم ها است. ایجاد و اصلاح آن تیم برای موفقیت کسب و کار بسیار مهم است.

پس از خواندن پست امروز، اگر نظر، سوال یا نگرانی دارید، لطفاً نظر خود را در زیر بنویسید یا تماس بگیرید و با ما تماس بگیرید! ما بسیار خوشحال خواهیم شد که یک مکالمه را آغاز کنیم و در مورد نیازهای تیم سازی یا استخدامی که ممکن است شما یا کسب و کارتان نیاز داشته باشد کمک کنیم. ما ایستاده ایم و آماده کمک در لحظه هستیم. تنها چیزی که لازم است یک پیام واحد است، بنابراین لطفاً در هر زمانی تماس بگیرید.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 4 =