تکنیکهای مدیریت علمی: راهبردهایی برای افزایش بهرهوری در سازمانها
مقدمه: از مدیریت سنتی تا رویکرد علمی
در سازمانهای امروزی، مدیریت از اهمیت بالایی برخوردار است. در گذشته، سازمانها کوچکتر بودند و به شیوهای آسانتر اداره میشدند، اما با بزرگ شدن سازمانها، موفقیت یا عدم موفقیت آنها به مدیریت و برنامهریزی در جهت رسیدن به اهداف سازمان گره خورده است. مدیریت همواره همراه انسان بوده و قدمت آن به زندگی اجتماعی برمیگردد. در طول تاریخ، نظریههای مختلفی از مدیریت در مکاتب گوناگون بیان شدهاند. یکی از این مکاتب، مکتب کلاسیک است که هدف اصلی آن دستیابی به بیشترین کارایی در سازمان است.
مکتب کلاسیک شامل سه دسته تئوری اصلی است که یک نگرش مشترک به مجموعه سازمان دارند. این نظریهها، سازمانهای رسمی را مفید و سازمانهای غیررسمی را مضر میدانستند. همچنین، آنها برای انسان هویت مستقل قائل نبودند و انسانها را مانند همهی آنچه در سازمان منجر به تولید میشوند، میشمردند. در این میان، نظریه مدیریت علمی (Scientific Management Theory)، که از مهمترین اجزای مکتب کلاسیک است، توسط فردریک تیلور، پدر مدیریت علمی، بنیان گذاشته شد. تیلور با ارائه این نظریه، گامی اساسی در جهت علمی نمودن مدیریت برداشت.
در دوران پیش از تیلور، بیشتر سازمانهای تجاری از “قانون سرانگشتی” استفاده میکردند که در آن کارگر ابتکار و کنترل داشت و نتیجه بهرهوری کسبوکار، چه موفقیت و چه شکست، به تلاش کارگر بستگی داشت. تیلور این روش را ناکارآمد میدانست و هدف او از توسعه نظریه مدیریت علمی، جایگزینی این روش بیثمر و ناکارآمد بود. او در سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب “اصول مدیریت علمی” (The Principles of Scientific Management) را منتشر کرد و در آن یادآور شد که هدف اصلی مدیریت باید حداکثر کردن منافع هم برای کارفرما و هم برای کارمند باشد.
مدیریت علمی به راهبردهایی اطلاق میشود که برای تعیین بهترین عملکرد یک شغل خاص در یک سازمان به کار میروند. این رویکرد به طور عمده به کارایی فیزیکی یک کارگر مربوط میشود و روندی است با هدف تولید فناوری غیرانسانی که بر کارمندان یا کارگران یک سازمان کنترل میکند. با وجود انتقادات فراوان به این نظریه، بسیاری از سازمانهای صنعتی امروزه همچنان از اصول آن استفاده میکنند، از جمله بیمارستانها، صنایع ماشینسازی و کامپیوتر، کارخانههای فرآوری، هتلها و رستورانها. هدف این مقاله، بررسی تکنیکهای مدیریت علمی، کاربردها و مزایای آنها، و همچنین نقدهای وارد بر این مکتب است تا درک عمیقتری از این رویکرد بنیادین در علم مدیریت حاصل شود.
ریشهها و اصول بنیادین مدیریت علمی
مدیریت علمی که به تیلوریسم (Taylorism) نیز معروف است، کاربرد نظریه فردریک تیلور در محیط کار برای بهبود بهرهوری اقتصادی است. تیلور، یک مهندس مکانیک، با استفاده از تجربیات خود در صنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینه “اصول مدیریت و مطالعه روش کار” انجام داد. او معتقد بود که روش مدیریت علمی باید جانشین روش آزمون و خطا شود.
تاریخچه و بنیانگذار
فردریک تیلور کار خود را در سن ۱۸ سالگی در یک کارخانه ذوب آهن قراضه آغاز کرد و به دلیل شایستگیهایش از کارگر ساده به سمت سرپرستی و سپس به ردههای بالای مدیریت ارتقاء یافت. مهمترین ویژگی او، مطالعه برای بهتر شدن کارش بود. در دهه ۱۸۸۰ میلادی، تیلور مطالعات خود را در زمینه زمانسنجی (Time Study) و حرکتسنجی (Motion Study) آغاز کرد تا واحدهای مستقل نیروی کار تخصصی را تعریف و بهینه سازد. تا قبل از او، کارها بر اساس حسابهای سرانگشتی انجام میشد و خبری از استانداردهای علمی، برنامهریزی مدیریتی و رویههای تحلیلی نبود. هدف تیلور تغییر این وضعیت و نشان دادن این بود که مدیریت فعالیتی علمی است، نه یک کار اتفاقی. از همین رو، او با عنوان پدر مدیریت علمی و موسس مکتب تیلوریسم شناخته میشود.
