ثروت ملل نوشته آدام اسمیت شاید یکی از تأثیرگذارترین کتاب های اقتصاد در تمام تاریخ باشد. با این حال، بسیاری از مردم نمی دانند که در این کتاب است که ایده بهبود فرآیندها برای افزایش بهره وری و در نتیجه سود متولد شد.

اگرچه آدام اسمیت آن را « تقسیم کار » نامید و نه مدیریت فرآیند کسب و کار، او به همین ایده اشاره داشت. این مفهوم با کمک یک مثال کارخانه پین ​​به شرح زیر نشان داده شده است:

نمونه کارخانه پین

آدام اسمیت در مورد یک کارخانه سنجاق قدیمی صحبت کرد که در آن هر کارگر تمام پین را تولید می کرد، یعنی از مواد خام تا محصول نهایی را خودش تولید می کرد. اسمیت متوجه شد که زمان زیادی از چنین کارگری صرف جابجایی از کاری به شغل دیگر و تعویض ابزارهای مورد نیاز برای مشاغل مختلف می شود. او نتیجه گرفت که این زمان به شکلی غیرمولد سپری شده است.

سپس مشاهده کرد که در همان کارخانه، زمانی که افراد مختلف مشغول انجام فعالیت‌های مختلف بودند، یعنی یک نفر سیم را می‌کشید، نفر دوم آن را شکل می‌داد، نفر سوم فقط سر پین‌ها را می‌ساخت و چهارمی پین را برای تکمیل محصول مونتاژ می‌کرد، این بار بسیار موثرتر استفاده می شود. بهره وری از سقف عبور کرد و هزینه ها به کسری از آنچه بود کاهش یافت. مفهوم فرآیند متولد شد و جهان توسعه یافته غرب را با طوفان گرفت.

آدام اسمیت همچنین متوجه شد که چنین ساده سازی وظایف فردی به کارگران امکان افزایش مهارت خود را می دهد. با افزایش سرعت کارگران در منحنی یادگیری، بهره‌وری حتی بیشتر شد. در نهایت از آنجایی که مشاغل به کارهای ساده تقلیل یافتند، انگیزه ای به مکانیزه شدن داد. ساختن ماشینی برای انجام بخشی از فرآیند بسیار ساده تر از ساخت ماشینی برای انجام کل فرآیند است.

شرکت ها پارادایم فرآیند کسب و کار را تطبیق می دهند

مثال بالا توسط آدام اسمیت نشان داد که اگر فرآیندها به اندازه کافی کارآمد باشند، امکان افزایش بهره وری تا ضریب 10 یا بیشتر وجود دارد. شرکت های آن روز به این ایده انقلابی پی بردند و به زودی آن را به بستر انقلاب صنعتی تبدیل کردند. همه تلاش های تجاری امروزه سعی می کنند با ایجاد فرآیندهای کارآمدتر برای رفع نیازهای مشتریان خود با یکدیگر رقابت کنند . امروزه هر 500 شرکت فورچون مدعی هستند که فرآیند محور هستند. امروزه مطالعه فرآیندها به یک علم جداگانه تبدیل شده است که آن را مدیریت فرآیندهای کسب و کار (BPM) می نامیم .

ایده فرآیندها ممکن است قدیمی باشد، اما هنوز بسیار معتبر است. تقریباً تمام سازمان‌های تجاری که بزرگ شده‌اند، پارادایم فرآیند را اتخاذ کرده‌اند. برخی از اسامی معروف به شرح زیر است:

  • فورد موتورز: ایده هنری فورد در مورد خط مونتاژ یک کتاب متنی از یک فرآیند کارآمد است. بنابراین جای تعجب نیست که هنری فورد بتواند به کارکنانش دستمزد بیشتری نسبت به رقبای خود بپردازد و همچنان سود بیشتری به دست آورد. این اثبات بزرگی از ایده‌هایی بود که آدام اسمیت در سال 1776 او را مطرح کرد.
  • وال مارت: وال مارت با بهبود فرآیند، برخی از خرده فروشان بزرگ روز خود را تغییر داد. استفاده وال مارت از تراشه‌های RFID که به خودکارسازی فرآیند خرید و صرفه‌جویی در تلاش، ناکارآمدی و هزینه‌های اداری کمک می‌کند، مطالعه موردی است که هر دانشجوی کسب‌وکار باید از آن استفاده کند. این را نیز می توان به ایده مکانیزاسیون آدام اسمیت ردیابی کرد. در دنیای امروز ما به آن اتوماسیون می گوییم، اما اصول اولیه یکسان است.
  • دل: داستان نوآوری مایکل دل امروزه به خوبی شناخته شده است. مدل دل به جای تولید و سپس امید به فروش، تولید را تنها پس از دریافت سفارش آغاز می کند. این به آنها کمک کرد تا مقدار زیادی از موجودی و هزینه های ذخیره سازی را کاهش دهند که هیچ ارزشی اضافه نمی کند. با یک فرآیند بهتر، تازه واردی مانند دل می تواند غول هایی مانند هیولت پاکارد، IBM و Compaq را شکست دهد.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که چگونه برخی از کارآفرینان قدرت فرآیندها را آموختند و بعداً آنها را برای ایجاد تاریخ آزاد کردند. هر یک از این کارآفرینان، کارآفرینان نسل اول هستند، اما توانستند ثروتی بسیار بیشتر از بسیاری از خانواده‌های ثروتمند در طول سالیان متمادی کسب کنند. بنابراین مدیریت و بهبود فرآیند همچنان به عنوان یک ابزار مهم باقی می ماند و سازمان ها در هر اندازه به حفظ و بهبود آن توجه دارند. آنها می دانند که می تواند آینده آنها را بسازد یا خراب کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *