یک سازمان فرآیند محور دارای مزایای مشخصی نسبت به یک سازمان مردم محور است. بسیاری از کارآفرینان قدیمی هنوز ترجیح می دهند افرادی باشند که از ترس از دست دادن کنترل بر سازمان خود رانده می شوند. با این حال، اکثریت بزرگ همچنان به عنوان روش نهایی برای ایجاد یک سازمان، فرآیند گرا هستند. بسیاری تلاش کرده‌اند و شکست خورده‌اند، زیرا واقعاً معنی این مفهوم را درک نکرده‌اند. در زیر توضیحی در مورد آن آمده است:

مستندسازی فرآیندها باعث نمی‌شود که فرآیند رانده شوید

بسیاری از شرکت‌ها بر این باورند که اگر به صراحت فرآیند خود را مستند کنند و آن را به عنوان یک کتابچه راهنمای مرجع در اختیار کارکنان خود قرار دهند، فرآیند رانده می‌شوند. این روش دارای اشکالاتی است که به شرح زیر است:

اولاً فرآیندهایی که به طور کلی مستند شده اند، فرآیندهای عملیاتی هستند. این بدان معنی است که آنها فقط فرآیندهایی هستند که ورودی ها را به خروجی در روند عادی تجارت تبدیل می کنند.

فرآیندهای مرتبه بالاتر مانند عملیات کنترلی که تضمین می کند فرآیندها مطابق با هدف دنبال می شوند و همچنین فرآیندهایی که نیاز به تبادل اطلاعات با محیط خارجی و تصمیم گیری دارند که هنوز عمدتاً توسط افراد هدایت می شود. این بدان معنی است که کار کارگر ساده شده است، همه تصمیمات همچنان با رویکرد مردم محدود می شود. یک سازمان واقعاً فرآیند محور یک سازمان یادگیرنده است. شرح چنین سازمانی در زیر ذکر شده است:

سازمان یادگیرنده: آزمون واقعی

 

  • توانایی اسکن محیط: یک سازمان فرآیند محور فرآیندی برای اسکن منظم محیط خواهد داشت. آنها از توانایی متخصصان برای اسکن محیط و ترسیم آن در یک مدل ذهنی استفاده می کنند. سپس این مدل به مجموعه ای از مراحل تبدیل می شود که می تواند به عنوان فرآیندی برای اسکن محیط پیاده سازی شود. 

     

  • توانایی شناسایی فرصت‌ها و تهدیدها: باید فرآیندهایی تنظیم شوند که بهترین روش‌ها را تعیین کنند تا اطمینان حاصل شود که شما حرکت‌های رقیب و تغییرات فناوری و همچنین جمعیت‌شناسی در بازار را مستند می‌کنید. یک بار دیگر چالش ایجاد یک مدل ذهنی از یک متخصص و استفاده از افراد متوسط ​​برای به دست آوردن نتایج بالاتر از حد متوسط ​​است. 

     

  • توانایی انطباق: سازمان باید بتواند سیگنال های لازم را به بخش های مورد نیاز برای انطباق ارائه دهد. فرآیند پذیرش باید سریع و بدون اختلال باشد. به عنوان مثال، اگر فورد موتورز فرآیند مدیریت موجودی تویوتا را به موقع می دید و خود را برای رقابت ساده می کرد، افسانه ژاپنی متولد نمی شد. تعداد زیادی از ناراحتی های تجاری به دلیل غرور و ناآگاهی تجارت های بزرگ است. این به این دلیل است که فرآیند اسکن و پذیرش محیط توسط افراد هدایت می شود. استاندارد کردن آن یکی از بزرگترین چالش های پیش روی تجارت امروز است. 

     

  • توانایی مدیریت پیچیدگی ناشی از رشد: در حالی که گفته شده است که سیستم ها را می توان به راحتی تکرار کرد، گفتن آن آسان تر از انجام آن است. با بزرگ‌تر شدن کسب‌وکارها، تعداد قوانین افزایش می‌یابد و بسیاری از آنها متناقض یا خودشکست‌کننده می‌شوند. سیلوسازی صورت می گیرد و کسب و کار به عملکردها تقسیم می شود. از این رو فرآیندها همچنین باید اطمینان حاصل کنند که آنها به طور مؤثر چنین پیچیدگی را مدیریت می کنند تا در واقع شرکت را کمتر مردم محور و فرآیند محورتر کنند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *