قانون موفقیت
افرادی که در زندگی موفق می شوند سه کار را به خوبی انجام می دهند: اول اینکه می دانند چه می خواهند و آن را پیش روی خود نگه می دارند. دوم، آنها به گروهی از افراد همفکر، یک مغز متفکر می پیوندند. سوم، آنها به رشد خود ادامه می دهند تا زمانی که به آنچه می خواهند برسند. قانون موفقیت، کلید طلایی اندیشه ناپلئون هیل، روش کامل و خلاصه نشده قدرت ذهن او برای دستیابی به اهداف شماست. هیل جوان پس از مصاحبه با دهها صنعتگر، دیپلماتها، رهبران فکری و افراد موفق از هر طبقهای، آنچه را که آموخته بود در این پانزده درس تقطیر کرد.
ناپلئون هیل در ویرجینیا به دنیا آمد و از نوجوانی شروع به نوشتن مقاله برای روزنامه های شهری کرد و به یکی از مشهورترین نویسندگان انگیزشی آمریکا تبدیل شد. کتابهای او به یادگاری تبدیل شده است برای آنچه که یک فرد میتواند انجام دهد و شالوده انگیزه مدرن را تشکیل میدهد. به ویژه فکر کن و ثروتمند شو، یکی از پرفروش ترین کتاب های تمام دوران است که تا سال 2015 بیش از 100 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان خریداری شده است.
قانون موفقیت کلید طلایی اندیشه هیل است، روش کامل و خلاصه نشده قدرت ذهن او برای دستیابی به اهداف شما. هیل جوان پس از مصاحبه با دهها صنعتگر، دیپلماتها، رهبران متفکر و افراد موفق از هر طبقهای، آنچه را که آموخته بود در این پانزده درس تقطیر کرد.
افرادی که در زندگی موفق می شوند سه کار را به خوبی انجام می دهند: اول اینکه می دانند چه می خواهند و آن را پیش روی خود نگه می دارند. دوم، آنها به گروهی از افراد همفکر، یک مغز متفکر می پیوندند. سوم، آنها به رشد خود ادامه می دهند تا زمانی که به آنچه می خواهند برسند. خواهید آموخت که چرا موفقیت به دنبال کسانی است که از قانون پیروی می کنند.
فصل 1. متفکر
در فصل مقدماتی قانون موفقیت، ناپلئون هیل مفهوم مغز متفکر را توضیح میدهد که او آن را پایه و اساس همه دستاوردهای شخصی برجسته میداند. او مغز متفکر را به عنوان همکاری هماهنگ دو یا چند ذهن با هم برای انجام یک کار خاص تعریف می کند. هماهنگی ضروری است. هر عضو باید با اهداف دیگران همسو باشد.
هیل توضیح می دهد که چه تعداد از افراد موفق در اقتصاد صنعتی آمریکا عضو یا خالق مغز متفکران بوده اند. او نمونه هایی از چهره های برجسته مانند هنری فورد، توماس ادیسون، هاروی فایرستون، جان دی راکفلر، پدر و اندرو کارنگی را ذکر می کند. هیل تاکید می کند که موفقیت می تواند از طریق قدرت مغز متفکر و اصولی که در کتابش بیان شده است به دست آورد.
فصل 2. هدف اصلی مشخص
قانون موفقیت راهنمایی هایی را در مورد چگونگی جلوگیری از تلاش های بیهوده در یافتن کار زندگی ارائه می دهد. این کتاب بر اهمیت داشتن یک هدف کاملاً تعریف شده و یک هدف اصلی مشخص تأکید می کند، که فقط یک هدف نیست، بلکه یک واقعیت بالقوه است که متعهد به به وجود آوردن آن است. افراد می توانند بی هدفی را از بین ببرند و با تمرکز بر یک هدف خاص، رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنند.

برای تبدیل هدف اصلی خود به واقعیت، چندین مرحله وجود دارد که می توانید بردارید. در مرحله اول، ضروری است که هدف خود را در یک عبارت مختصر و به یاد ماندنی بنویسید که به راحتی قابل ارجاع باشد، مانند برنامه یادداشت تلفن یا کارت فهرست. ثانیاً، یادداشت کنید که در ازای دستیابی به هدف خود، از جمله منابعی مانند زمان و پول، حاضرید از چه چیزهایی صرف نظر کنید. این به شما کمک می کند تا تعهد خود را به هدف خود و اینکه چه فداکاری هایی انجام خواهید داد، روشن کنید.
در نهایت، هدف خود را 12 بار در روز از طریق پیشنهاد خودکار تکرار کنید، که شامل تکرار منظم آن می شود تا زمانی که در ضمیر ناخودآگاه شما ریشه دوانده و کاملاً به دستیابی به آن متعهد شوید. این مراحل می تواند به شما کمک کند تا انرژی و تلاش خود را برای تحقق هدف اصلی خود متمرکز کنید.
فصل 3. اعتماد به نفس
هیل “شش ترس اساسی بشر” را پوشش می دهد که عبارتند از:
شش ترس اساسی:
1- ترس از فقر
2- ترس از پیری
3- ترس از انتقاد
4- ترس از دست دادن عشق کسی
5- ترس از بیماری
6- ترس از مرگ
هیل پیشنهاد می کند برای مقابله با افکار عذاب آور از تمرین «خود پیشنهادی» یا خودگویی استفاده کنید. او همچنین مثالی ارائه می دهد که چگونه می توان از قانون جذب برای بهبود زندگی استفاده کرد. افراد می توانند با تمرکز بر افکار مثبت و غلبه بر ترس، افراد مثبت را به جامعه خود جذب کنند. با این حال، هیل هشدار می دهد که اعتماد به نفس، مانند آمادگی جسمانی، نیاز به استفاده مداوم دارد. اگر به طور منظم ورزش نکنید، ممکن است ناپدید شود. بنابراین، استفاده منظم از اعتماد به نفس می تواند به توسعه و حفظ آن کمک کند.
فصل 4. عادت پس انداز
هیل در این درس با ذکر فواید جسمی و روحی از صرفه جویی در پول حمایت می کند. پس انداز پول می تواند ترس از فقر را از بین ببرد و فرصت های سرمایه گذاری را فراهم کند و رفاه مادی را افزایش دهد. هیل نمونه هایی از این که چگونه بدهی و هزینه های بیش از حد می تواند بر زندگی فرد تأثیر منفی بگذارد ارائه می دهد. او ایجاد بودجه ای برای درک درآمد و هزینه ها را پیشنهاد می کند و یک مدل پس انداز را توصیه می کند که پس از مصاحبه با 200 فرد موفق مالی که بر خرابی مالی غلبه کرده بودند، ایجاد کرد.
فصل 5. ابتکار و رهبری
در این درس، ناپلئون هیل ابتکار و رهبری خود را با به اشتراک گذاشتن داستان ایجاد مدرسه ای برای تبلیغات و فروش، معروف به قانون موفقیت، نشان می دهد. او برای شروع مدرسه خود به دو چیز نیاز داشت: سرمایه اولیه و دوره ای برای آموزش به شاگردانش. اگرچه او می دانست چه چیزی می خواهد تدریس کند، اما برای شروع مدرسه به بودجه بیشتری نیاز داشت. هیل برای تحقق بخشیدن به هدف خود، ابتدا هدف اصلی خود را کسب سرمایه لازم قرار داد. او سپس برای دستیابی به هدف خود برنامه ریزی دقیقی تهیه کرد.
هیل به جای ناراحتی یا شکایت، به دنبال گروهی از افرادی بود که علاقه مند به یادگیری دانش هیل بودند و پولی برای سرمایه گذاری در آموزش بازاریابی و فروش داشتند. پس از اطمینان از بازاری برای تحصیلات تجاری خود، آخرین چالش هیل یافتن مکانی برای آموزش دوره خود بود.
از آنجایی که در آن زمان آموزش دیجیتال آنلاین وجود نداشت، افرادی که مایل به یادگیری بودند به کالج رفتند. هیل به مدیر یک کالج تجاری معتبر مراجعه کرد و دوره خود را به عنوان راهی برای کالج برای جذب دانشجویان بیشتر در ازای این که کالج سرمایه اولیه برای راه اندازی سیستم آموزشی هیل را فراهم کند، ارائه کرد.