چهار اصل اساسی تیلور
تیلور چهار اصل کلیدی را به عنوان اصول بنیادین مدیریت علمی پیشنهاد کرد:
- مدیریت باید علمی باشد: روش علمی باید جایگزین روش تجربه و خطا شود. این شامل مطالعه علمی کار برای یافتن بهترین روش انجام آن و ابلاغ آن به صورت دستورالعمل به کارکنان است. این مطالعه علمی کار، شامل حرکتسنجی و زمانسنجی و تعیین استانداردهای تولید و کارکرد بر اساس آن است.
- انتخاب کارکنان باید اساس علمی داشته باشد: با استفاده از روشها و فنون علمی، افرادی برای کار انتخاب شوند که مهارت و تواناییهای لازم برای انجام مؤثر و موفقیتآمیز آن را داشته باشند.
- آموزش و تربیت کارکنان باید جنبه علمی داشته باشد: تهیه برنامههای آموزشی برای آموزش کار به کارگر از دیگر فعالیتهای او بود.
- ایجاد روابط نزدیک و دوستانه و روحیه همکاری بین مدیریت و کارکنان: کار و مسئولیت باید به صورت مساوی میان مدیران و کارکنان تقسیم شود. به این ترتیب، برنامهریزی و کارهای فکری را مدیران و کارهای جسمی را کارکنان انجام میدهند.
نگرش به انسان در مکتب کلاسیک
یکی از ویژگیهای مکتب کلاسیک، از جمله مدیریت علمی، این بود که برای انسان هویت مستقل قائل نبودند و انسانها را مانند همهی آنچه در سازمان منجر به تولید میشوند، میشمردند. نظریههای کلاسیک انسان را موجودی اقتصادی-عقلانی میدانستند و تأثیر روابط اجتماعی، ساختار غیررسمی، انگیزه و احساسات را بر افراد نادیده میگرفتند. این دیدگاه، بعدها مورد انتقادات جدی قرار گرفت.
تکنیکهای کلیدی مدیریت علمی
تکنیکهای مدیریت علمی ابزارهای عملیاتی هستند که تیلور و همکارانش برای افزایش کارایی و بهرهوری در سازمانها معرفی کردند. این تکنیکها بر تحلیل دقیق و سیستماتیک کارها متمرکز بودند.
زمانسنجی (Time Study)
زمانسنجی تکنیکی است که مدیر را قادر میسازد تا زمان استانداردی را که برای انجام یک کار مشخص صرف میشود، تعیین کند. این تکنیک بر اساس مطالعه دقیق هر شغل یا هر قسمت از آن است. تیلور معتقد بود که “کار روز منصفانه” باید از طریق مشاهدات، آزمایش و تجزیه و تحلیل با در نظر گرفتن یک کارگر معمولی تعیین شود.
نحوه اجرا:
- هر شغل یا هر قسمت از آن به طور دقیق مطالعه میشود.
- یک کارگر متوسط با مهارت و توانایی معقول انتخاب شده و به آن کار اختصاص داده میشود.
- سپس، با کمک یک زمانسنج (استاپواچ)، زمان لازم برای انجام آن کار مشخص میشود.
فرمول کار روز منصفانه که تیلور پیشنهاد داد: زمان استاندارد × ساعت کاری = کار روز منصفانه
کاربرد زمانسنجی، صرفهجویی در زمان انجام کار از طریق استفاده از روشها و ابزارهای مناسب است. این کارسنجی (مطالعه کار) تضمین میکند که کارایی در سازمان به بالاترین سطح ممکن میرسد.
حرکتسنجی (Motion Study)
در حرکتسنجی، حرکات بدن و اندام مورد نیاز برای انجام یک کار از نزدیک مشاهده میشود. به عبارت دیگر، این تکنیک به مطالعه حرکت یک اپراتور بر روی ماشین درگیر در یک کار خاص اشاره دارد.
هدف اصلی حرکتسنجی، حذف حرکات بیهوده و تعیین بهترین روش برای انجام کار است. با انجام این مطالعه، تلاش میشود تا مشخص شود آیا میتوان برخی از عناصر یک کار را با هم حذف کرد یا توالی آنها را برای رسیدن به ریتم لازم تغییر داد. این امر منجر به افزایش کارایی و بهرهوری کارگران با کاهش تمام حرکات بیهوده میشود.
فرانک گیلبرت و همسرش لیلیان گیلبرت، که از همکاران تیلور بودند، نقش بسزایی در توسعه حرکتسنجی ایفا کردند. فرانک گیلبرت پس از مشاهده تفاوتهای اساسی در روشها و حرکات افراد مختلف برای انجام فعالیتی واحد، بر آن شد تا بهترین روش انجام یک کار را بیابد. او که از پیشگامان مطالعه حرکتسنجی بود، در یکی از بررسیهای مشهور خود توانست تعداد حرکاتی را که کارگران ساختمان هنگام بنایی انجام میدادند، کاهش دهد و بهرهوری آنان را سه برابر کند. لیلیان گیلبرت نیز با توجه به روانشناسی صنعتی تأثیر بسزایی داشت. نتایج بررسیهای گیلبرتها در مطالعه حرکت، هنوز هم در “ارزیابی کار و زمان” (کارسنجی و زمانسنجی) مورد توجه است. یکی از مشهورترین جملات گیلبرت این است که “همواره برای هر کاری یک بهترین راه وجود دارد”.
کاربرد تجزیه و تحلیل حرکات در ابتدا در امور ساختمانی و صنعتی به کار برده شد، اما به زودی ضرورت استفاده از این تکنیک در امور دفتری نیز محسوس گردید. امروزه، فن صرفهجویی در حرکات به عنوان یکی از فنون سادهسازی کار در امور اداری، بازرگانی و صنعتی شناخته شده است.
سرپرستی وظیفهای یا کارفرمایی عملکردی (Functional Foremanship)
تیلور برای دستیابی به مشخصات نهایی، از سرپرستی وظیفهای حمایت میکرد. این تکنیک برای بهبود کیفیت کار ایجاد شده است، زیرا ممکن است سرپرست واحد در همه جنبههای کار متخصص نباشد. بنابراین، کارگران باید توسط سرکارگر متخصص نظارت شوند. طرح کارفرمایی عملکردی، گسترش تخصص اصلی در سطح نظارت است.
تیلور از انتصاب 8 فورمن (سرکارگر) حمایت کرد که 4 نفر در سطح برنامهریزی و 4 نفر دیگر در سطح اجرا فعالیت میکردند:
فورمنهای سطح برنامهریزی:
- منشی کارت دستورالعمل: مسئول برچسبگذاری دستورالعملهایی که کارگران ملزم به انجام کار خود بر اساس آنها هستند.
- کارمند زمان و هزینه: مسئول تنظیم جدول زمانی برای انجام یک کار و تعیین هزینه مواد و نیروی کار مربوط به آن.
- کارمند مسیر: مسیر حرکت مواد خام را تعیین میکند.
- انضباطفروشگاه: به دنبال ایجاد قوانین و مقررات برای تضمین نظم و انضباط در سازمان است.
فورمنهای سطح اجرا:
- رئیس باند: مسئول چیدمان کارگران، ماشینآلات، ابزار و غیره.
- رئیس سرعت: نگران حفظ سرعت و حذف تأخیر در فرآیند تولید است.
- رئیس تعمیرات: مربوط به تعمیر و نگهداری ماشینآلات، ابزار و تجهیزات.
- بازرس: نگران حفظ کیفیت محصول است.
این اعمال سرپرستی چندجانبه (بر اساس تخصص) به جای روش سنتی سرپرستی فردی، یکی از روشهای اجرای اصول تیلور بود.
استانداردسازی (Standardization)
استانداردسازی به معنای آن است که ویژگیهای فیزیکی محصولات باید به گونهای باشد که نیازها و خواستههای مشتریان را برآورده کند. تیلور طرفدار این بود که ابزارها و تجهیزات و همچنین شرایط کاری باید استاندارد شوند تا به خروجی استاندارد کارگران دست یابند.
استانداردسازی وسیلهای برای دستیابی به اقتصاد تولید است و اطمینان حاصل میکند که:
- خط تولید محدود به نوع، فرم، طراحی، اندازه، وزن، کیفیت از پیش تعیین شده است.
- تولید قطعات و اجزای یکسان وجود دارد.
- کیفیت و استانداردها حفظ شده است.
- استانداردهای عملکرد برای کارگران در همه سطوح ایجاد شده است.
سیستم دستمزد قطعهای تفاضلی (Differential Piece Rate System)
این تکنیک پرداخت دستمزد مبتنی بر کارایی کارگر است. در این سیستم:
- به کارگران کارآمد دستمزد بیشتری نسبت به کارگران ناکارآمد پرداخت میشود.
- از سوی دیگر، آن دسته از کارگرانی که کمتر از حد استاندارد تولید میکنند، به قطعات با نرخ کمتر از نرخ رایج دستمزد دریافت میکنند، یعنی کارگر به دلیل ناکارآمدی خود جریمه میشود.
این سیستم یک منبع تشویق برای کارگرانی است که کارایی خود را برای دریافت دستمزد بیشتر بهبود میبخشند. همچنین کارگران ناکارآمد را تشویق میکند تا عملکرد خود را بهبود بخشند و به استانداردهای خود دست یابند. این سیستم منجر به تولید انبوه میشود که هزینه را به حداقل میرساند و سود را به حداکثر میرساند.
سایر تکنیکها
علاوه بر تکنیکهای اصلی فوق، تیلور و همکارانش تکنیکهای دیگری نیز برای ایجاد رابطه مستحکم بین مدیریت و کارگران و همچنین ایجاد درک بهتر در بخشی از کارها توسعه دادند. این موارد شامل استفاده از کارتهای دستورالعمل، قوانین و مقررات سختگیرانه، نمودارها، اسلایدها و دیاگرامها برای افزایش کارایی کارگران است.
اصول و تکنیکهای مدیریت علمی تیلور، مقدمه تحولات عظیمی در افکار و فنون مدیریت در صنایع و مؤسسات دولتی کشورهای مختلف جهان شد. با استفاده از این اصول و نظریهها، کارآمدتر و عقلانیتر کردن سازمانها از طریق کاربرد روشهای علمی و برنامهریزی و طراحی وظایف سازمانی امکانپذیر شد. گرچه منظور تیلور عمدتاً تأکید بر استفاده از این روشها در سطح وظایف عملیاتی و تولیدی بود، ولی با رواج اندیشه و اصول مدیریت علمی، این روشها در همه فعالیتهای سازمانی کاربرد پیدا کرد.
تحلیل فرآیندهای کار و تفویض وظایف
یکی از کاربردهای مهم مدیریت علمی، تجزیه و تحلیل فرآیندهای کار است. با آزمایش چندین روش مختلف، میتوان کارآمدترین روش را برای تکمیل کار تعیین کرد تا متوجه شد که کار در کدام روش زودتر به پایان میرسد. مدیریت علمی این یافتهها را دریافت، کارآمدترین روش انجام وظیفه را استاندارد میکند و در صورت لزوم دوباره به کارکنان آموزش میدهد.
همچنین، مدیران میتوانند به جای تعیین یک کارمند برای انجام کارهای مختلف یا انجام یک پروژه از ابتدا تا انتها، با سپردن هر کار به شخص مناسب، پروژههای پیچیده را به انجام رسانند. این کار باعث میشود که کارمندان در اتمام آن بخش از پروژه که ویژه خودشان است، کارآمد باشند. مرحله بعدی تا زمان تکمیل پروژه به کارمند بعدی اختصاص داده میشود.
بهرهگیری از مهارتها و تشویق کارکنان
مدیران شرکت باید بکوشند مهارتهای کارکنان را تشخیص دهند و وظایفی را به آنان واگذار کنند که متناسب با استعدادهایشان است تا بتوانند مفید واقع شوند. مدیران و سرپرستان میتوانند اهدافی را برای بهرهوری تعیین کنند و به کارمندانی که با عملکرد خوبشان به طور مداوم این اهداف را برآورده میکنند، پاداش دهند. آنها با بررسیهای منظم میتوانند عملکرد کارکنان را نیز ارزیابی کرده و بازخورد دهند.
ایجاد سلسلهمراتب حرفهای
آگاهی کارمندان از انتظاراتی که دیگران از آنها دارند و این که به چه افرادی باید گزارش دهند، به تعریف سلسلهمراتب محل کار کمک میکند. کارمندانی که نقش نظارتی ندارند باید پاسخگوی سرپرستان خود باشند. سرپرستان باید گزارشها را به مدیران شرکت ارائه دهند تا آنها نیز پاسخگوی رؤسای شرکت باشند. در حالی که کارمندان از مدیران پیروی میکنند و وظایفشان را انجام میدهند، نقش اصلی مدیر ایجاد روند کار و اختصاص دادن زمانهایی برای آموزش کارمندان، برنامهریزی و نظارت بر کار است.
نمونههای کاربردی مدیریت علمی
مدیریت علمی اگرچه در اصل برای مشاغل تولیدی ارائه شده است، اما اصول آن در بسیاری از صنایع برای سادهسازی فرآیندها و افزایش بهرهوری قابل استفاده است. مثال ۱ (شرکت پوشاک): مدیری (لی) برای افزایش فروش آنلاین، فرآیندهای ثبت و ارسال سفارشها را بازطراحی کرد. او با استفاده از تکنیکهای مدیریت علمی، وظایف را تقسیمبندی کرد (مدیر امور مشتریان، ناظر ثبتکننده سفارشها)، کارآمدترین روش پردازش سفارشها را از طریق آزمایش تعیین و استانداردسازی کرد، و برای تشویق تیم به ازای هر ۱۰۰۰ سفارش پردازش شده، پاداش تعیین کرد. همچنین، سلسلهمراتب واضحی ایجاد کرد تا هر کارمند بداند به چه کسی گزارش دهد. نتیجه این اقدامات، سرعت بیشتر در پاسخگویی به مشتریان و دو برابر شدن ثبت سفارشات روزانه بود. مثال ۲ (تیم بازاریابی موزه): مدیری (جوانا) مسئولیت کامل برگزاری رویدادها را به هر یک از اعضای تیم اختصاص داده بود و مشکلاتی در کیفیت و پشتیبانی مشاهده میکرد. او با الهام از تکنیکهای مدیریت علمی، مسئولیتها را بر اساس مهارتها و شایستگیهای هر عضو (کپیرایتر، طراح گرافیک، مسئول شبکهسازی، مدیریت ثبت وقایع) تقسیم کرد. او راهنماییهای لازم را برای رعایت استانداردهای تجاری ارائه داد و جلسات گروهی و فردی برای ارتباط و پشتیبانی ترتیب داد. نتیجه این تقسیم مسئولیتها، افزایش بهرهوری، سادهتر شدن روند کار و افزایش مهارت و اطمینان اعضای تیم در سمت خود بود. جوانا در پایان، با بررسی عملکرد و افزایش حقوق کارکنان برجسته، از اصول تشویقی نیز استفاده کرد.
منافع کلی مطالعه کار
هدف هر مؤسسه تولید کالا و خدمات به اقتصادیترین شیوه ممکن است. مطالعهی کار به این هدف کمک میکند. این مطالعه مجموعهای از روشهاست که با بررسی و تجزیه و تحلیل روشهای موجود انجام کار، بهبود آنها و تعیین زمانهای استاندارد برای انجام کار، به بهرهوری و کارایی سازمان کمک میکند. مطالعه کار میتواند در کلیه بنگاهها اعم از کارخانهها، مزارع، ادارات، بانکها، رستورانها، هتلها، سوپرمارکتها، پمپ بنزینها و تعمیرگاهها کاربرد داشته باشد. این مطالعه به مدیریت کمک میکند تا علل مشکلات و مسائل را در سازمان خود به خوبی درک کرده و بتواند در جهت بهبود روشها و تقلیل زمان انجام کار به منظور افزایش بهرهوری و کارایی اقدامات لازم را انجام دهد.
منافع ناشی از مطالعه کار عبارتند از:
- در برنامهریزی تولید: روش استاندارد و زمان استاندارد کارها در تعیین “چگونه تولید باید انجام شود؟”، “در هر دوره زمانی چه مقدار تولید شود؟” و “تعیین ظرفیت تولید” بسیار مهم است.
- در متعادل کردن خط تولید: توازن تولید عبارت است از تلاش در یکسان کردن زمان استاندارد در ایستگاههای کاری به طوری که تأخیری در تولید به وجود نیاید. اساس و مبنای برقراری و ایجاد توازن در خط تولید، روشسنجی و کارسنجی میباشد.
- تعیین قیمت تمام شده محصول: با دانستن زمان لازم برای انجام کار و حداقل تعداد کارگران، میتوان هزینه مستقیم نیروی انسانی را به دست آورد و از اینجا با در نظر گرفتن هزینه سایر عوامل، قیمت تمام شده محصول را محاسبه کرد.
- پیشبینی ماشینآلات و نیروی انسانی مورد نیاز: برای برآورد تعداد نیروی انسانی و ماشینآلات مورد نیاز در هنگام احداث هر واحد تولیدی، اطلاعات مربوط به مجموعه عملیات مختلف (دستی و ماشینی) به همراه زمان انجام آنها ضروری است.
- تهیه شاخصهایی برای نظارت و ارزیابی کارایی نیروی انسانی و ماشینآلات: بر اساس استاندارد زمان انجام کار، میتوان نظام پرداخت حقوق و دستمزد را بنیان نهاده و طبق آن کارایی افراد را سنجیده، تشویق و تنبیه را انجام داد و نظارت بر کار را اعمال نمود.
به طور کلی، کارسنجی و روشسنجی به برنامهریزی تولید، افزایش کارایی نیروی انسانی و نظارت و کنترل بر انجام کارها کمک میکند. با روشسنجی اقتصادیترین روشها انتخاب شده و با تعیین زمان استاندارد کار میتوان تعداد نیروی انسانی و ماشینآلات مورد نیاز را برآورد کرده و قیمت تمام شده محصول را به دست آورد. همچنین بر اساس کارسنجی و روشسنجی میتوان شاخصهایی برای سنجش عملکرد افراد به دست آورد و نظامی برای پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان بر اساس کارایی افراد بنیان نهاد. مطالعهی کار ابزاری قوی و مفید در دست مدیران و مجریان در جهت افزایش کارایی و بهرهوری میباشد.
کاربرد در امور اداری
اغلب بررسیها تا قبل از جنگ جهانی دوم در زمینههای روشسنجی و زمانسنجی معطوف به کارخانجات و کارگاههای تولیدی بود و به امور اداری و دفتری اهمیت کمتری داده میشد. علت این بود که سازمانهای صنعتی، هزینههای اداری و دفتری جزء کوچکی از هزینههای مربوط به تولید را تشکیل میدادند. اما پس از جنگ جهانی دوم، به علت وسعت امور سازمانها و افزایش حجم خدمات و اهمیت کارهای اداری، مدیران متوجه شدند که هزینههای اداری و دفتری درصد قابل توجهی از هزینهها را در مقایسه با هزینههای تولیدی تشکیل میدهند. به این علت، در سالهای اخیر روشسنجی و زمانسنجی در اندازهگیری کارهای اداری و دفتری مورد توجه خاص قرار گرفته و تجزیه و تحلیلگران سیستمها همواره میکوشند با تجزیه و تحلیل مداوم و ابداع و بکارگیری روشهای صحیح، حجم کارها و زمان لازم برای انجام کار را تعیین نمایند.
با وجود تأثیرات گسترده و مثبت مدیریت علمی در افزایش بهرهوری و شکلگیری تفکر سیستمی در سازمانها، این مکتب و به ویژه رویکرد تیلور، با انتقادات قابل توجهی نیز مواجه شده است.
نگاه مکانیکی به انسان
یکی از عمدهترین انتقادات، نگاه مکانیکی به انسان در این مکتب است. نظریههای کلاسیک مدیریت و اصول تقسیم کار تا آنجا پیشروی کرد که اساساً کارکنان به چرخدندههای ماشین بزرگ تولید انبوه تبدیل شدند. تیلور به تمامی عناصر دخیل در تولید یک نوع نگاه میکرد و کارگر را مثل سایر ابزار کار در نظر گرفته بود. این دیدگاه، انسان را موجودی اقتصادی-عقلانی میدانست و تأثیر روابط اجتماعی، ساختار غیررسمی، انگیزه و احساسات را بر افراد نادیده میگرفت. بسیاری از مدیران نیز روشهای او را دخالت بیمورد در قدرت و اختیارات خود میدانستند.
فقدان بصیرت جامعهشناسی
مکتب «تیلوریسم» فاقد بصیرت جامعهشناسی است، چرا که متغیرهای رفتار سازمانی را نادیده گرفته است. این عدم توجه به جنبههای انسانی و اجتماعی کار، منجر به بروز مشکلاتی در محیطهای کاری شد.
دیدگاه منفی به کار تیمی
تیلور نسبت به کار تیمی دیدگاه منفی داشت و معتقد بود: “هر وقت کارکنان به طور گروهی کار میکنند، کارایی هر یک از آنها تا سطح ضعیفترین عضو گروه تنزل پیدا میکند”. این دیدگاه با رویکردهای نوین مدیریتی که بر اهمیت کار گروهی و همکاری تأکید دارند، در تضاد است.
مقاومت کارگران و مخالفت با دموکراسی
تجربیات سالیان نشان داده است که ماکس وبر (نظریهپرداز بوروکراسی در مکتب کلاسیک) بسیار خوشبینانه به موضوع اندیشیده و یک دیوانسالاری آرمانی را در نظر داشته است. در مورد تیلور نیز، کارگران در برابر روشهای مطالعه حرکت، زمان و استاندارد کردن وظایف مقاومت میکردند. وحشت کارگران از ساعت، ثانیهشمار و انفصال خدمت در اثر کندی عمل، منجر به اعتصابات شدیدی شد. عدهای نیز فلسفه مدیریت علمی تیلور را مغایر با روح دموکراسی تشخیص دادند. این انتقادات باعث شد که بعدها سبکهای جایگزینی برای روش او ارائه شود.
محدودیتها در عمل
با وجود اینکه مدیریت علمی به عنوان بنیادیترین نظریه علمی مطرح است، اما به دلیل محدودیتهای فوق، این روش در عمل کمرنگ شده است. این محدودیتها میتوانند مدیریت علمی را در محیطهای کاری فعلی تحت تأثیر قرار داده و منجر به ناکارآمدی شوند.
نتیجهگیری
مدیریت علمی، که توسط فردریک تیلور بنیانگذاری شد، نقطهعطفی در تاریخ اندیشه مدیریت محسوب میشود. هدف اصلی این مکتب، افزایش کارایی و بهرهوری سازمانها از طریق بکارگیری روشهای علمی در طراحی و انجام کار بود. تکنیکهای مدیریت علمی نظیر زمانسنجی، حرکتسنجی، سرپرستی وظیفهای، استانداردسازی و سیستم دستمزد قطعهای تفاضلی، ابزارهای عملیاتی قدرتمندی را برای تحلیل و بهینهسازی فرآیندهای کاری فراهم آوردند. این تکنیکها به سازمانها کمک کردند تا از روشهای سرانگشتی به سمت رویکردهای ساختاریافته و مبتنی بر داده حرکت کنند.
منافع حاصل از کاربرد تکنیکهای مدیریت علمی شامل برنامهریزی دقیقتر تولید، متعادلسازی خطوط تولید، تعیین دقیقتر قیمت تمام شده محصول، پیشبینی نیاز به نیروی انسانی و ماشینآلات، و ایجاد شاخصهای ارزیابی عملکرد بود. همچنین، دامنه کاربرد این روشها از صنایع تولیدی به امور اداری و دفتری نیز گسترش یافت.
با این حال، مدیریت علمی با انتقادات جدی نیز روبرو بود. نگاه مکانیکی به انسان، نادیدهگرفتن جنبههای اجتماعی و روانی کارکنان، فقدان بصیرت جامعهشناسی و دیدگاه منفی نسبت به کار تیمی، از جمله مهمترین این انتقادات هستند. این ضعفها منجر به مقاومت کارگران و بروز چالشهایی در محیطهای کاری شد.
با وجود این انتقادات، نمیتوان نقش بنیادین مدیریت علمی را در شکلگیری علم مدیریت نوین نادیده گرفت. بسیاری از مفاهیم و تکنیکهای آن، اگرچه با اصلاح و تعدیل، همچنان در سیستمهای مدیریت کیفیت، مهندسی صنایع و بهبود فرآیندها به کار گرفته میشوند. مکاتب بعدی مدیریت، مانند مکتب نئوکلاسیک (روابط انسانی) و سیستمها، تلاش کردند تا کاستیهای رویکرد کلاسیک را با تمرکز بر جنبههای انسانی و تعاملات سازمانی جبران کنند. امروزه، نظریههای مدیریتی بر پایه تئوریهای کلاسیک و نئوکلاسیک شکل میگیرند. در نهایت، درک تکنیکهای مدیریت علمی و محدودیتهای آن، به مدیران امروز کمک میکند تا با دیدی جامعتر، رویکردهای مدیریتی را با توجه به پیچیدگیهای انسان و سازمانهای مدرن تطبیق دهند.
تکنیک های مدیریت علمی
مطالعه زمان
- این تکنیکی است که مدیر را قادر میسازد تا زمان استانداردی را که برای انجام یک کار مشخص صرف میشود، تعیین کند.
- هر شغل یا هر قسمت از آن به طور دقیق مطالعه می شود.
- این تکنیک بر اساس مطالعه یک کارگر متوسط با مهارت و توانایی معقول است.
- کارگر متوسط انتخاب شده و به آن کار اختصاص داده می شود و سپس با کمک یک ایست واچ زمان برای انجام آن کار مشخص می شود.
- تیلور معتقد بود که کار روز منصفانه باید از طریق مشاهدات، آزمایش و تجزیه و تحلیل با در نظر گرفتن یک کارگر معمولی تعیین شود.
زمان استاندارد × ساعت کاری = کار روز منصفانه
مطالعه حرکت
- در این مطالعه حرکات بدن و اندام مورد نیاز برای انجام یک کار از نزدیک مشاهده می شود.
- به عبارت دیگر، به مطالعه حرکت یک اپراتور بر روی ماشین درگیر در یک کار خاص اشاره دارد.
- هدف از مطالعه حرکت حذف حرکات بیهوده و تعیین روش شرط بندی برای انجام کار است.
- با انجام مطالعه حرکت تلاش می شود تا بدانیم که آیا می توان برخی از عناصر یک کار را با هم حذف کرد یا توالی آنها را برای رسیدن به ریتم لازم تغییر داد.
- مطالعه حرکت کارایی و بهره وری کارگران را با کاهش تمام حرکات بیهوده افزایش می دهد.
کارفرمایی عملکردی
- تیلور برای دستیابی به مشخصات نهایی از سرآمدی عملکردی حمایت می کرد.
- این تکنیک برای بهبود کیفیت کار ایجاد شده است زیرا ممکن است سرپرست واحد در همه جنبه های کار متخصص نباشد.
