رشد اقتصادی همواره مورد توجه همه دولت ها بوده است. زیرا اعتقاد بر این بود که در صورت تحقق رشد اقتصادی، حداکثر بهره مندی از افراد در اقتصاد خواهد بود. رشد اقتصادی، یعنی رشد تولید ناخالص داخلی ارتباط نزدیکی با رشد اشتغال داشت. با شروع کار بیشتر افراد، احساسات اقتصادی مثبت می شود و این منجر به رشد بیشتر تولید ناخالص داخلی می شود.
با این حال، طی حدود پنج سال گذشته، پدیده جدیدی از رشد بیکاری به یک امر عادی تبدیل شده است. کشورهای توسعه یافته مانند ایالات متحده و همچنین کشورهای در حال توسعه مانند هند با این وضعیت روبرو هستند. در این کشورها، اعداد تولید ناخالص داخلی به همان سرعتی که انتظار می رفت در حال افزایش است. با این حال تعداد زیادی از مردم همچنان از بیکاری رنج می برند. این یک وضعیت عجیب و غریب ایجاد می کند. دولت به اعداد تولید ناخالص داخلی نگاه می کند و معتقد است که آنها به اهداف خود می رسند. با این حال مردم کوچه و خیابان همچنان برای یافتن شغل در تلاش هستند!
در این مقاله سعی می کنیم برخی از عواملی که باعث رشد بیکاری می شوند را درک کنیم.
انفجار جمعیت
هنگام محاسبه رشد اقتصادی از عدد تولید ناخالص داخلی به عنوان پایه استفاده می شود. اما برای محاسبه نرخ بیکاری از جمعیت در سن کار به عنوان پایه استفاده می شود. بنابراین، اگر اختلاف زیادی بین نرخ رشد اقتصادی و نرخ رشد جمعیت در سن کار وجود داشته باشد، احتمالاً منجر به بیکاری گسترده خواهد شد.
به عبارت ساده تر، به این معناست که حتی اگر تولید ناخالص داخلی 10 درصد رشد کند، اگر جمعیت در سن کار 20 درصد رشد کند، باز هم بیکاری انبوه وجود خواهد داشت! رشد 10 درصدی تولید ناخالص داخلی احتمالاً منجر به افزایش تقریباً 10 درصدی در تعداد مشاغل خواهد شد. اقتصاددانان این را “کشش اشتغال” می نامند. در اکثر موارد کشش اشتغال برابر با 1 است.
از این رو، اگرچه اقتصاد رشد کرد، اما آنقدر سریع رشد نکرد که بتواند با سرعت سریع رشد جمعیت شاغل همگام شود. کشورهایی مانند هند که سالانه میلیون ها نفر به نیروی کار اضافه می شوند، به دلیل انفجار جمعیت با بیکاری مواجه هستند.
صنایع منسوخ شده
در دوران رکود، صنایعی که بیشترین ضربه را می بینند، صنایعی هستند که در حال منسوخ شدن هستند. این معمولاً منجر به تعطیلی بسیاری از شرکت ها می شود. در نتیجه بیکاری در مقیاس بزرگ در آن بخش اتفاق می افتد.
زمانی که یک فناوری جدید و بهتر اختراع می شود، معمولاً صنایع منسوخ می شوند. مورد صنعت کالسکه اسب را در نظر بگیرید که یک شبه پس از اختراع اتومبیل منسوخ شد. همچنین، معمول است که صنایع جدیدتر از نظر فنی کارآمدتر باشند. به عنوان مثال، این واقعیت را در نظر بگیرید که خودروها عمدتاً بر روی یک خط مونتاژ خودکار ساخته میشوند. در نتیجه، تعداد کارگران کمتری مورد نیاز صنعت خودرو بود. از این رو، تمام کارگرانی که توسط صنعت کالسکه اسب منسوخ شده بودند، نمی توانستند جذب خودروسازان شوند.
از این رو، اگر یک اقتصاد از طریق تغییرات ساختاری در حال رشد باشد، این احتمال وجود دارد که همزیستی نرخ رشد بالا و نرخ بالای بیکاری وجود داشته باشد.
اتوماسیون
اتوماسیون فرآیندهای رباتیک و هوش مصنوعی امروزه به یک امر عادی تبدیل شده است. جهان به سمت خودروهای بدون راننده و راه حل های مسکن هوشمند در حال حرکت است. در نتیجه، نیاز نیروی کار به شدت کاهش یافته است. مشاغل دنیوی که قبلاً شغل بالایی را ایجاد می کردند اغلب توسط اتوماسیون منسوخ می شوند.
این واقعیت را در نظر بگیرید که آمازون جایگزین اکثر فروشگاه های مادر و پاپ در ایالات متحده و همچنین در جهان شده است. بنابراین، درست است که بگوییم آینده کارگران در خطر است. فناوری با چنان سرعتی در حال توسعه است که به زودی حتی کارهای پیچیده ای مانند جراحی نیز توسط روبات ها انجام خواهد شد! در نتیجه، حرکت رو به جلو، رشد اقتصاد بدون شغل به احتمال زیاد عادی است تا استثنا!
کمبود مهارت
نیروی کار کشور باید مهارت های لازم برای کار در مشاغل عصر جدید را داشته باشد. اگر دولت پول کافی را برای آموزش نیروی کار برای انجام وظایف صرف نکرده باشد، معمولاً مشکلات ایجاد می شود. بسیاری از کشورها در دنیای مبتنی بر فناوری که اکنون در آن هستیم، تازه وارد هستند. از این رو، آنها با مسائل بیکاری مواجه هستند. به عنوان مثال، حسابداران قبلاً تقاضای زیادی داشتند. اما امروزه حسابداری از طریق نرم افزار ERP انجام می شود. از این رو، متخصص حسابداری اکنون باید مهارت های مرتبط با ERP را داشته باشد. تا زمانی که مردم این مهارت ها را توسعه ندهند، این احتمال وجود دارد که بین رشد تولید ناخالص داخلی و نرخ بیکاری قطع شود.
برون سپاری:
کشورهای توسعه یافته ای مانند ایالات متحده با مشکل برون سپاری مواجه هستند. حتی اگر کار در داخل مرزهای کشور انجام شود، بسیاری از اوقات افراد خارج از کشور برای انجام این وظایف دعوت می شوند. مورد ویزای H1B در ایالات متحده را در نظر بگیرید. بیشتر وظایف مربوط به فناوری توسط کارگران مهاجر با ویزای H1B انجام می شود. شرکت های فناوری پیشرفته مانند مایکروسافت، آی بی ام و اینتل حدود 30 درصد از کارگران مهاجر را استخدام می کنند. به همین دلیل است که اگرچه این شرکتها با سرعتی سریع در حال رشد هستند، اما کارگران عادی آمریکایی سود چندانی دریافت نمیکنند. در نتیجه، اگرچه تولید ناخالص داخلی کشور ممکن است با سرعت مناسبی در حال رشد باشد، کارگران هنوز در هنگام یافتن شغل با چالش روبرو هستند.
از آنجایی که بین اشتغال بالا و رشد تولید ناخالص داخلی بالا گسست وجود دارد، دولتها در سراسر جهان با تصمیم سختی روبرو هستند. آنها باید تصمیم بگیرند که آیا تمرکز باید روی افزایش اشتغال باشد یا افزایش تولید ناخالص داخلی.
بدون نظر