کارگردان موافقت کرد و هیل سرمایه خود را دریافت کرد. سیستم آموزشی آنچه را که به کالج بدهکار بود در کمتر از یک سال فعالیت بازپرداخت کرد و هیل آن را به عنوان یک تجارت مستقل اداره کرد.

سه مرحله برای پرورش ابتکار و رهبری
- باید بر عادت به تعویق انداختن کار مسلط شوید و آن را از آرایش خود حذف کنید.»
- اطرافیانتان را تشویق کنید که دست به کار شوند و منتظر بمانید تا کارها را به فردا موکول کنید.
- مهارت های رهبری مثبت را توسعه دهید که منجر به “تعیین سرنوشت و آزادی و خودسازی و روشنگری و عدالت” شود.
فصل 6. تخیل
داستانهای موفق متعدد، پتانسیل تخیل برای افزایش عملکرد فروش را نشان میدهد. ناپلئون هیل در کتاب خود «قانون موفقیت» نمونههایی از فروشندگانی را بازگو میکند که از قدرت تخیل خود برای بالا رفتن رتبه در صنایع مختلف استفاده کردند. یکی از این نمونه ها هیل است که فرماندار اوهایو را متقاعد کرد که یک زندانی اصلاح شده را با تجسم اینکه چرا فرماندار با آن موافقت می کند آزاد کند. مثال دیگر پل هریس از شیکاگو است که اولین روتاری را با پیش بینی روشی خلاقانه برای ترویج فعالیت های قانونی خود در زمانی که روش های تبلیغات مرسوم ممنوع بود فروخت. دکتر هارپر از دانشگاه شیکاگو مثال دیگری است، زیرا او از تخیل خود برای نشان دادن کمک های جان دی. راکفلر استفاده کرد.
فصل 7. اشتیاق

درس ششم «قانون موفقیت» اثر ناپلئون هیل بر روی اشتیاق تمرکز دارد. هیل شور و شوق را به عنوان حالتی تعریف میکند که با سطح جدیدی از اشتیاق دوباره انرژی میگیرید و دوباره نیرو میگیرید، که میتواند منجر به خواب کمتر شود. او بر مزایای اجتماعی اشتیاق تاکید می کند و توضیح می دهد که چگونه می تواند دیگران را برانگیزد و انگیزه دهد تا در جهت پیشنهادی شما عمل کنند. با این حال، هیل نسبت به اشتیاق جعلی هشدار می دهد و توضیح می دهد که این شور و شوق غیراخلاقی است و نمی توان آن را ادامه داد. او معتقد است که شور و شوق واقعی و پایدار به جای اینکه صرفاً توسط عوامل بیرونی ایجاد شود، از درون فرد نشات می گیرد.
فصل 8. خود کنترلی
هیل بر اهمیت خودکنترلی به عنوان نیروی مکمل اشتیاق تاکید می کند. در حالی که اشتیاق انرژی لازم برای حرکت رو به جلو را فراهم می کند، خودکنترلی به عنوان فرمان و ترمز عمل می کند و به افراد اجازه می دهد تا اشتیاق خود را به سمت اهداف مورد نظر خود هدایت کنند. برای اعمال سایر قوانین موفقیت، خودکنترلی لازم است.
هیل تاکید می کند که بدون نظم و انضباط، یک فرد نمی تواند ارباب سرنوشت خود یا کاپیتان روح خود شود. برعکس، شور و شوق بیش از حد میتواند مضر باشد و کنترل خود را به عنوان وسیلهای برای تنظیم اعمال خود ضروری میسازد. در اصل، قانون موفقیت افراد را ملزم می کند که شور و شوق خود را با خویشتن داری متعادل کنند و کسانی که می توانند به این تعادل دست یابند، معمار سرنوشت خود می شوند.
فصل 9. عادت به انجام بیشتر از آنچه برای آن پرداخت شده است

دوره قانون موفقیت اهمیت استفاده از قانون افزایش بازده را برجسته می کند که منجر به بازده نامتناسب پول در مقایسه با خدمات ارائه شده می شود. برای تبدیل شدن به یک رهبر موفق، فرد باید به طور مداوم کار بیشتری و بهتر از آنچه برایش پول می گیرد انجام دهد. تجربه هیل گواهی بر این اصل است، زیرا او در ابتدا برای کارش در دوره قانون موفقیت دستمزد کمتری دریافت می کرد.
با این حال، فداکاری و تعهد او در نهایت نتیجه داد زمانی که یکی از همکاران توماس ادیسون او را به رئیس هیئت مدیره شرکت فورد موتور معرفی کرد و او دوره را برای کارمندان آنها خریداری کرد. این منجر به یک اثر گلوله برفی شد، زیرا سایر مشاغل به دنبال دوره موفقیت بودند و آن را خریداری کردند.
کلید دستیابی به بالاترین بازده سرمایه گذاری، فراتر رفتن و فراتر از آنچه انتظار می رود، با اشتیاق و فداکاری است. به این ترتیب افراد می توانند برجسته شوند و برای تلاش های استثنایی خود پاداش بگیرند. در نهایت، یک رهبر خوب نمیتواند بر برابری خروجی تمرکز کند، بلکه بر کیفیت و کمیت کاری که ارائه میکند تمرکز نمیکند.
فصل 10. شخصیت خوشایند
قانون موفقیت بر اهمیت داشتن شخصیتی دلپذیر در دستیابی به موفقیت تاکید دارد. همراه با هوش، به ابزاری قدرتمند برای کمک به افراد برای غلبه بر موانع تبدیل می شود. این درس ثابت کرده است که برای بسیاری از فروشندگان و رهبران بازی را تغییر می دهد و به آنها اجازه می دهد شخصیت خود را تغییر دهند تا با هر محیطی سازگار شوند و بر هر موقعیتی تسلط پیدا کنند.
شخصیت خوشایند برای ایجاد اعتماد و ایجاد روابط مستحکم با مشتریان ضروری است و باعث می شود که آنها بیشتر با شما تجارت کنند. برای پرورش یک شخصیت موفق، مهم است که خود را منظم و حرفه ای نشان دهید، با شوخ طبعی و جذابیت قاتل که می تواند مشتریان بالقوه را خلع سلاح کند و موانع تجاری را از بین ببرد. به طور کلی، یک شخصیت و هوش دلپذیر و جذاب می تواند در دستیابی به موفقیت تفاوت ایجاد کند.
فصل 11. اندیشه دقیق
تفکر دقیق برای موفقیت بلندمدت اساسی است و قانون موفقیت بر اهمیت آن تاکید دارد. این درس به افراد می آموزد که چگونه بین “حقایق” و “اطلاعات” صرف تمایز قائل شوند و چگونه حقایق شناخته شده را به دو گروه مجزا دسته بندی کنند: “مهم” و “غیر مهم”. با انجام این کار، افراد می توانند تعیین کنند که کدام حقایق برای پیگیری اهداف آنها حیاتی است. علاوه بر این، این درس افراد را در استفاده از این حقایق برای ایجاد برنامه های محکم برای موفقیت در هر زمینه انتخابی راهنمایی می کند.

احاطه کردن خود با افرادی که عطش شما برای دانش دقیق را دارند برای موفقیت شما بسیار مهم است. دوره قانون موفقیت بر قدرت مربیگری و ایجاد گروه متفکر تاکید دارد. از طریق تجربه شخصی، هیل تأثیر مثبت اطراف خود را با افراد همفکری که از یکدیگر حمایت میکنند و الهامبخش یکدیگر هستند، تأیید میکند که منجر به چرخهای از موفقیت میشود.
در دنیای اطلاعات نادرست و اخبار جعلی، تمایز بین حقایق و نظرات می تواند چالش برانگیز باشد. با این حال، تفکر دقیق مبتنی بر توانایی تمایز بین این دو است و فرد را قادر میسازد تا بر اساس دادهها و نه احساسات تصمیمات منطقی بگیرد. دوره قانون موفقیت به افراد دستور می دهد که حقایق را به دو دسته تقسیم کنند: اساسی و مرتبط یا بی اهمیت و نامربوط، و به آنها اجازه می دهد اولویت بندی کنند و بر آنچه واقعاً مهم است تمرکز کنند.
فصل 12. تمرکز
هنر تمرکز برای دستیابی به موفقیت بسیار مهم است، زیرا شما را قادر میسازد تا زمانی که استراتژیهای عملی برای تسلط بر آن ایجاد کنید، روی یک کار تمرکز کنید. علاوه بر این، به شما می آموزد که چگونه با دیگران همکاری کنید تا از دانش و تخصص آنها برای رسیدن به اهداف خود بهره مند شوید. در نهایت، درک عملی از نیروهای اطراف شما و نحوه استفاده از آنها به نفع خود را ارائه می دهد.
هنگام پیگیری موفقیت، داشتن تمرکز منحصر به فرد ضروری است. تلاش برای ایجاد تنوع زود هنگام می تواند منجر به پراکنده شدن تلاش های شما شود و شانس موفقیت شما را کاهش دهد. تمرکز روی یک هدف خاص می تواند ردپایی از پیشرفت به سمت هدف شما باقی بگذارد. چشمان خود را برای این پودر سوخاری نگه دارید تا طبق قانون موفقیت به موفقیت برسید.
فصل 13. همکاری
قانون موفقیت بر اهمیت همکاری و کار گروهی تاکید دارد، زیرا احساسات منفی مانند حسادت، حرص و حسادت را از بین می برد. به افراد می آموزد که چگونه تلاش های خود را با دیگران هماهنگ کنند و از دانش جمعی خود برای دستیابی به موفقیت در زمینه انتخابی خود استفاده کنند.
برای ایجاد یک تیم موفق، باید یک گروه «مستفکر» متشکل از افراد همفکر ایجاد کرد که رانده، پایدار و تشنه موفقیت هستند. تعیین اینکه چه ارزشی می تواند به تیم در ازای حمایت آنها ارائه دهد، ضروری است. همچنین باید اعضای تیم خود را با دقت انتخاب کرد و افرادی را که متعهد به موفقیت نیستند پشت سر گذاشت.
از طریق همکاری و به اشتراک گذاری بهترین شیوه ها، تیم می تواند اقدامات خود را هماهنگ کرده و یکدیگر را برای رسیدن به اهداف خود برانگیزد. این تبادل انرژی می تواند منجر به افزایش انگیزه و در نهایت موفقیت شود.
فصل 14. شکست
قانون موفقیت اهمیت سود بردن از شکست را برجسته می کند، زیرا به افراد می آموزد که چگونه اشتباهات و شکست ها را به فرصت هایی برای رشد و موفقیت تبدیل کنند. تأکید میکند که اکثر شکستها تنها شکستهای موقتی هستند و انجام اقدامات گسترده میتواند به افراد کمک کند تا یاد بگیرند کدام تکنیکها کار میکنند و کدامها نه.
برای موفقیت، فرد باید بیاموزد آنچه را که کار می کند از آنچه که مفید نیست جدا کند و به اصلاح استراتژی های خود از طریق آزمون و خطا ادامه دهد. شکست در ابتدا بخشی طبیعی از فرآیند است، اما یادگیری از آن اشتباهات و انجام اقدامات مختلف برای حرکت رو به جلو ضروری است.
هیچ کس کامل نیست و اشتباه کردن یک فرآیند یادگیری روزمره است. ضروری است که عاقلانه تر و انعطاف پذیرتر از شکست ها عقب نشینی کنید و از آنها به عنوان پله هایی برای موفقیت استفاده کنید. قانون موفقیت به افراد می آموزد که شکست را بپذیرند و از آن درس بگیرند تا به اهداف خود برسند.
فصل 15. مدارا
قانون موفقیت بر اهمیت مدارا تأکید می کند، که می تواند به افراد کمک کند تا از اثرات مخرب تعصبات نژادی و مذهبی اجتناب کنند. این پیش داوری ها می تواند افراد را به بحث های احمقانه سوق دهد، ذهن آنها را مسموم کند و خود را از عقل و تحقیق دور کند و در نهایت منجر به شکست شود.
مدارا برای تفکر دقیق ضروری است و خواهر دوقلوی درس تفکر واقعی است. عدم تحمل می تواند مانع یادگیری شود و منجر به تبعیض شود، در جایی که باید دوستان وجود داشته باشد دشمن ایجاد می کند و فرصت ها را از بین می برد. همچنین می تواند به شک، بی اعتمادی و تعصب منجر شود.
برای پرورش بردباری، پرهیز از جهل و پذیرش تفاوتهای گسترده میان مردم، فرهنگها، مذاهب و سبک زندگی ضروری است. باید از تأثیرات سمی نفرت و تعصب دوری کرد و پذیرفت که هر فردی منحصر به فرد است. با انجام این کار، زندگی می تواند لذت بخش تر و رضایت بخش تر شود.
فصل 16. قانون طلایی
قانون موفقیت ارزش تمرین قانون طلایی را می آموزد، قانون جهانی رفتار انسانی که می تواند به افراد کمک کند تا به سرعت با هر فرد یا گروهی همکاری هماهنگ کنند. متأسفانه بسیاری از مردم این قانون را درک نمی کنند و مانع موفقیت آنها می شود.
قانون موفقیت پانزده قانونی را ترسیم میکند که افراد میتوانند در عرض پانزده تا سی هفته برای توسعه قدرت شخصی و رسیدن به هدف اصلی خود بر آن مسلط شوند. این قوانین برای کمک به افراد در سازماندهی و به کارگیری دانش گذشته و آینده خود برای تبدیل آن به قدرت طراحی شده اند.
با عمل به قانون طلایی و تسلط بر این قانون پانزده گانه، افراد می توانند قدرت شخصی خود را مهار کنند و به طور موثرتری به اهداف خود دست یابند. درک و به کارگیری این قوانین برای قانون موفقیت ضروری است و می تواند به موفقیت و تحقق فوق العاده منجر شود.
نتیجه
ما اغلب می شنویم که دانش قدرت است و می تواند به ما در موفقیت کمک کند. با این حال، تنها تکیه بر آنچه از تجربیات گذشته و تعاملات روزانه خود می دانیم، ممکن است کافی نباشد. در عوض، باید ایده آزمون و خطا را بپذیریم و برای رسیدن به اهدافمان حاضر به ریسک باشیم. انجام این کار می تواند پیشرفت ما را تسریع کند و شانس موفقیت ما را افزایش دهد.
ذهن ما تمایل به راکد شدن دارد و ما را از رسیدن به پتانسیل کامل خود باز می دارد. اما ما میتوانیم با سازگاری و پذیرایی از ایدههای جدید از این الگو رهایی پیدا کنیم. این ضروری است که به یادگیری ادامه دهید و پذیرای رویکردهای مختلفی باشید که می تواند منجر به پیشرفت های زندگی شود.
نقد و بررسی کتاب قانون موفقیت
قانون موفقیت نوشته ناپلئون هیل راهنمای جامعی برای موفقیت شخصی و خودسازی است. به عنوان یک خواننده، سبک نگارش نویسنده را جذاب و آموزنده یافتم، با مثالهای واقعی و توصیههای عملی برای کمک به باز کردن پتانسیلهای فرد.
این کتاب بر اساس تحقیقات و مصاحبه های گسترده هیل با افراد موفق متعدد از جمله اندرو کارنگی و توماس ادیسون است. این 16 اصل کلیدی برای موفقیت، مانند اعتماد به نفس، تخیل، اشتیاق، و پشتکار و غیره را ارائه می دهد.
یکی از با ارزش ترین جنبه های قانون موفقیت، تاکید آن بر قدرت ذهن انسان است. هیل خوانندگان را تشویق می کند تا افکار و باورهای خود را برای شکل دادن به واقعیت و دستیابی به اهداف خود به کار گیرند. این کتاب همچنین بر اهمیت شبکهسازی، مربیگری و همکاری برای دستیابی به موفقیت تاکید میکند.
هیل در سراسر کتاب تمرینها و تکنیکهای عملی را برای کمک به خوانندگان ارائه میدهد تا مهارتهای خود را مطابق با 16 اصل توسعه و اصلاح کنند. این تمرینها تفکر خود و رشد شخصی را تشویق میکنند و کتاب را به منبعی ارزشمند برای هر کسی که به دنبال بهبود زندگی خود هستند تبدیل میکند.
بدون نظر