- بنابراین کارگران باید توسط سرکارگر متخصص نظارت شوند.
- طرح کارفرمایی عملکردی گسترش تخصص اصلی pf در سطح نظارت است.
- تیلور از انتصاب 8 فورامن، 4 در سطح برنامه ریزی و 4 مورد دیگر در سطح اجرا حمایت کرد.
- نام و عملکرد این سرکارگرهای متخصص عبارتند از:
- منشی کارت دستورالعمل با برچسب گذاری دستورالعمل هایی که طبق آن کارگران ملزم به انجام کار خود هستند
- کارمند زمان و هزینه به تنظیم جدول زمانی برای انجام یک کار و تعیین هزینه مواد و نیروی کار مربوط به آن می پردازد.
- کارمند مسیر مسیری را که باید مواد خام از آن عبور کند را تعیین می کند.
- انضباط فروشگاه به دنبال ایجاد قوانین و مقررات برای تضمین نظم و انضباط در سازمان است.
- رئیس باند چیدمان کارگران، ماشین آلات، ابزار، کارگران و غیره را انجام می دهد.
- رئیس سرعت نگران حفظ سرعت و حذف تاخیر در فرآیند تولید است.
- رئیس تعمیرات مربوط به تعمیر و نگهداری ماشین آلات، ابزار و تجهیزات.
- بازرس نگران حفظ کیفیت محصول است.
استاندارد سازی
- این بدان معناست که نگرش فیزیکی محصولات باید به گونه ای باشد که نیازها و نیازهای مشتریان را برآورده کند.
- تیلور طرفدار این بود که ابزارها و تجهیزات و همچنین شرایط کاری باید استاندارد شوند تا به خروجی استاندارد کارگران دست یابند.
- استانداردسازی وسیله ای برای دستیابی به اقتصاد تولید است.
- به نظر می رسد اطمینان حاصل شود –
- خط تولید محدود به نوع، فرم، طراحی، اندازه، وزن، کیفیت از پیش تعیین شده است. و غیره
- تولید قطعات و اجزای یکسان وجود دارد.
- کیفیت و استانداردها حفظ شده است.
- استانداردهای عملکرد برای کارگران در همه سطوح ایجاد شده است.
طرح دستمزد قطعه دیفرانسیل
- این فناوری پرداخت دستمزد مبتنی بر کارایی کارگر است.
- به کارگران کارآمد دستمزد بیشتری نسبت به کارگران ناکارآمد پرداخت می شود.
- از سوی دیگر، آن دسته از کارگرانی که کمتر از حد استاندارد تولید می کنند. به قطعات با نرخ کمتر از نرخ رایج دستمزد پرداخت می شود، یعنی کارگر به دلیل ناکارآمدی خود جریمه می شود.
- این سیستم یک منبع تشویق برای کارگرانی است که کارایی خود را برای دریافت دستمزد بیشتر بهبود می بخشند.
- همچنین کارگران ناکارآمد را تشویق می کند تا عملکرد خود را بهبود بخشند و به استانداردهای خود دست یابند.
- منجر به تولید انبوه می شود که هزینه را به حداقل می رساند و سود را به حداکثر می رساند.
سایر تکنیک ها
- تکنیک های مختلف دیگری برای ایجاد رابطه سخت بین مدیریت و کارگران و همچنین ایجاد درک بهتر در بخشی از کارها توسعه یافته است.
- این موارد شامل استفاده از کارتهای دستورالعمل، قوانین و مقررات سختگیرانه، نمودارها، اسلایدها، نمودارها و غیره است تا کارایی کارگران را افزایش دهد.
چند منبع کمکی :
در زیر چند منبع آموزشی مرتبط با تکنیکهای مدیریت علمی به همراه آدرس اینترنتی آنها قرار دارد:
۱. کتاب “The Principles of Scientific Management” نوشته Frederick Winslow Taylor در سایت Project Gutenberg: https://www.gutenberg.org/ebooks/6435
۲. مقاله “Scientific Management Techniques: An Overview” در سایت ScienceDirect: https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1877042815058258
۳. مقاله “Scientific Management Techniques in Manufacturing: Past, Present and Future” در سایت SpringerLink: https://link.springer.com/article/10.1007/s00170-019-04204-x
۴. مقاله “The Principles of Scientific Management: A Retrospective Commentary” در سایت JSTOR: https://www.jstor.org/stable/257601
۵. مقاله “The Application of Scientific Management Techniques in Libraries” در سایت Taylor & Francis Online: https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/01639379208984444
با مراجعه به این منابع آموزشی، میتوانید با تکنیکهای مدیریت علمی آشنا شوید و از آنها در بهبود کارایی و بهرهوری سازمان خود استفاده کنید.
بدون نظر