هدف ما ایجاد فرآیندی است که کاملاً تحت کنترل باشد. این همان چیزی است که روش شش سیگما در مورد آن است، کنترل و سازگاری. بنابراین، پس از درک اینکه چگونه یک حلقه کنترل مبتنی بر بازخورد واقعاً کار میکند، ضروری است که خطاهای رایجی را که هنگام پیادهسازی این روش رخ میدهند، نیز درک کنیم. این به ما کمک می کند بر این خطاها غلبه کنیم و یک سیستم کنترل فرآیند قوی تر بسازیم. در اینجا خطاهای رایج وجود دارد:
خطای اندازه گیری: اینها اولین خطاهایی بودند که در زمان معرفی کنترل فرآیند آماری رخ داد. با این حال، این احتمال وجود دارد که آنها ممکن است در هر فرآیندی اتفاق بیفتند. این نوع خطاها به دلیل اندازه گیری اشتباه رخ می دهد. در مثال تهویه مطبوع در نظر بگیرید، اگر تهویه مطبوع دمای بیرون را به طور دقیق اندازه گیری نمی کرد، کل فرآیند کنترل با شکست مواجه می شد. مطالعات نشان داده اند که اندازه گیری های اشتباه نتیجه سیستم های اندازه گیری معیوب یا سوگیری انسان است. سیستمهای اندازهگیری معیوب را میتوان در تجزیه و تحلیل سیستمهای اندازهگیری مراقبت کرد، اما برای ریشهکن کردن سوگیری انسان، باید اطمینان حاصل کرد که فرآیند اندازهگیری خودکار است. این امر هرگونه احتمال جانبداری یا جانبداری توسط سرپرستان را که می تواند برای منافع سازمان مضر باشد از بین می برد.
تأخیر در گزارش گیری: مدیریت باید گزارش ها را به موقع دریافت کند، در صورتی که اقدامات اصلاحی لازم باشد. به همین دلیل است که اندازهگیریها باید با وضعیت مطلوب به صورت زمان واقعی مقایسه شوند. به محض مشاهده یک مغایرت، باید به اطلاع مدیریت ارشد برسد. با این حال، در بسیاری از فرآیندها، گزارش در پایان روز، پایان هفته یا پایان ماه ساخته می شود. با این حال، هنگامی که نوبت به کنترل فرآیند می رسد، مغایرت ها باید به موقع اطلاع داده شوند، در غیر این صورت فرآیند به صورت معیوب به کار خود ادامه می دهد.
تأخیر در انجام اقدامات اصلاحی: مدیریت تمایل دارد به محض رسیدن گزارشها به حالت فلج تحلیلی برسد. با این حال، در مورد کنترل فرآیند، این امکان وجود ندارد. باید سناریوهایی شناسایی شود و افراد صحیح باید به سرعت وارد عمل شوند تا روند را بلافاصله تحت کنترل قرار دهند. اگر قرار است شش سیگما به دست آید، باید با کل فرآیند کنترل مانند یک فرآیند اضطراری و حیاتی رفتار شود. با گذشت زمان، فرآیندها به قدری ساده و کارآمد می شوند که به ندرت باید فرآیندهای کنترلی فعال شوند.
سناریوی پیش بینی نشده: اساس یک فرآیند کنترل موثر این است که هیچ غافلگیری وجود نداشته باشد. مدیریت باید راههایی را پیشبینی کرده باشد که در آن یک فرآیند میتواند با روشهای تحلیل حالتها و اثرات شکست (FMEA) شکست بخورد. سپس آنها باید برنامه هایی را طراحی کنند که به سادگی باید در زمان رسیدن سناریو عملی شوند. با این حال، اگر سناریوها پیشبینی نشده باشند، مدیریت باید فکر کند و زمان از دست میرود که منجر به این میشود که روند تا رسیدن به حل مشکل در حالت نادرست باقی بماند.
بدون نظر