اتحادیه های کارگری چیست؟
همه ما از وجود اتحادیه های کارگری به عنوان بخشی از ساختار اجتماعی-اقتصادی و اقتصاد سیاسی کشورها آگاه هستیم. با این حال، بسیاری از ما گاهی اوقات در مورد اینکه آیا نیاز به اتحادیه های کارگری به خصوص در زمینه مطبوعات بد معمولی که آنها به عنوان موانعی برای پیشرفت و رشد اقتصادی کشورها دریافت می کنند، سردرگم می شویم. در واقع، در سالهای اخیر، به لطف تسلط سیاستهای نئولیبرالی که در غرب دنبال میشود و شروع به گسترش در سراسر جهان میکند، برای سرمایهداران و رسانهها معمول است که عملکرد اتحادیههای کارگری را به شکل منفی ترسیم کنند. با این حال، همیشه اینطور نبود و زمانی بود که اتحادیه های کارگری به عنوان ارگان های ضروری و حتی حیاتی برای عملکرد سالم دموکراسی و سرمایه داری تلقی می شدند.هدف این مقاله معرفی خوانندگان با عملکرد و نقش اتحادیه های کارگری است که شناخت و کشف آن برای نسل هزاره اهمیت ویژه ای دارد .
اتحادیه های اولیه کارگری
برای شروع، در اوایل انقلاب صنعتی، شرایط کار، دستمزد، دستمزد و سایر جنبهها برای کارگران و نیروی کار بسیار بد بود و اغلب اینطور میشد که در اختیار مالک یا سرمایهداری بود که آنها را استخدام میکرد. . در واقع، بلافاصله پس از انقلاب صنعتی، کارگران نیاز داشتند تا خود را سازماندهی کنند و بدنه ای را تشکیل دهند که از جانب آنها مذاکره کند و برای منافع جمعی به رگبار بنشیند، چیزی که اصطلاح چانه زنی دسته جمعی نشان می دهد. این امر اتحادیه های کارگری اولیه را به وجود آورد که وظایف آنها محدود بود و کارکرد آنها برقراری ارتباط بین مالکان و کارگران بود تا هر دو از این تعامل بهره مند شوند.
ظهور اتحادیه های کارگری
بتدریج با معرفی تولید انبوه و ظهور شرکت صنعتی به عنوان نهادی که اقتصادهای جهان غرب را در دست گرفته بود، نیاز مبرمی به شنیده شدن صدای کارگران در مقایسه با آغازین انقلاب صنعتیوضعیت در حال حاضر تا حدودی بهتر بود و در عین حال چیزهای زیادی باقی می ماند، به ویژه زمانی که نیاز به امنیت شغلی، مزایای خانواده، مراقبت های بهداشتی، تامین اجتماعی، و ساعات کار و همچنین مرخصی های با حقوق و بدون حقوق را در نظر گرفت. این امر تجسم مدرن اتحادیه های کارگری را در ایالات متحده و اروپا و در واقع در بیشتر نقاط جهان در حال توسعه در حالی که صنعتی شدند و نیاز به حقوق کارگران احساس می شد، به وجود آورد. این پیدایش جنبش سندیکایی کارگری بین دو جنگ جهانی است که شاهد رشد انفجاری هم در شرکتهای صنعتی و هم در عضویت در اتحادیههای کارگری بود.
بهشت کارگران
در واقع، در این دوران و بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم بود که پیروزیهای مهمی برای کارگران در زمینه اشتغال مطمئن، استخدام و اخراج بدون غفلت از کارگران، کمک به صندوقهای بازنشستگی آنها از سوی کارفرمایان، تامین مزایای مراقبت های بهداشتی برای آنها و خانواده هایشان و ساعات کار معقول و همچنین شرایط کار ایمن و مطمئن. این دوره با صلح نسبی بین اتحادیهها و مدیریت مشخص شد، زیرا رونق همه جانبه حاکم در غرب تضمین میکرد که هر دو طرف میتوانند در مورد اکثر موضوعات اختلافانگیز به توافق برسند و هر جا که به محل ملاقات نمیرسیدند، موافقت میکردند که اختلاف نظر داشته باشند.
قدرت رو به کاهش اتحادیه ها
با این حال، از آنجایی که دهه 1960 پرآشوب که برای اولین بار منجر به ارائه سیاستهای نئولیبرالی شد، جای خود را به دهه 1970 داد، مدیریتهای تحت تأثیر سرمایهداران نئولیبرال و همچنین معماران جهانیسازی پیشنهاد کردند که اتحادیههای کارگری مانند یادگاری هستند و کسبوکارها باید به طور کامل بر کسب سود متمرکز شوند که از طریق آن حتی کارگران به دلیل گسترش پای سود میبرند. زیبایی این بحث این بود که حتی اتحادیهها نیز احساس میکردند که مقاومت در برابر آن سخت است، زیرا به کارگران فرصتی برای مشارکت در رشد فراتر از حد طبیعی ارائه میشود که به نفع آنها نیز خواهد بود، هرچند نکته دیگر اینکه آنها باید حقوق خود را رها میکردند قطعاً این کار را انجام نداد. با آنها طنین انداز شود
ظهور اندیشه نئولیبرال، جهانی شدن، و نابودی اتحادیه ها
بنابراین یک دوره طولانی کشمکش بین اتحادیهها و مدیریت به وجود آمد که تا امروز ادامه دارد، زیرا نئولیبرالهای غربی ابتدا ساختارهای اجتماعی-اقتصادی را که اتحادیهها بازیگران اصلی آن بودند، برچیدند، سپس تولید و بعداً خدمات را به چین، هند و سایر کشورهای در حال توسعه برون سپاری کردند. از این طریق اطمینان حاصل شود که کارگر یقه آبی غربی بیکار است و مهمتر از همه، اطمینان حاصل شود که خدمات مالی و سایر اشکال شرکت های مبتنی بر خدمات جایگزین تولید به عنوان ستون فقرات اقتصادهای غربی شوند.
برای جمع بندی نکاتی که تاکنون بیان شد، می توان فهمید که چگونه توصیفات اتحادیه های کارگری به عنوان سهامداران مهم جامعه، به زودی جای خود را به نمایش منفی آنها داد. در واقع، این واقعیت که سیاستهای نئولیبرالی کل جهان را مجذوب خود کرد، عامل اصلی کاهش تعداد اعضای اتحادیهها، اهمیت آنها و مهمتر از آن، مرگ کارگر یقه آبی در غرب است. آخرین میخ بر تابوت اتحادیه های کارگری در دهه اول این قرن بود که در آن نقطه اوج استراتژی طولانی مدت برای از بین بردن اتحادیه ها، بحران اقتصادی جهانی در سال 2008 بود.
بدون نظر